شیشه ای دوکوهه ی شام بود.
بسم الله
قربة الی الله
اینو اسماعیل نوشت...
حرف دل...
حرفِ دلتنگی...
بگذریم...
فقط اگه میخواد بدونید شیشه ای کجاست باید بگم
شیشه ای دوکوهه ی شام بود...
بسم الله اسماعیل...تو بگو...
"راهیان نور.......حلب.......اسماعیل....... یه عالمه خاک....... یه عالمه شهید...... یه عالمه رفیق....... ولى........ یه عالمه تنهایى....... یه عالمه بابا......یه عالمه رقیه..... یه عالمه رباب...... یه عالمه سکینه....... یه عالمه ام البنین...... یه عالمه غربت. یه زینبیه اشک...... شیشه اى، شنیدم تنها شدى دلم برات شکست.شیشه اى ،گفتن بایدتخلیه بشى وشدى.... آه شیشه اى ،تاحالاشمردى چندتاشهید شباپیشت خوابیدن ؟خندیدن ؟
مى دونم الان دارى ازتنهایى جون مى دى.
شیشه اى باچراغ هاى خاموشت چه مى کنى؟
شایدم الان که از آدما خبرى نیست. شدى هتل شیشه اى فرشته ها؛ و شایدهم شهدابرگشتن والان اتاقهات پرازشهیدن؟
سلام برسون"
اسماعیل
حلب
راهیان_نور
دوکوهه شیشه ای
تنهایی
سربازان آخرالزمانی امام زمان عج
فداییان حضرت زینب سلام لله علیها
سلام ما برسان ای صبا به یار و بگو
که سعدی از سر عهد تو برنخواست هنوز...
یاعلی
@bi_to_be_sar_nemishavadd
- ۹۷/۰۱/۰۶