شهید خلبان شجاعت علمداری سالروز شهادت
به روایت همسر شهید :
قبل از عید ۹۳...
وقتی فهمیدم که پاسپورت گرفته است،
به دلـم الهـام شـد که شهید می شود.
حتی به یکی از همسایه ها هم گفتم
که این بار دیگر علمـدارمن شهید می شود.
گفت: «خدا نکند! چرا این طوری میگویی؟» گفتم:«به دلم افتاده که شهید میشود.»
وقتی که مأموریتش را نیمه تمام رها کرد و به خانه برگشت، ابتدا خوشحال شدم ولی وقتی فهمیدم که می خواهد به جنگ برود، به گریه افتادم و گفتم کـه به خاطر این بچه ها نرو....
او دلداریام داد در حالیکه مـیدانسـتم او در اعماق وجودش به همه بچههای ایران فکر میکند. کار شهید علمداری و همکارانش در عراق، کنترل هواپیماهای بدون سرنشین در جوار حرم امام حسن عسکری(ع) بود.
شـب آخـر ... ابتـدا بـا همکارانش به زیارت میروند و سپس حدود ساعت یازده شب به من زنگ زد. صدایش را که می شنیدم، به گریه میافتادم. دسـت خودم نبود. داشـت دلداریام میداد که صدای خمپارهای شنیدم. از او پرسیدم: «ایـن صـدای چـی بود؟» گفت:
«چیزی نیست باور کن جایمان امن امن است»
همان شب وقتی که صحبتش با من تمام شد، خمپاره ی دیگری میزننـد و او به شدت مجروح و به بیمارستان منتقل می شود. سرانجام در ساعت دو بامداد روح بی قرار او در جوار امام عزیزش، آرام می گیرد و به لقاءاالله میپیوندد
شهید خلبان شجاعت علمداری
مدافع حرمین عسکریین
سالروز شهادت
@zakhmiyan_eshgh
- ۹۸/۰۴/۱۰