شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

عملیات صحرای سوریه و عراق

جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۵:۱۸ ب.ظ


‌‌قربة الى الله 

عملیات صحرای سوریه و عراق

بخش اول/

صحرایی بسیار مهم برای جبهه مقاومت و البته دشمن

بیابانی که در آن نفس های داعش به شماره افتاده بود و آخرین دست و پاهایش را برای بقا میزد 

دشتی خشک و پُر از پوشش خارهای بی رحم که روزگاری اهل بیت اباعبدالله علیه السلام را به اسارت از آن عبور داده بودند به مقصد شام

توصیف شرایط آن صحرا با نوشتن کلمات سخت نیست ، غیر ممکن و نشدنی است !

از طوفان های شنی اش بگویم یا از گرمای ٦٠ درجه ای ظهر های تابستانش 

طوفانی که یک درصد از بخش ناچیز آن ، میشود بحرانی مثل هوای اهواز  

یا گرمایی که مجال حیات بر هیچ جانداری نمیدهد ، چه رسد که بخش مهمی از عملیات ماه رمضان و عطش باشد!

صحرانشینی عجیب است

با صحرا که انس بگیری ، خدا به صحنه می آید

جل جلاله 

بخش دوم/

ماه ها رزمنده ها درگیر این عملیات بودن

بعد از آزادسازی دیرالزور ، برای آخرین مرحله عملیات باید کل صحرا را از سوریه تا عراق عبور میکردیم

چند روز قبل ، دشمن به بچه ها تاخت زده بود و تعدادی شهید داده بودیم

همان معرکه ی معروف شهید حججی و رشادت های حسین قمی (شهید مرتضى حسین پور)

که اگه نبود غیرت و درایت این فرمانده ی شجاع ، اتفاق بسیار تلخ تری می افتاد

برای عبور از صحرا و رسیدن به هدف کاروان عظیمی از رزمندگان و تجهیزات و سلاح و مهمات آماده شده بود

خیلی نگران بودیم ، که این حجم از افراد و سلاح در این صحرای باز و مکشوف رو به سلامت به مقصد برسونیم

از لحظه شروع ، اسم بانوی دو عالم حضرت #فاطمة_زهراء سلام الله علیها به زبان ها آمد و ذکر لب همه در طول مسیر اسم بی بی شد

ظهر شد ، تا نیمه های مسیر رفته بودیم

ایستادن و توقف در این صحرای بی پوشش خیلی خطرناک بود

اما برای نماز اول وقت ایستادیم

بعضی ها مخالفت کردند که بریم ، اما فرمانده گفت همین نماز اول وقت برکت و توفیق در کار می آره

 بعد از نماز ، بچه ها که همه غرق در خاک شده بودن با همون وضع ناهار با صفاشونم خوردن و دوباره راهی شدیم

توی صحرا کافیه ماشین اول راه بیفته تا دید همه ماشین های پشت سر کور بشه و هیچی جز خاکِ جلوشون رو نبینن و فقط همونو دنبال کنن

انقدر طول کاروان بلند بود که سر و ته نداشت

ارتباط هم خیلی سخت بود برای کنترل و هدایت

اگر ماشینی یک متر اشتباه میرفت ، ادامه ی اون انحرافِ یک متری ، کیلومتر ها میشد که ممکن بود از دل دشمن سر در بیاره  

توی همچین وضعیتی یک کاروان از داعش به صورت عمود به کاروان ما در حال حرکت بود

نه ما از آنها خبر داشتیم نه آنها از ما

اما خدا از همه چیز خبر داشت

نماز اول وقت و تاخیر ۴۵ دقیقه ای و آن ذکر یا فاطمه و یا زهرای طول مسیر ، کار خودش رو کرد

ما عبور کردیم و کاروان داعش مماس با آخرین ماشین های ما رد شد

دو سه ماشین آخر کاروان ما که با فاصله زیاد از ما حرکت میکردن ، رسیده بودن به آخرین ماشین های داعش و به اشتباه چند کیلومتری هم دنبالشون رفته بودن و تا متوجه شده بودن که چه خبره بی سر و صدا گازش رو گرفته بودن و برگشته بودن 

فقط خدا میدونه اگه این دو کاروان به هم خورده بود چه اتفاقی میفتاد وسط اون صحرا

معروفه توی بچه های جبهه و جنگ از ٨ سال دفاع مقدس تا مدافعین حرم ، که همیشه هر جا نام مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها اومده چطور گره ها باز شده و کار موفق شده

صلى الله علیک یا فاطمة الزهراء

مادران شهداء روزتون مبارک

@sangar_neveshteh

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی