شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

دلم برات تنگه مهربون.

پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۴۰ ق.ظ


نوشته های محمد جواد

گفت:بهشت زهرا سر خاک عمار بودم که حاج محمود رو دیدم.

اومد سَمتم...همدیگه رو بغل کردیم و حاج محمود بهم گفت حلالم کن.

گفتم چطور؟ جواب داد دارم میرم اونور. گفتم به سلامتی، برای چه کاری؟ جواب داد:برای عملیات؛ولی به بچه هام گفتم واسه آموزش میرم. گفتم خیر باشه، حالا کی میرید؟ گفت: همین الان دارم میرم فرودگاه، با بچه ها اومدیم بهشت زهرا برای خداحافظی و الان دیگه میرم فرودگاه.

گفت:دوباره همدیگه رو بغل کردیم... و حاج محمود با بچه هاش رفت به سمت مزار روح الله و رسول و محرم. منم دوباره اومدم پیش مزار عمار. ذهنم همش پیش حاج محمود شفیعی بود. داشتم با خودم فکر میکردم یه عکس درست و حسابی هم ازش ندارم. کار دیگه بنده خدا با این حالش اگه بره و شهید بشه....

گفت:

تو همین فکر بودم که دوباره حاج محمود برگشت به سمت مزار عمار. دویدم پیشش و گفتم حاجی یه دقیقه وایستا. حاج محمود با تعجب بهم نگاه کرد و گفت چی شده؟ 

منم پریدم رفتم پیش خانومم و گوشیش رو ازش گرفتم و اومدم سمت محمودشفیعی. با خنده گفتم همین الان داشتم به این فکر میکردم داری میری و یه عکس ازت ندارم.وایستا حاجی یه عکس ازت بگیرم....

.

.

.

گفت:

و حاج محمود از همون خنده های شیرینش یه دونه تحویل گوشیم داد که برای اَبَدَم بمونه.

خندید و عکسی ازش گرفتم و.... 

دوباره بغلش کردم.....

اینبار خداحافظی کردیم و حاج محمود رفت برای پرواز...

.

.

میگم:

اینقدر خنده هاش شیرین و مهربون بود که وقتی این عکس و دیدم انگار عسل به جونم ریختن. دلم نوچ شد از دلتنگیش..

قلبم گرفت..

اما کامم شیرین شد از خنده ی خوشگلش.


میگم:

حاج محمود مهربون! رفتی؛

تنها

ولی حاجی بخدا داغت به دلمه.

دلم برات لک زده مرد.

برای اون دستای گنده ات که دستام و بگیره و دستم از زبری پوست دستت چندشش بشه ولی دلم کیف کنه که تو دستام رو گرفتی.

دلم برای پاهای گنده ات هم تنگ شده که بازم باهات شوخی کنیم و بهت بگیم شماره پای حاج محمود چهل و قبربچه است و اونوقت تو غش غش بخندی و دستت رو بگیری جلو دهنت که تا ته لوزالمعده ات معلوم نشه.

دلم برای آغوش گرمت تنگ شده که دوباره به هر بهونه ای بیام تو بغلت و از آغوش تو بوی محمودرضا رو استشمام کنم.

دلم برات تنگه مهربون.

دلتنگی چیز بدیه...مگه نه؟!!

دلم برات تنگ اسطوره ی ایمان و جهاد من.!!

دلم برات تنگه مرد.!!

یه فکری به حال دل تنگم کن حاج محمود

"سربازان آخرالزمانی امام زمان عج

شهیدجاویدالاثرمحمودشفیعی"

 @Agamahmoodreza

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی