شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی
۱۸
آبان


‍ روح‌الله شاگرد اول مهندسی برق خودرو‌های زرهی در دوره کاردانی بود و می ‌خواست ادامه تحصیل بدهد که بحث اعزام داوطلبانه‌اش به عراق و سوریه پیش آمد.

 در موسسه شهید زین‌الدین فعالیت داشت اما از ادامه تحصیل صرف‌نظر کرد و برای رسیدن به جمع مدافعان حرم به صورت داوطلبانه راهی شد.

عملیات عاشورا در عراق منجر به آزادسازی منطقه جرف‌الصخراز اشغال تکفیری‌های داعش والقاعده شد؛ 

منطقه‌ای که در جنوب بغداد و شمال کربلا قراردارد. 

یکی از اصلی‌ترین اهداف این عملیات پاکسازی منطقه برای امنیت زائران امام حسین(ع) برای عاشورا و تاسوعا و پیاده‌روی اربعین بود.

 در روند اجرای عملیات بود که روح‌الله همراه یکی از همرزمانش برای تعمیر چند تانک رفت و بعد از اتمام کار در فاصله‌ای که منتظر خودرو برای بازگشت به پایگاه بودند در کنار مخروبه‌ای،پناه گرفتند که درهمین حین تله انفجاری کنار مخروبه منفجرشد و روح‌الله به شهادت رسید.

شهید روح الله مهرابی

مدافع حرم

به روایت از همسر محترمه شهید

روحمان با یادش شاد

خــــــــادم الشـــــهداء


  • دوستدار شهدا
۱۸
آبان


شهید سجاد عباس زاده

فرزند شهید حسن‌عباس‌زاده

 ‌ پدرش در عملیات والفجر ۹، در سلیمانیه عراق، به شهادت رسید و پیکر مطهرش حدود ۱۰ سال بعد برگشت.

خودش آذر ۱۳۹۱، بر اثر انفجار در حین خنثی سازی گلوله های عمل نکرده به شهادت رسید.

شهید سجاد عباس زاده دو ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد و پدر شهیدش را ندید.

 پسر خودش هم دو ماه بعد از شهادتش به دنیا آمد و او هم پدرش را ندید.

وقتی بالای سرش رسیدند، در حالی یک دستش قطع شده بود و غرق به خون بود، فقط ذکر یا‌حسین (ع) می گفت...

مهربان بود، با صفا بود، خاکی و بی ادعا بود، بی قرار شهادت بود.

مزار: گلزار شهدای خرم آباد، کنار مزار پدر

شهید سجاد عباس زاده

هدیه به روحشان صلوات

خادم الشهدا

@khadem_shohda

  • دوستدار شهدا
۱۸
آبان


زمانیکه در سوریه بودم با جواد محمدی در یک یگان خدمت میکردیم والبته هر روز با ابوعلی در ارتباط بودیم و هر روزهم میگفت چند روز بعد میام منطقه و این ادامه داشت تا از یگان ناصرین به واحدهای دیگری رفتیم جواد رفت به فرهنگی و منم رفتم به تخریب.

گذشت تا ابوعلی اومد خط و محور تحویل گرفت و شد مسئول محور ....مسئول محور به کسی میگویند که یک خط را تحویل میگیرد و وظیفه اش هدایت چند گردان هست چه در خط و چه در خط دوم و در حالت استراحت.

ابو علی به محض اینکه آمد جواد را برد پیش خودش و شد جانشین محور و ابو علی یک ....در اکثر ماموریتها با هم بودند و مشغول.

تا اینکه یک روز ابوعلی را دیدم و احوالپرسی و خوش بش و از من پرسید کجایی چند روزه دنبالت میگردم ...اگه وقت داری بیا بریم خط یک جریانی هست با هم ببینیم. با هم راه افتادیم رسیدیم به خط و باید پیاده میرفتیم و میدویدیم .و تند از منطقه ای که دشمن دید داشت رد شدیم البته تیر اندازی در خط یک جریان عادی بود و همیشه به سمت ما تیر میانداختند ولی ما در میرفتیم.

ابوعلی ساختمانی را نشان داد و گفت شبها دشمن میاید داخل ان ساختمان و گفت اگر صلاح میدانی تخریب کنیمش به طوری که هیچ اثری بجا نماند.

ساختمان ویلایی بزرگی بود وسط خط خودی و خط دشمن .....قرار بر این شد که دراولین فرصت آن را خراب کنیم ...اما انفجار در نزدیکی دشمن احتیاج به هما هنگی با فرمانده تیپ داشت ...و گفتم من با حاج محمد مسئول تخریب وقت حلب با ف تیپ صحبت میکنیم و موافقتش را میگیریم.

این جریان چند روز گذشت تا اینکه در منطقه ی خالدیه چسیبده به خانطومان مشغول کارم بودم که صدای انفجار شدیدی کل منطقه را لرزاند و دود سفیدی کل منطقه را گرفت  وهمزمان صدای هواپیما در فضا میپیچید ...به متطقه با دربین نگاهی انداختم که دیدم دود از سمت ابوعلی میاد گفتم یا ابوالفضل محور ابوعلی را زدن همزمان صدای بیسیم بلند شد و مرا صدا کرد ف تیپ بود گفت انفجاز از شما بود.

گفتم نه گفت برسی کنید و نتیجه را بگین ...با ابوعلی تماس گرفتم جوابی نیامد گفتم این رفیقمان هم شهید شد رفت

خلاصه هرچه پیگیری کردیم نتیجه مشخص نشد .....از تیپ به مراتب بالا تر هماهنگ شد و عنوان شد احتمال قوی هواپیما اشتباهی خط خودی را زده و به لازقیه ....پایگاه نیروهای روس خبر داده شد .....

تا چند روز گذشت و آب از آسیاب افتاد و ابو علی را دیدم البته در این بین چند بار دیدمش ولی اینبار.

همش میخندید و میگفت یک چیزی میکم ناراحت نشی گفتم بگو .....زد زیر خنده که اون انفجار چند روز پیش کار من بود من ده تا کپسول را منفجر کردم .

خیلی جاخوردم و ترسیدم چون کار با مواد منفجره تخصصی است والبته ابوعلی کار کرده بود اما مهمات دست ساز تروریستها که گل کرده است خییییییییییلی خطر ناک هست.

اون روز هیچ اتفاق ناگواری رخ نداد و همه چیز به خیر گذشت و البته به ابوعلی بیشتر دقت میکردیم .......تا دوباره انفجار نزند که البته دوباره و سه باره زد.

یکی ا زهمرزمان شهید

  • دوستدار شهدا
۱۷
آبان


خوش به حال مدافعان حرم

پر کشیدند از میان حرم

بین سجده میان سرخیِ خون

آرمیدند با اذان حرم

لک لبیک یاحسین گفتند

در حریم نوادگانِ حرم

مثل عباس با قدی رعنا

شده بودند پاسبان حرم

چه قَدَر عاشقانه جان دادند

در رهِ دوست، عاشقان حرم

روی سنگ مزارشان باید

بنویسند خادمان حرم

کم نشد از سرِ یکایکشان

سایه ی لطف عمه جان حرم

پرچم یاحسین را دادند

اربعین دست زایران حرم

وای بر ما که بالمان بسته است

ما کجا و کبوتران حرم

هر چه شد عاقبت که جا ماندیم

نزدیم پر در آسمان حرم

ما که مُردیم، ایهاالارباب

پس نیامد چرا زمان حرم

یادم آمد فرار می کردند

از دل خیمه دختران حرم

آه، شیطان دوباره آمد و زد

تازیانه به حوریان حرم

شمر و خولی، دوباره افتادند

بی عمو، نیمه شب به جان حرم

شاعر:رضاباقریان

 شعر مذهبی حدیث اشک 

http://hadithashk.com/

  • دوستدار شهدا
۱۷
آبان


سال ۹۳ در پیاده‌روی اربعین شهید را همراهی می‌کردم، ایشان در تمام‌ مسیر اشک می‌ریخت صحنه‌هایی که در مسیر مشاهده می‌کرد برای او مانند روضه‌خوانی بود، در مدت رفت و بازگشت از زیارت اربعین محمدرضا حال و هوای عارفانه‌ای داشت.

از اربعین سال گذشته تا روز شهادت از حال و هوای ویژه‌ای برخوردار بود، این حال و هوا را می‌شد در سخنان، مثال و مزاح‌های او فهمید.

آخرین دیداری که با ایشان داشتم بر جمله «کل الخیر فی باب الحسین (ع)» تأکید داشت.

وقتی فرزندان او جمله «کل الخیر فی باب الحسین(ع)» را از او می‌شنیدند، متوجه می‌شدند که به دنبال کسب اجازه از خانواده برای اعزام به جبهه‌های نبرد است.

شهید محمدرضا عسکری فرد

مدفن: صحن شهدای گمنام مسجد جامع خرمشهر

 به نقل از : همرزم شهید

@bisimchi1

  • دوستدار شهدا
۱۷
آبان

مزار یکی از شهدای حزب الله لبنان که سنگ قبری ندارد ،

 و وصیت کرده بود تا زمانی که ائمه بقیع قبر و نشانی ندارند به همین صورت بماند ...

خــــــــادم الشـــــهداء

@khadem_shohda

  • دوستدار شهدا
۱۷
آبان

دیدار خانواده و دوستان 

  با پیڪرمطهر مدافع حـرم

  شهید هـــادی زاهـد

 معراج شهدا

 هنیئا لڪ یا شهید الله

بیسیم چی

@bisimchi1

  • دوستدار شهدا
۱۷
آبان

پرواز پرستویی دیگر ...

مدافع حرم حضرت زینب (س)

هادی زاهد در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

ڪانال مدافعان حـرم

 https://telegram.me/modafain414

  • دوستدار شهدا
۱۶
آبان



پ مثل پناه پ مثل پدر 

دلتنگتم این روزا......

بابایی کجایی!!!؟      

بنت الشهید مدافع حرم

حاج محمود هاشمی

طراحی شده توسط فاطمه خانم هاشمی،فرزندشهید

 شهدای مدافع حرم قم

@Shahid_m_hashemi

@sh_modafeharam_qom

  • دوستدار شهدا
۱۶
آبان

مادر شهید مدافع حرم بنا به وصیت جوان کم سن و رعنای خود، در مراسم تشییع پیکر مطهر او لباس سفید پوشید و در رثای شهدای مقاومت با صلابت سخن گفت.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مجاهدان لبنانی همچون رزمندگان مدافع حرم مختلفی از کشورهای سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان و ایران با جانفشانی‌های خود، مدافع سرزمین بدون مرز مقاومت در پهنه جهان هستند و بسیاری از آن‌ها در این راه به شهادت می‌رسند. این مقاومت بین‌المللی نشان داده است که جهاد و گفتمان مقاومت، مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و هر کسی فارغ از نام کشور و ملیت داوطلب ایستادگی در برابر تروریست‌های تکفیری است. رزمندگان لبنانی، در اطلاعیه‌های خود از شهدای مدافع حرم با عنوان «شهید زینبی» یاد می‌کنند.

شهید زینبی «علاء حسن نجمة» ملقب به «تراب الحُسین» از اهالی روستای «عدلون» در جنوب لبنان است که خبر شهادتش در سوریه در 19 اکتبر 2016 منتشر شد.

مادر این شهید مدافع حرم لبنانی بنا به وصیت شهید، در مراسم تشییع پیکر مطهر او لباس سفید پوشید و در رثای شهدای مقاومت با صلابت سخن گفت. فیلم حضور متفاوت این مادر شهید در مراسم تشییع فرزند شهیدش در ادامه قابل مشاهده است:

یکی از رسانه‌های مقاومت اسلامی به مناسبت شهادت او نوشت: علاء نجمه، علاء عدلون، یا تراب الحسین، در شهر عدلون به دنیا آمد و در این شهر و شهر خرایب زندگی کرد. در این دو شهرِ مقاومت بود که او، عاشق جهاد و شهادت و جان نثاری در راه خدا شد.

علاء، عکاسی، طراحی، بازیگری و کارگردانی را دوست داشت. شاید اگر این راه را انتخاب نمی‌کرد زیبایی فوق‌العاده‌اش او را تبدیل به ستاره می‌کرد، مشهور می‌شد و مورد توجه همگان، ولی "تراب الحسین" (خاک حسین) ـ که نام جهادی‌اش بود ـ راه آخرت، طریق جهاد و مقاومت را انتخاب و از گمراهی‌ها و زیبایی‌های دنیا دور شد. او با اینکه سن و سال کمی داشت در جنگ قهرمان بود و مثل سایر برادران مجاهدش جان‌فشان، جان نثار، مؤمن و در کارها پیش قدم بود.

چند روز قبل از شهادتش در صفحه شخصی‌اش در فیسبوک عبارت ناراحت کننده‌ای نوشت: «اشک‌های جاری خود را آماده کنید». این جمله را درباره استقبال از عاشورای حسینی نگاشت و شاید برای آمادگی شهادت خود نوشته بود. او مجاهدی بود که جانش را آماده شهادت کرده بود.

  • دوستدار شهدا