شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

نمیخوام جا بمونم..

پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۴۲ ق.ظ

 قبل از شهادتش خواب یکی از فرمانده‌های زمان جنگش که شهید شده رو می‌بینه.. می‌بینه که توو یه باغ کوچیک و توو یه ویلایی داره زندگی می‌کنه.. ازش می‌پرسه که اینجا چیکار می‌کنی! اونم میگه ما توو این باغ و ویلا زندگی می‌کنیم..! فرماندش توو عالم رؤیا به اسدالله میگه..توو چیکار داری میکنی..! کجا داری میری..! اسدالله میگه: چطور مگه..؟ فرماندشون میگه: تو داری خیلی بالاتر از ما میری! فکر کنم چیزی نمونده به خود خدابرسی..! داری حسابی اوج می‌گیری..! این خواب رو اسدالله قبل از اعزامش دیده بود و برای ما تعریف میکرد..همیشه می‌گفت توو اون جنگ عقب موندیم و سی سال طول کشید تا فرصتی به دست بیاریم.. این دفعه هم اگه تموم بشه و ما نرفته باشیم خدا میدونه که کی دوباره قسمتمون بشه.. دیگه نمیخوام جا بمونم..

راوی: مراد علی کیپور شهیدجاویدالاثر اسدالله ابراهیمی @Modafeaneharaam

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی