میهمان آسمانی نَعمه کوچولو
میهمان آسمانی نَعمه کوچولو
سربند یا زینب(س) را روی پیشانی نَعمه بوی دستهای مهربان بابا را میدهد و او را به یاد بابا میاندازد. وقتی بابا محسن برای جنگ با دشمن به جبهه سوریه میرفت، نَعمه با اینکه 5 ساله بود اما با دستان کوچکش به او کمک کرد تا بندهای پوتینش را ببندد. دلش میخواست بابا زودتر به سوریه برود و با دشمن بجنگد تا انها نتوانند نتواند بچههای بیگناه سوریه را اذیت کند. بابا قبل از اینکه برود نَعمه را بغل کرد و با او یک عکس یادگاری گرفت و با او خداحافظی کرد. مامان به او گفته بابا به جبهه رفته تا مثل امام حسین(ع) با آدم بدها بجنگد و حالا در بهشت میهمان امام حسین(ع) است. او از اینکه بابای خوبش در بهشت است خیلی خوشحال است. نعمه کوچولو گاهی خواب بابا را میبیند و در خواب با او صحبت میکند. نعمه وقتی بیدار میشود خواب بابا را برای مامان تعریف میکند. مامان با لبخند دست نوازش بر سر دخترش میکشد و میگوید: بابا به خوابت میآید چون دختر قشنگش را خیلی دوست دارد و هر وقت دلتنگ دخترش میشود، همراه فرشتهها به ملاقات او میآید.
- ۹۷/۰۱/۱۱