روایتی کوتاه از زندگی اولین شهید مدافع حرم نکا «عبدالرحیم فیروزآبادی»
همسر شهید: برای رفتن به سوریه راضی کردن من زیاد سخت نبود، به این نبودنها عادت داشتم/
وصیتنامه شهید: ای مردم مسلمان! ما برای خاک نمیجنگیم برای اسلام عزیز میجنگیم
سال 92 به مدت یک سال چابهار ماموریت داشت که به مدت یک سال در حال رفت و آمد بود. سال 94 هم یک ماهی پیرانشهر مأموریت داشت که وقتی برگشت داوطلب برای اعزام به حرم عقیله بنی هاشم شد. تازه از پیرانشهر رسیده بود که قرار شد به سوریه برود. گفتم: تازه از ماموریت برگشتی، بگذار کمی رفع دلتنگی برای من و بچه ها بشود بعد برو.
گروه حماسه و مقاومت رجانیوز - کبری خدابخش: چه کسی میداند جنگ چیست؟ چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را میدرد؟ چه کسی میداند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هرجا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه میکند؟ دخترم چه شد؟ به راستی ما کجای این سئوالها و جوابها قرار گرفتهایم ؟ آیا میتوانید این مسئله را حل کنید؟ گلولهای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک میشود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده و گذر میکند، حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده است؟ کدام گریبان پاره میشود؟ کدام کودک در انزوا و خلوت اشک میریزد؟ و کدام کدام...؟ توانستید؟
اگر نمیتوانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید: هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت درجاده حرکت مینماید، مورد اصابت موشک قرار می دهد، اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود. معلوم کنید کدام تن میسوزد؟ کدام سر میپرد؟ چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟
چگونه باید آنها را غسل داد؟ چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟ چگونه میتوانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم. چگونه میتوانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟ کدام مسئله را حل میکنی؟ برای کدام امتحان درس میخوانی؟ به چه امید نفس میکشی؟ جنگ، جنگ است، برای شیعیانی در آن طرف مرزها، حرامیها نگاه چپ میخواستند به حرم عقیله بنیهاشم بیاندازند که غیورمردان ایرانی جلو نگاه و فکرهایشان را گرفتند. قاسم، علی اکبر، جعفر و عبدالله امام حسین علیهالسلام نیستند، اما خود را میتوانند شبیهشان کنند و از حریم عقیله بنیهاشم علیهالسلام محافظت کنند. حتی اگر خونشان در این راه ریخته شود. عبدالرحیم فیروزآبادی هم یکی از همین غیور مردان ایرانی است که فدای عقیله بنی هاشم علیهالسلام شده است.
امروز پای صحبتهای بانو معصومه گلدوست همسر شهید فیروزآبادی نشستهایم تا گذری کوتاه از زندگی مشترکش با همسرش را برای خوانندگان رجانیوز داشته باشد.
گذری برزندگی شهید
عبدالرحیم 20 بهمن 64 به دنیا آمد، 16 آذر 84 وارد سپاه شد و 16 آذر 94 به شهادت رسید. با ایمان و مومن بود که از همان کودکی که پایش به مسجد باز شد پیوند عجیبی با مسجد گرفت و کمکم به عنوان مکبر مسجد انتخاب شد.
همسر شهید: فصل بهار، بهار زندگی من و همسرم بود. با یک واسطه من و عبدالرحیم با یکدیگر آشنا شدیم. عبدالرحیم یک دختر محجبه و متدین میخواست. من یک فرد بااعتقاد و اخلاق و البته کار مناسبی هم داشته باشد. وقتی عبدالرحیم به خواستگاری من آمد از سختی های شغلش گفت و اینکه کسی را می خواهد که در برابر این سختی بتواند تحمل کند و دوست دارد عاقبتش ختم به شهادت شود. همان لحظه دلم لرزید. از اولین لحظه آشنایی مان حرف از رفتن می زد. با این حال من جواب بله را به عبدالرحیم دادم. سال 1388 ولادت امام علی (ع) عقد کردیم.
فردای نامزدیمان به خانه ما آمد و از پدرم اجازه گرفت و گفت: میتوانم خانمم را بیرون ببرم. باهم رفتیم دریا اولین جایی که برای تفریح رفتیم دریا بود، به ساحل و دریا علاقه خاصی داشت و میدانست که من هم علاقه دارم و آرامش خاصی میگرفتیم. همیشه هروقت فرصت داشت ما را به دریا میبرد، حتی وقتی هم که بچهدار شدیم. دوستانمان که از شهرستان می آمدند و مهمانمان بودند برای تفریح اولین جا آنها را به دریا میبرد.
وداع خصوصی نداشتم، اما وقتی چهرهاش را دیدم حس کردم خیلی نورانیتر از قبل شده. گفتم: خوش به سعادتت که به آرزویت رسیدی. درحالیکه بر سجدهگاهش بوسه میزدم، گفتم: منتظر شفاعتت میمانیم. این روزها با دلتنگیهایم میرویم سر مزار و برایش نماز میخوانیم. سید یحیی عادت به نماز شب داشت. هر موقع که نماز شبش قضا میشد در طول روز قضایش را بهجا میآورد. به من هم میگفت: وقتی برایت مشکلی پیش میآید دو رکعت نماز برای حضرت زهرا (س) بخوان و از خانم بخواه که کمکت کنند. دلتنگیهایم زیاد که میشود نماز میخوانم و از خدا صبر طلب میکنم و آرامتر میشوم. بعد از شهادت سید یحیی فکر میکردم به چهلم نمیرسم، اما خدا صبر میدهد. قشنگترین حرفی که از همسرم در ذهنم به یادگار مانده: میگفت سعی کنید کارهایتان با رضایت الهی همراه باشد، از خدا ایمان بخواهید اگر ایمانتان قوی باشد همه کارها درست میشود.
- ۹۷/۰۶/۰۷