شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۵۶ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۳۱
تیر


صدای یڪ پرواز

فرود یڪ فـرشته

آغـاز یڪ معـــراج

وشـروع یڪ زندگـی

شهید مدافع‌ حرم

سجـــاد عفتی

سالروز ولادت

@ravayate_fath

  • دوستدار شهدا
۳۰
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

قربة الی الله

گفت:

رسم بود تو روز اختتامیه دوره ها، یه "پرچم سرخ یااباعبدالله الحسین"، توسط نماینده ی دوره ای که داشت فارغ‌التحصیل میشد به نماینده ی دوره قبل تحویل بشه.

این کار نماد این بود که راه سرخ حسین علیه السلام تو بین دوره ها و بچه ها جاریِ تا زمانی که این پرچم به دست حضرت صاحب برسه.

گفت:

سه نفر از بچه ها رو جهت تحویل گرفتن پرچم انتخاب کردن. محمودرضا به عنوان فرد تحویل گیرنده پرچم و محمد(معافی) و یکی دیگه از بچه ها به عنوان همراهان محمود.

نفر تحویل دهنده آیه یاز قرآن رو خوند و چند جمله ای گفت و پرچم رو تحویل داد. محمودرضا دست دراز کرد و پرچم رو گرفت، بعد باصدای رسا فرازی از زیارت عاشورا رو خوند و در ادامه اش متنی رو خوند که توش به ادامه ی این راه متعهد می شد...

گفت:

دمش گرم محمودرضا کلا آدم خوش قولی بود. سرش رفت ولی قولش..

.

.

میگم:

بچه ها،

رفقا،

خوش قولا،

خب دست ما رو بگیرید.

محمودرضا، تو که دست محمد رو گرفتی، تو که کشوندی پیش خودتون، تو که... محمودرضا ما رو  بِکِش.بِکِشید ما رو. کِشون کِشون ببرید. شما رو به رفاقتمون قسم. نه، اصلا به محبتی که از شما به دلمون هست.


محمودرضا، محمد... زمین خوردم، از اسب افتادم.... بلندم کنید.

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺯ ﺣﺎﺻﻞ ﺍﯾﺎﻡ ﺁﺩﻣﯽ ﺍﺳﺖ

ﺟﺰ ﺁﻥ ﻫﺮ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﻣﮑﺮﺭ ﺍﺳﺖ

ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺯ ﺧﺪﻣﺖ ﺧﻠﻖ ﺍﺳﺖ ﺑﻬﺮ ﺣﻖ

ﺧﺮﻡ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺧﻠﻘﺶ ﻣﯿﺴﺮ ﺍﺳﺖ

ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﺍﻭﺳﺖ

ﺟﺰ ﻣﺮﺩ ﺣﻖ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﻭﯼ ﺁﻏﺎﺯ ﺩﻓﺘﺮ ﺍﺳﺖ

ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ ﺣﯿﺎﺕ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ

ﻭﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﺭﻣﺰ ﺁﺏ ﺣﯿﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮐﻮﺛﺮ ﺍﺳﺖ

ﻣﺮﺩ ﺧﺪﺍﯼ ﺗﻦ ﺑﻪ ﻣﺬﻟﺖ ﻧﻤﯽ‏ﺩﻫﺪ

ﮐﺎﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺴﺐ ﻋﺰﺕ ﻭ ﺫﻟﺖ ﻣﺨﯿﺮ ﺍﺳﺖ

ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻗﺎﻣﮥ ﺣﻖ ﻣﯽ‏ﺷﻮﺩ ﺷﻬﯿﺪ

ﻋﻤﺮ ﺍﺑﺪ ﻧﺼﯿﺐ ﻭﯼ ﺍﺯ ﻣﻮﺕ ﺍﺣﻤﺮ ﺍﺳﺖ

ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺣﻖ ﺑﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﮐﻨﺪ ﻗﯿﺎﻡ

ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﺭﻭﺯ ﺭﺟﻌﺖ ﺁﻝ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﺍﺳﺖ

ﺗﺎ ﺣﺸﺮ ﺑﺮ ﻗﯿﺎﻡ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺎﺩ

ﮐﺎﯾﻦ ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺸﺮ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﺤﺸﺮ ﺍﺳﺖ 

رفیق

محمود

محمد

موت احمر

پرچم سرخ یا حسین

سربازان آخرالزمانی امام زمان عج

فداییان حضرت زینب سلام الله علیها

شهیدمحمدمعافی

شهیدمحمودرضابیضایی

http://sapp.ir/bi_to_be_sar_nemishavadd

@bi_to_be_sar_nemishavadd

  • دوستدار شهدا
۳۰
تیر



در 1361/4/23 مصادف با 21 رمضان المبارک در کرج و در خانواده ی مکتبی متولد شد.

با اهتمام پدر و با توجه به اینکه دایی گرامیشان از روحانیت برجسته منطقه مغان بودند از همان کودکی با مکتب و مرام اهل بیت و تلاوت قرآن آشنا شدند.

از سال 1372 فعالیت های خود را در پایگاه بسیج حضرت سیدالشهدا(ع)و مسجد جامع حضرت ابوالفضل(ع)شهرک وحدت آغاز نمود و در طول سالیان متمادی با عملکرد جهادی خود زبانزد سایر دوستانش شده بود. در برگزاری کلاس های قرآن اهتمام ویژه ای داشت.

شهید مسیب زاده در سال 79 حین انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر مورد ضرب و شتم اراذل و اوباش قرار گرفت و مجروح شد.

سال 1381 وارد دانشگاه امام حسین(ع) شد.

شهید حاج مرتضی و شهید محمودرضا بیضائی از همان سال اول ورود به دانشگاه امام حسین(ع)دوستی گرم و تنگاتنگی با هم داشتند.

حاج مرتضی در سال 1385 در حرم مطهر امام رضا(ع) با همسر گرامیشان عقد کرده و یک سال بعد با زیارت بیت الله الحرام و قبور مطهر پیامبر اکرم و ائمه بقیع زندگی مشترک خود را آغاز کرد.

سال 1388 و با ظهور فتنه،فتنه گران، آرام ننشست و نسبت به روشنگری و بصیرت افزایی در بین عموم مردم تلاش خستگی ناپذیری داشت و در این راه مقید به مکان خاصی نبود و در هر مکانی نسبت به درک و بینش حاضران و با زبان خودشان، اقدام به بصیرت افزایی میکرد.

 @Agamahmoodreza

  • دوستدار شهدا
۳۰
تیر

 

شهیدمدافع حرم سردارحاج حمیدمختاربند

وسط درگیری شدید با تکفیریها یکی از فرماندهان ما به شهادت رسید درحال انتقال پیکرشهید بودم که حاج حمید مرا دیدو خشابی را به دستم داد وگفت: فنر این خشاب خراب شده برای تعمیر به عقب ببرید. حیرت کردم که 

شهید مدافع حرم

سردار حاج حمید مختاربند

@mokhtareharam

  • دوستدار شهدا
۳۰
تیر

| حضرت محمد(ص):

اَلغَیرَةُ مِنَ الایمانِ و َالمِذاءُ مِنَ النِّفاقِ؛

غیرت از ایمان است و بى بند و بارى از نفاق

نهج الفصاحه ص 587 ، ح 2045

کامنت شهید دهقان

 | @shahid_dehghan

  • دوستدار شهدا
۳۰
تیر


سپاه نیوز؛ روابط عمومی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) نیروی زمینی سپاه در اطلاعیه ای از حمله تروریست های ضد انقلاب و انفجار زاغه مهمات پاسگاه مرکزی در روستای دری منطقه مریوان و شهادت10 تن از رزمندگان اسلام خبر داد.

  به گزارش سپاه نیوز؛ در پی حمله شب گذشته اشرار و تروریست های ضد انقلاب به پاسگاه مرکزی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) نیروی زمینی سپاه در روستای دری واقع در منطقه مریوان استان کردستان، روابط عمومی قرارگاه حمزه سیدالشهدا در اطلاعیه ای اعلام کرد:

 در حمله شب گذشته ( جمعه 29/4/97) اشرار و تروریست های ضد انقلاب و وابسته به استکبار جهانی به پاسگاه مرزی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) نیروی زمینی سپاه واقع در روستای دری منطقه مریوان در استان کردستان و متعاقباً انفجار زاغه مهمات، تعداد 10 تن از رزمندگان اسلام به شهادت رسیدند.

 این اطلاعیه افزوده است: در این درگیری تعدادی از تروریستها به هلاکت رسیدند و تعدادی نیز زخمی و متواری شدند.

 در این اطلاعیه با اشاره به اشراف اطلاعاتی و آمادگی‌های رزمندگان قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و سایر نیروهای امنیتی و دفاعی کشور برای مقابله با توطئه‌های دشمنان تاکید شده است: گروهک های تروریستی و ضد انقلاب و حامیان آنان که فاقد هرگونه پایگاهی نزد ملت ایران به ویژه مردم فهیم و انقلابی کردستان هستند، در انتظار انتقام سخت و مهلک رزمندگان شجاع و فداکار اسلام نسبت به این جنایت باشند.

"مُجاٰوِراٰنِ ڪَریٖمِہ ... مُداٰفِعاٰنِ عَقیٰلِہ"

http://eitaa.com/joinchat/2463432705Cb8ebdcd964

شھداے مدافع حرم قم

  • دوستدار شهدا
۲۸
تیر

شهادت سنگ را بوسیدنی کرد؛

شهادت خاک ها را دیدنی کرد؛

در آنجایی که عقل و علم ماندند؛

شهادت عشق را فهمیدنی کرد

شهیدـمرتضی عطایی

@shahid_tasooa

  • دوستدار شهدا
۲۷
تیر


خواهر شهید مدافع حرم ابراهیم توفیقیان:

تابستان سال قبل از شهادتش تلویزیون جنگ زده های سوری را نشان می داد.خانمی با زبان عربی فریاد میزد:چرا کسی به ما کمک نمیکند و به فریادمان نمی رسد؟!محمد همان لحظه بلند شد و گفت:ما هنوز در هیات ها حسین حسین میکنیم ولی صدای (هل من ناصر ینصرنی)مردم مظلوم سوریه را نمیشنویم.

همین خلقیات و خصلت رفتاری و اخلاقی اش او را به سمت مدافع حرم شدن سوق داد و در اولین اعزام در عملیات آزاد سازی دو شهر شیعه نشین نبل الزهرا توسط گلوله تک تیرانداز دشمن به شهادت رسید.

@Agamahmoodreza

  • دوستدار شهدا
۲۷
تیر


دوست شهید مدافع حرم سید احسان حاجی حتم لو:

سید به نماز جماعت خیلی مقید بود.من هم سعی میکردم همیشه همراهش باشم.نماز خانه با آسایشگاه فاصله داشت و سربالایی هم بود‌.یک روز صبح وقتی برای نماز بلند شدیم دیدیم حسابی برف آمده.وضو که گرفتم دیدم اکثریت بچه ها سخت شان است که تا نمازخانه بیایند و توی همان آسایشگاه نمازشان را خواندند؛ولی سید گفت عباسعلی!نماز جماعت رو از دست ندیم.گفتم باشه.توی مسیر آسایشگاه تا نمازخانه آن قدر برف آمده بود که زیر پایمان تریک تریک صدا می داد.رسیدیم به نمازخانه.به جز سه،چهار نفر دیگر حتی امام جماعت هم نیامده بود.نمازمان را فرادی خواندیم و برگشتیم.ایمانش آنجا به من ثابت شد.

@Agamahmoodrez

  • دوستدار شهدا
۲۷
تیر
سردار شاهرخ‌ دایی‌پور

اهل سفره داری بود. گاهی که پشتیبانی لازم به رزمنده ها نمی رسید، به شهرهای اطراف می رفت و با هزینه شخصی، برای نیروها غذا و خوراکی تهیه می کرد.سوری ها هم وضع بدی داشتند و همیشه هوای آن ها را هم داشت.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - هنوز 40 روز از شهادت حاج شاهرخ دایی پور نمی گذرد و خانواده و دوستانش رفتن او را باور ندارند. شیرمردی که با تنی قوی و ورزیده، روحی بی قرار و زندگی نامه ای پر از نقاط روشن، فعالیت های انقلابی اش را از سالهای قبل از پیروزی آغاز کرد و سپس در جنگ به خوبی درخشید و پس از آن هم از پا ننشست تا در جبهه مقاومت اسلامی در سوریه به شهادت رسید.

حاج ناصر ظهیری که به خاطر هم سن و سال بودن و همچنین همسایگی با خانواده دایی پور در کرمانشاه، از جمله افرادی است که بیشترین زمان دوستی و رابطه با این شهید را داشته در گفتگو با خبرنگار مشرق می گوید: در محله هشتی انقلاب و پل حاج محمد تقی، همسایه بودیم و به خاطر همسن و سال بودن، رفاقت ما خیلی زود شکل گرفت و تا امروز هم ادامه دارد. خانواده دایی پور بسیار مذهبی و انقلابی بودند و جلسان قرائت قرآن از قبل از انقلاب در خانه شان برگزار می شد. بعد از انقلاب هم خانه شان محل تدارکات و پشتیابانی از انقلابیون و رزمندگان بود.

ظهیری با اشاره به فعالیت های حاج شاهرخ در قبل از انقلاب تاکید می کند: سر نترسی داشت و وقتی قرار بود اعلامیه حضرت امام را در شهر توزیع کنیم، حتی کنار خانه ساواکی ها می رفت و اعلامیه ها را به خانه آن ها می انداخت تا بدانند که شهر، زنده است و انقلابی ها فعالند.

این رفیق گرمابه و گلستان شهید دایی پور ادامه می دهد: سال 1358 دوره تکاوری را در پادگان امام حسین (ع) و بعد از آن در لوشان و منجیل و آستارا فراگرفت و با توجه به آمادگی های جسمی که داشت، به موفقیت های چشمگیری دست پیدا کرد به نحوی که در آموزش ها همواره به عنوان کمک مربی از او استفاده می شد. در دوران جنگ و در پادگان ابوذر (سر پل ذهاب) هم علاوه بر فعالیت های رزمی و ادوات و ضد زره، در آموزش تکاوری و امور مربوط به تربیت بدنی فعال بود که به نحوی که در همان پادگان و در سال 63 (قبل از بمباران فجیع از سوی هواپیماهای عراقی) یک زورخانه استاندارد برای استفاده رزمندگان تاسیس کرد.

حاج ناصر می افزاید: ما بعد از بمباران پادگان ابوذر به دشت دیره رفتیم که آنجا پادگانی را به طور موقت تدارک دیده بودند. شهید دایی پور در آنجا هم کارگاه های راپل را با سرعت راه اندازی کرد و نگذاشت که بحث آموزش نیروها عقب بیفتد.

دوست قدیمی حاج شاهرخ بحث را به ویژگی های اخلاقی و فردی او برده و تصریح می کند: حاج شاهرخ قبل از انقلاب و بعد از آن روحیه رهبری و هدایت جمع را داشت و هیچ وقت کسی جلوتر از آن قدم برنمی داشت. از همان زمان آتش به اختیار بود اما معقول بودن تصمیماتش باعث می شد که همه دوستان و همرزمان، تابع حرف هایش باشند. زمانی که گروه های ضد انقلاب و گروهک ها میتینگ هایی در کرمانشاه برگزار می کردند و حتی شهربانی هم جرات نداشت که با آن ها برخورد کند، دایی پور با شجاعت سراغشان می رفت در حالی که اوضاع آن روزهای کرمانشاه آنقدر خراب بود که یادم هست فرمانده وقت سپاه کرمانشاه، شهید جعفری خطاب به نیروها می گفت؛ همیشه با وضو باشید چرا که هر لحظه ممکن است مورد سوء قصد قرار بگیرید و به شهادت برسید. دایی پور در چنین اوضاعی مقتدرانه و با شجاعت وارد می شد.

ظهیری اضافه می کند: تقریبا در تمام عملیات های غرب و جنوب کشور حضور داشت و چند باری گلوله به گردن و پایش هم اصابت کرد اما بیشتر از هر چیز، مجروحیت های شیمیایی در عملیات های کربلای 5، کربلای 10 و و الفجر 8 حاج شاهرخ را آزار می داد. اگر چه هیچگاه به دنبال تشکیل پرونده اش نرفت و همین اواخر بود که تعدادی از دوستانش پیگیر موضوع شدند و پرونده اش را تشکیل دادند تا درصد جانبازی بگیرد.

دوست قدیمی شهید دایی پور از روزهای آخر شهید هم روایت جالبی دارد؛ «چندروز قبل از اعزام آخر و روزهای آخر عمر مبارکش تقریبا با تمام دوستان و آشنایان تماس گرفت  و یا حضوری آن ها را ملاقات کرد تا آخرین حلالیت ها را بطلبد. همسر و دخترش را هم وکیل کرده بود تا برخی کارهای اداری را انجام بدهند. اصلا این بار آخرش با همه اعزام ها فرق می کرد در حالی که پیش از این هم طی دو سال، بارها به سوریه رفته بود و حتی یک بار 5 ماده مستمر در سوریه بود و آنقدر فاصله افتاد که خانواده اش برای دیدار با او به سوریه رفتند. با این حال، از نوع خداحافظی اش می شد فهمید که شاهرخ دارد به آرزویش می رسد. او عضو هیات علمی دافوس بود و جنگ شهری را تدریس می کرد و در تهران وضع آرام و خوبی داشت اما همه این ها را گذاشت و رفت در دل خطر.»

حاج ناصر ظهیری که خود نیز در یک ماموریت همراه شهید دایی پور در سوریه بوده است؛ شاخص ترین ویژگی او را مهربانی و برخورد برادرانه با نیروها می داند و در خاطره ای بیان می کند: اهل سفره داری بود. گاهی که پشتیبانی لازم به رزمنده ها نمی رسید، به شهرهای اطراف می رفت و با هزینه شخصی، برای نیروها غذا و خوراکی تهیه می کرد. سوری های آن مناطق هم وضع بدی داشتند و همیشه هوای آن ها را هم داشت و برایشان غذا و مایحتاج غذایی تهیه می کرد. این اخلاق رسیدگی به نیروهای زیر دست را در زمان جنگ هم داشت. یادم هست روز تشییع پیکرش یک نفر که سالهای دور، سرباز او بوده و مدت ها او را ندیده بود، آمده و زار زار گریه می کرد.

*میثم رشیدی مهرآبادی

  • دوستدار شهدا