شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی


بسم رب الشهداء

"او می رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان" ...

سال ۹۴ با شروع محرم دوست داشت به پیاده روی اربعین رود ولی چون برخی همکارانش اسمشان برای پیاده روی انتخاب شده بود، سپاه اجازه رفتن به پیاده روی را به اون نداد. خیلی گرفته بود و دائم به من می گفت دعا کن شهید بشوم و معبر شهادتم جور شود.

قبل از اعزامش به سوریه، به مشهد الرضا [علیه السلام] رفت و در سفر مشهد از امام رضا برات سوریه را گرفت. قبل از شهادت حضرت رقیه [سلام الله علیها] خیلی سریع از مشهد بازگشت و از من درخواست کرد که به حرم عبدالعظیم [علیه السلام] برویم. هیئت های بسیاری در حرم تجمع کرده بودن و حاجی مثل ابر بهاری گریه می کرد و مدام از حضرت رقیه [سلام الله علیها] خواسته ای را با تمام وجودش زمزمه می کرد، می دانستم حاجتش چیست ولی به رو نمی آوردم.

آن شب از حضرت رقیه خواستم که اگر لیاقت همسر شهید بودن و نگهداری دو فرزند حاج محمود را دارم، حاجی به حاجت دیرینه اش برسد. در راه برگشت به خانه چهره اش عوض شده و انگار حاجتش را از سه ساله کربلا گرفته بود. در خانه به سرعت به اتاق رفت و ساکش را بست و فکر کنم در سفر به مشهد به او گفته بودند که لحظه اعزامش به سوریه نزدیک است.

فردای آن شب، روز شهات حضرت رقیه [سلام الله علیها] بود که به سوریه اعزام شد. ظهر روز اعزام به سرعت به خانه آمد. آش رشته که دوست داشت برایش پختم. با فاطمه خداحافظی کرد و به اصرار من، یک ظرف آش برای زهرا درب مدرسه برد و خداحافظی آخر با دختر کوچکش را به یک لحظه کوتاه و درب مدرسه خلاصه کرد و رفت ... به او گفتم عزیز جان کی برمی گردی، می گفت: یک ماه، دو ماه، سه ماه و شاید هیچ وقت و تأکید داشت که کسی متوجه نشود که به سوریه رفته و گفت به بچه ها بگو بابایتان مشهد است.

وقتی از خانه رفت به فاطمه با شوخی گفت: "به همه بگو بابای من مرد بود مرد"

چمدانش را که روی زمین می کشید انگار قلب من را با خودش می برد و حسی به من می گفت حاجی دیگر بر نمی گردد و به این خاطر در سفر آخرش حس و حال نوشتن نامه برایش را نداشتم و شمارش روزها از دستم خارج بود.

ارادت خاص به اهل بیت داشت و همیشه می گفت، مجلس ختم من را در روز شهادت امام حسن عسکری [علیه السلام] بگیرید.

شب شهادت امام حسن [علیه السلام] وصیت نامه اش را در حلب نوشت و روز شهادت امام حسن عسکری [علیه السلام] به شهادت رسید. شب شهادت امام محمد باقر [علیه السلام] خبر شهادتش را به ما دادند و روز شهادت امام جواد [علیه السلام] وسایلش را برای ما آوردند.

 @labbaykeyazeinab

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی