دو برادر شهید
علے و مهدے
شهید مهدے یاغے در سال 92 شهید شد و برادرش در سال 96
هردو در ماہ مبارڪ رمضان بہ شهادت رسیدند،شهید ڪرار در وصیت نامہ اش
به برادرش میگوید:پیمانی که باهم بستیم رو فراموش نکن
دو برادر شهید
علے و مهدے
شهید مهدے یاغے در سال 92 شهید شد و برادرش در سال 96
هردو در ماہ مبارڪ رمضان بہ شهادت رسیدند،شهید ڪرار در وصیت نامہ اش
به برادرش میگوید:پیمانی که باهم بستیم رو فراموش نکن
دختر شهید میثم نجفی ،
پسر شهید مهدی حیدری و
دختر شهید احمد گودرزی
از شهدای مدافع حرم
در دیدار رمضان ۹۶ خانواده شهدا با رهبر معظم انقلاب.
"شهادت"
نهایت آمال عارفان حقیقی ست
و چه کسی "عارف تر" از شهید
شهـــید قاســـم غریب
شهادت شب قدر ۱۳۹۴
تدمر سوریه
@jamondegan
24 ماه رمضان سالروز آسمانی شدن شهید مدافع حرم مهدی عزیزی است
@jamondegan
بسم رب الشهدا و الصدیقین
مهدی جان شهادتت مبارک...
امروزمطلع شدیم رزمنده دلاور شهید مدافع حرم سید مهدی حسینی
از لشگر فاطمیون به خیل شهدا پیوست.
فرزند سید رضا ،ساکن قم.
@jamondegan
بسم رب الشهدا والصدیقین
مدافع حرم حضرت زینب (س)
« حمید قنادیان » در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب (س) به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
@Molazemane_Haram
خاطره اى از شهید مدافع حرم محمد امین کریمیان به روایت خواهر گرامى شهید؛
بسم رب الشهداء
"تبلیغ" ...
شهید عزیز با توجه به روحانی بودنشون ... خیلی مقید به تبلیغ بودند الحمدلله ... یعنی فقط یک ماه رمضان یادم هست که ایشون برای تبلیغ به مناطق محروم نرفتند و تو شهر خودمون مشغول شدند ... و الا مرامشون این بود که دست میذاشتند رو محروم ترین جاهای ممکن ...
مثلاً یک سال ماه رمضان یادمه که برای تبلیغ رفته بودند زاهدان ... تبلیغشون هم چهل روزه بود ...
برای ما به هیچ عنوان از خاطرات تبلیغشون نمیگفتند ...
فقط از چهره سوخته و استخونیش میفهمیدیم چقدر بهش سخت گذشته ...
یکبار بعد از تبلیغ زاهدانش ...
سر سفره صبحانه حلوا شکری آورده بودیم ...
دیدم امین یه حالتی شد ... به عمد حلوا شکری رو گذاشتم زیر دستش ... دیدم پسش میزنه ... گفتم: خب بخور ... گفت: ببرش اونور حالم داره بهم میخوره ... گفتم: چرا آخه؟ گفت: حالا بهت میگم ...
بعداً برام تعریف کرد که گویا اونجا رسم نبوده که به مبلغین سحر و افطار بدن ...
گفت: منم روم نمیشد که از بابا پول بیشتری برای وعدههای غذاییم بگیرم ... (چون معمولاً بابامون هزینه های تبلیغ امین رو خودشون پرداخت میکردن) گفتم: خب پس چی خوردی؟؟؟ گفت: هیچی نبود بخورم ...
چهل روز ... سحر و افطار حلوا شکری خوردم ...
@labbaykeyazeinab
شهید حسین معزغلامی
هدیه خداوند بعد از ۹ سال پس از خواهر دومش هنگام اذان ظهر و شهادت به رسالت پیامبر اکرم (ص) به عنوان سومین و آخرین فرزند خانواده در ششم فروردین ۱۳۷۳ در پایگاه پنجم شکاری (امیدیه) چشم به جهان گشود.
(پدر وی افسر ارشد بازنشسته نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و با درجه سرهنگ تمامی با ۳۲ سال خدمت صادقانه است)
مادرش به دلیل بیم از دوندگی های شناسنامه ای و با واسطه یکی از اقوام، به دلیل اصالت همدانی داشتن، شناسنامه وی را از همدان گرفت و به همین دلیل تاریخ تولد سجلی وی ۱۵ فروردین و صادره از همدان ثبت شده است.
سوریه بود ...
نمیدونم چجوری و چه کسایی شایعه کرده بودن که حسین زخمی شده ...
یه نفر از بچه های محل زنگ زد خونه حاج اقا غلامی و این خبر رو بدون مقدمه به خانواده حسین داد ...
خانواده اوضاعشون بهم ریخت تا خبر تکذیب شد ...
حسین هم یکی دو روز بعد زنگ زد خونه و خبر سلامتیشو داد ..
وقتی از سوریه برگشت فرداشبش هیئت گرفتیم ..
چراغا که روشن شد دیدیم همون کسی که اشتباهی خبر رو به خانواده داده بود عقب مجلس نشسته و چهره اش پر از اضطرابه ...
حسین هم وقتی دعای آخر مجلس رو خوند رفت پیشش و باهاش دست داد و روبوسی کرد و اون فرد از اینهمه گذشت و مهربونی حسین فقط اشک میریخت ...
مهربانی شهدا
گذشت
( به نقل از دوستان شهید )
کانال شهدای مدافع حرم
@mostafa_sadrzadeh
🌿
🌿🌼
🌿🌼🌼
🌿🌼🌼🌼
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿
🌿🌼
🌿🌼🌼
🌿🌼🌼🌼
🌿🌿🌿🌿🌿
یادگار 18 ساله شهید نصیری
شهید شعبان نصیری
در یک سفر به هویزه، که چند روزی با او بودم و منرا با حال و هوای معنوی جبههها آشنا کرد، دیدم طوری مشغول قبور شهدا شده که انگار دارد با آنها تنهایی نجوا میکند...
گروه جهاد و مقاومت مشرق - میثم آشوری از دوستان شهید سردار حاج شعبان نصیری می گوید: خیلی از عکس فراری بود، سخت میشد او را در قاب دوربین متوقف کرد، اشکال دیگر کار این بود که من هم عکاس حرفهای نبودم و دوربین صرفاً جهت علاقه در دست من بود...
امّا حاجی دیگر بند دل من را بریده بود، همیشه فکر میکردم روزی او را نخواهم داشت و این واهمه، من را به داشتن یک عکس از او وامیداشت...
در یک سفر به هویزه، که چند روزی با او بودم و منرا با حال و هوای معنوی جبههها آشنا کرد، دیدم طوری مشغول قبور شهدا شده که انگار دارد با آنها تنهایی نجوا میکند...
مزار شهدای هویزه، نوروز ۱۳۷۸
دلم نمیآمد تنهاییشان را بهم بزنم، دوست داشتم عاشقانهاش با شهدا را نظاره کنم، ولی شاید زمانی غیر از این هم نمیشد حاجی را غافلگیر کرد...
آمادهٔ فشار دادن دگمهٔ دوربین بودم شده بودم که دیدم دارد مرا نگاه میکند، از ترس که نگذارد عکس بگیرم، فوری این لحظه را ثبت کردم!
«میثم آخه این عکس به چه دردت میخوره؟» چیزی بود که بعد از صدای شاتر دوربین شنیدم و خندههای شیطنتآمیز من هم پاسخ سؤالش شد...
نمیدانستم این عکس، پس از حدود بیست سال، اینجا به درد من میخورد... هنوز از توی عکس، من را صدا میزند و نمیدانم اینبار چرا با او نرفتهام...
دستخط مدافع حرم
شهید جواد محمدی
که در آن از شهید علی شاهسنایی هم یاد کرده است
@jamondegan
اگر ازسرهایمان کوههادرست شودهرگزنخواهیم گذاشت
که نسلهای بعد درکتاب تاریخشان بخوانند
امام خامنهای مثل جدش حسین(ع)تنهاماند
طلبه شهیدمدافع حرم محمدامین کریمیان
@jamondegan
حسن اقا عشوری ، سرباز گمنام امام زمان ، مرد اطلاعاتی ، امروز او فرمانده این محوربود ، او خسته نبود ، تازه نفس اما تشنه !
آنقدر تشنه که خود را در دو میدان میدید و مقاومت میکرد .
میدان اول او مبارزه با یزید نفس بود لبهای خشکش با تعبد و روزه داری ، روحش را میترشاید و به عرش میبرد
و میدان دوم میدان جهاد با حرمله ها ، خولی ها و شبث بن ربعی ها . او تشنه و جان برکف به میدان رفت و در گرمای العطش رمضان عاشورایی شد ، او مانند علی اکبر حسین علیه السلام ، با دهانی خشک و قامتی ضعیف ره خشوع طی کرد و خود را مهمان حلقه ی کربلا یافت .
حسن عشوری ، امروز در میدان جدال با داعش یزید صفت در جدال با اسلام یهودی آنقدر زخم برداشت تا دست آخر ما ماندیم او که زین پس ناظر اعمال ما خواهد بود ، او ناظر است چون قلب تاریخ است . حسن عشوری با انصار الفرقان جنگید تا انصار الحسین شد
خمینی خوش گفت او طلای نایابیرا در سینه ی انقلاب داشت ، و این سربازان خمینی قلب تاریخند ، از قلب تاریخ تا ما راهی نیست ... بشتابید ای مورخان اینده ی تاریخ ....
جوانان زنان کودکان مردان
تقدیم به شهدای مبارزه با اسلام امریکایی
به قلم حسین محمدی
@Shemshadichannel
حسن شمشادی خبرنگار