آرزو میکنم گمنام شوم
وقتی ثاقب نیت جهاد در جبهه مقاومت را کرد مانعش نشدم. زمانی که میخواست راهی ایران شود به من گفت شما خیلی زود به صحن حضرت معصومه(س) میآیی و روی جنازه من شیون میکنی . این را که گفت ته دلم خالی شد. نگران تنهاییام شدم و به ثاقب گفتم: شما خاطر من را نمیخواهی، منی که هنوز دستانم به حنای روز عروسیام رنگین است . شما خاطر مادر جوانت را نمیخواهی.
ثاقب در جواب من گفت: من از تو سؤالی دارم. فرض کن آن دوستان و همرزمانی که با من در حال رزم هستند اگر اتفاقی برایشان بیفتد، شهید یا مجروح شوند، من به کمکشان نروم و پیکر و بدنشان را به عقب نیاورم⁉️ اجازه بدهم که پیکرشان دست تکفیریهای داعشی بیفتد، میدانم که اگر بروم شاید کشته شوم آیا واقعاً نباید بروم؟
نمیدانم ثاقب چگونه نحوه شهادتش را در این سؤال برای من روشن و واضح بیان کرد.....
همرزمانش میگفتند وقتی فرمانده حاج حیدرشهید شد، «کربلا» برای آوردن حاج حیدر جلو رفت و خودش را روی پیکر حاج حیدر انداخت تا شاید تیر و ترکش کمتری به بدن شهید اصابت کند. در نهایت زمانی که میخواست پیکر شهید حاج حیدر را به عقب بیاورد با اصابت تیر به قلبش به شهادت رسید.
دوستانش میگفتند یکی از وصیتهایش این بود که من دوست دارم و آرزو میکنم گمنام شوم و جنازهام بازنگردد... دوست دارم مانند ابا عبدالله(ع) که سه روز پیکرشان بدون کفن روی زمین گرم کربلا مانده بود، حتی به اندازه همین سه روز مفقود بمانم و در انتها به آرزویش رسید و حالا بعد از یکسال و نیم پیکرش شناسایی شد
شهید ثاقب حیدر با نام جهادی "کربلا"
شهیدپاڪستانی از لشگر زینبیون
حاج قاسم سلیمانی درباره دلاورمردی و شجاعت این شیر مدافع حرم، توجمع رزمندههای زینبیون گفته بود که؛ "ڪربلا فرزند منه.."
@modafeanharam77
- ۹۸/۰۳/۲۴