شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی
۲۶
دی

به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، شهید عبدالجلیل حمدان با نام جهادی (مرتضی) از رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان بود که سالها به عشق شهادت در راه خدا با دشمنان اسلام مبارزه می‌کرد. وقتی دوست و همرزمش شهید محمد جابر در در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسید عبدالجلیل هم که خود در سوریه مبارزه می‌کرد بسیار دلتنگ بود و آرزوی دچار شدن به عاقبت جابر را داشت.

سرانجام او نیز سال گذشته در قلمون سوریه ردای شهادت به تن کرد و تا همیشه جاودان شد.


  • دوستدار شهدا
۲۵
دی


روح الله عاشق حضرت زهرا(س) بود.

وقتی میخواست از ته دل برای کسی دعا کنه می‌گفت:

« ان شاالله به حق حضرت زهرا خدا هرچی می‌خوای بهت بده»

روسفیدی در محضر «انسیّة حوراء» نوشش باد.

شهید روح الله قربانی

@bisimchi1

  • دوستدار شهدا
۲۵
دی


یه بارکه روزقبلش خیلی گریه کرده بودم بعدنمازصبح خواب دیدم یه جایی نمازجماعت میخوان بخونن همه انگاراحرام بستن برای نماز یه بنده خدایی نفری یه برگه بهمون دادن که هرکی سوال داره بپرسه که یه اقای بزرگی میخوان تشریف بیارن جواب سوالاتونو بدن منم گفتم من سوال ندارم ولی میخوام برای برادرشهیدم نامه بنویسم یه وقت دیدم داداشم کنارم نشسته گفت چیکارمیکنی خواهرمنم توحس بهش گفتم دارم برات نامه مینویسم یوقت نامه روازدستم کشید وگفت من که همیشه پیشتم پس نامه میخوای چیکار برگه روازدستم کشیدورفت تابرگشتم دیدم رفته هرچی دنبالش رفتم دیگه ندیدمش. 

تاصبح همه بیداربودن وبعدازسحرونمازخوابیدم دیدم صدام میکنن بهم کفتن بیابرادرت رواوردن ببینش خیلی خوشحال بودم واردیه اتاق بزرگ شدم که دیواره هاش روباگذاشتن تابوتهادرست کردن دیدم دوتاتابوت وسط اتاق گذاشتن وروشونوپارچه سبزانداختن سید حکیم کناریکی ازاونانشسته بود داخل شدم خواستم برم پیشش بادست اشاره کردخواهرجلونیا همون جاروبروم بشین نشستم شروع کردم گریه کردن وحرف زدن وگله کردن که چرارفتی وتنهامون گذاشتی وعصای پیری باباومامان بودی حالاکه نیستی کمربابامون شکسته وبرادرات و.....خلاصه خیلی گفتم اخرش گفتم داداش توروخداتوکه سالمی بیا وبگواینادروغ میگن بیا وبگو اشتباه شده وشماشهیدنشدی و.. همونطوری که نشسته بوددودست رودست انداخته بودولبخندمیزد سرشوتکون دادوگفت خب دیگه خواهربس کن صبرکن وصلوات بفرست داشتم صلوات میفرستادم که باصدای زنگ تلفن شوهرم بیدارشدن.

کانال خاطرات همسران شهدا

  • دوستدار شهدا
۲۵
دی


‍ بسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن

بعد از شهادت، همه از اخلاص او می گفتند.

چندین نفر را می شناختم که در تشییع هادی شرکت کردند و می گفتند: ما مدیون این جوان هستیم و بعد به لوله کشی آب منزلشان اشاره می کردند.

هادی غیر از حوزه در هر جای دیگر هم که وارد می شد بهترین نظرات را ارائه می کرد.

در مسائل امنیتی به خاطر تجربه بسیج و فتنه 88 بسیار مسلط بود.

از طرفی دیدگاه های فرهنگی او به جهت تجربه فعالیت در مسجد بسیار موثر بود.

شاید به همین خاطر بود که مسئولین حشدالشعبی به این طلبه ایرانی بسیار علاقه پیدا کردند.

رفت و آمد هادی با نیروهای مردمی زیاد شده بود. او به کار هنری و ساخت فیلم علاقه داشت و این روند را در بین نیروهای حشدالشعبی گسترش داد.

وبلاگ «شهید هادی ذوالفقاری»

 http://hadizolfaghari.blog.ir

اینستاگرام «شهید هادی ذوالفقاری» 

https://www.instagram.com//ebrahim.hadi.zolfaghari‌

کانال «شهید هادی ذوالفقاری»

 @shahidzolfaghari

  • دوستدار شهدا
۲۵
دی


همسر شهید علیرضا نوری:

روز وداع با همسرم،در حالیکه بسیار اشک میریختم به او گفتم: علیرضا،اگه رفتی و شهید شدی ، من و علی اکبر تو این دنیا چکار کنیم؟!

زندگی بدون تو خیلی سخته!

تو میری و من میمانم و دلتنگی های علی اکبرمون و یک قاب عکس و یک پلاک ...

مثل همیشه لبخندی ملیح زد و گفت:"تا الان هم من هیچ کاره بودم.شما را به همون خدایی میسپارم که همیشه محافظ تو و پسرم بوده.خداتون بزرگه...نگران نباش.

علیرضا توکلش به خدا زیاد بود.هرگاه کلام من بوی ناامیدی میداد می گفت:

     "لا تقنطوا من رحمه الله

  از رحمت خدا مایوس نشوید."

ایمان و اعتقادش به لطف و حکمت و رحمت خدا اینقدر زیاد بود که با وجود علاقه ی شدیدی که به من و پسرمان داشت ولی با توکل به خدا با خیالی آسوده زندگی دنیوی را ترک کرد.

علیرضا وقتی ترفیع درجه گرفت ناراحت بود. ولی من خیلی خوشحال شدم. گفتم انشاءالله تا زمان بازنشستگی به درجه ی سرهنگی میرسی.

می گفت:ایکاش من گروهبان باقی می موندم و این درجه نصیب من نمیشد. به ازای هر درجه مسئولیت من بیشتر و انجام تکلیف خیلی سخت تر میشه. با اینکه همیشه بیش از حد مورد انتظار خدمت و فعالیت میکرد،

خدا کنه که شرمنده و مدیون نشم.من تمام تلاشم براین هست که لقمه حلال وارد این زندگی کنم؛و مسئولیتمو به درستی انجام بدم. اما ترسم از این هست که خدای ناکرده نتونم به درستی و آنطور که مورد انتظار هست انجام وظیفه کنم."

ازاین بابت خیلی دغدغه خاطر داشت.ولی همیشه حاضر بود.هیچوقت خودش را کنار نمیکشید.همیشه آماده خدمت و داوطلب بود.

پیام شهدا به ما این است که؛ مسئولیت پذیر و ولایت مدار باشیم.

 آقا محمودرضا

  • دوستدار شهدا
۲۵
دی

ای خوش آن لحظه

که پرواز کند در ره دوست ..

مرغ جانم که کنون

در قفسی افتاده است ..

شهید اکبر ملکشاهی

اهل کرمانشاه

تخریب چی دوران دفاع مقدس و برادر شهید

شهادت: آذر ۹۴ حمص سوریه

@khadem_shohda

  • دوستدار شهدا
۲۵
دی


هر وقت آقا مهدی به خانه ما میومد نماز شبش ترک نمی شد،

و درآخر هم در حالی که عباء بر سرکشیده بود ساعتها در سجده باقی میماند.

بگونه ایی که هر کس تو تاریکی نگاهش می کرد فکر می کرد نکنه آقا مهدی خوابش برده،

بعدازلحظاتی میدیدم که شانه هایش تکان میخورد،اونوقت متوجه میشدم که بیداره و در حال مناجات با معبوده.

شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی

دوستان شهدایی التماس دعا 

https://telegram.me/joinchat/BUoPxDyWQYbhMi0DLC7gxA

  • دوستدار شهدا
۲۵
دی


سید رو خیلی وقتها شهید زنده صدا می زدیم

یادمه سال ۸۹ بود که برای سید تولد گرفته بودیم و روی کیک نوشتیم

 ''''''فرزند زهرا (س)شهید تولدت مبارک'''''

روی کیک تولد هم می نوشتیم اما باورمون نمی شد که به این زودی ها نام زیبای سید میلاد با شهادت بزرگ شود.

راوی : دوست شهید

شما دعوتید به کانال شهید مدافع حرم پهلوان آقا سید میلاد مصطفوی

@ShahidMiladMostafavi

https://telegram.me/joinchat/Bc1v3z-zHaCvt3Rg1RLwmQ

  • دوستدار شهدا
۲۴
دی

خواست که روی دیوارِ یادگاریِ مخصوصِ شهدا، اسم شهید بنویسه؛

نوشت و نوشت و نوشت...

انقدر که اشکهاش از کثرتِ برادرای شهیدش جاری شد...

شهداءنا الأبرار

الله یرحم جمیع الشهداء

أمة الشهداء

@bisimchi1

  • دوستدار شهدا
۲۴
دی


ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺸﺘﺮﮎﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺷﻬﯿﺪ ﺛﺎﻣﻨﯽ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ 

ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﻬﺪﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﺩﻭ ﺑﻬﻤﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﺷﻮﺩ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ. 

او ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﺳﻮﻡ ﺑﻬﻤﻦ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺗﻮﻟﺪﺵ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪ. ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺷﺐ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭ ﮔﻔﺖ: 

ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭﺭﺍﻣﯿﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﯾﻨﺐ(س) ﺗﺎ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺧﯿﺮﺁﺑﺎﺩ ﻭ ﮔﻞ ﺗﭙﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﻭﺭﺍﻣﯿﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺪﺍﺩﻩ. ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﻮﯾﻢ. ﻭ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺗﻮﻟﺪﺵ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺭﻭﺯﯾﺶ ﺭﺳﺎﻧﺪ.

آقا محمودرضا

  • دوستدار شهدا