شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۹ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۹
ارديبهشت

شهید مدافع حرم داوود نریمیسا 

به خانواده اش اهمیت زیادی میداد، خیلی با محبت بود، درخانواده به مادرش ازهمه بیشتر نزدیک بود. همیشه پایه ی مسافرت بود. کوچک که بود هنگام رمضان زودتر از اولین روزهمراه مادرش روزه میگرفت. جوان هارو به راه راست هدایت میکرد. عاشق اهل بیت بود ، نمازش تاجایی که میدانم همش سروقت بودتاجایی که میدانم قضا نشده بود. برای ماه رمضان تاسحر بیدارمیماند تانماز نمیخواند خواب به چشمامش نمی امد موذن بود مداح بود اواخر فرمانده بود به هم گروهانیاش گفت از گروهان ما فقط من شهید میشم و منم فدایی همه شما هستم توی عملیات هم مثل اربابش اول از دست جانباز شد بعد مثل آقاش از سر مورد هدف قرار گرفت و شهید شد.

شهادت:94/11/12

آزادی نبل الزهرا

  • دوستدار شهدا
۲۹
ارديبهشت

همسر شهید فاطمیون: محمد خودش را برای شهادت آماده کرده بود!

  • دوستدار شهدا
۲۹
ارديبهشت

 زینب از حاج قاسم پرسید: «پیکر پدرم کی برمی‌گرده؟» چشمان حاج قاسم را نم ‌اشک پر کرد و در حالی‌ که سعی می‌کرد ‌اشک‌هایش را کنترل کند رو به زینب گفت: «به شما قول می‌دم هر طور شده پیکر پدرتان را برگردانم.» حاج قاسم قول داد پیکر این شهید را برگرداند +تصاویر به گزارش جهان نیوز، شهید سعید انصاری ازجمله شهدای مدافع حرمی است که پیکر پاکش مدت‌ها در سوریه مفقود بود. اما پس از قول شهید سپهبد قاسم سلیمانی به خانواده‌اش، این پیکر پیدا شد. همسر شهید انصاری درباره ماجرای قول شهید قاسم سلیمانی در مصاحبه‌ای گفته بود: آخرین بار که حاج قاسم سلیمانی را ملاقات کردیم مراسم تقدیر از خانواده شهدای مدافع حرم بود... در همان آخرین دیدار، پسرم حسین، کنار حاج قاسم نشست و من و دخترم زینب روبه‌رویش. حسین لباس رزم پوشیده بود درست شبیه به لباس پدرش. از حسین پرسید پسر کدام شهید هستی؟ حسین جواب داد شهید «سعید انصاری». حاج قاسم کمی در صورت حسین مکث کرد و گفت: «چقدر شبیه به پدرت سعید هستی!» پیشانی حسین را بوسید و گفت: «پدرت خیلی باهوش و باذکاوت بود.» بازهم پیشانی حسین را بوسید. زینب از حاج قاسم پرسید: «پیکر پدرم کی برمی‌گرده؟» چشمان حاج قاسم را نم ‌اشک پر کرد و در حالی‌ که سعی می‌کرد ‌اشک‌هایش را کنترل کند رو به زینب گفت: «به شما قول می‌دم هر طور شده پیکر پدرتان را برگردانم.» حسین و زینب چنان تحت تأثیر جمله او قرار گرفتند که زینب بار دیگر پرسید: «سردار شما مطمئن هستید؟ خیالمون راحت باشه؟» سردار سلیمانی که حالا نفس عمیقی می‌کشید زد روی شانه حسین و گفت: «به خواهرت بگو که مطمئن باشه به‌زودی نشانی از پدرتان به شما می‌رسه.» از آخرین درخواست بچه‌هایم هنوز سه ماه نگذشته بود که استخوان جمجمه همسرم «شهید سعید انصاری» به خاک وطن بازگشت.

  • دوستدار شهدا
۲۱
ارديبهشت

 

تاریخ این‌بار از قبله‌ی نخستین رقم ‌می‌خورد و سپاهیانِ ابرهه در قامتِ بنی‌صهیون، با سجیل‌های ایرانی که از بالِ فرشتگانِ در حصر مانده‌ی غزّه رها می‌شوند، درهم‌می‌تنند. تو امروز در میانِ ما اهلِ دنیا نیستی، اما‌ بر کرانه‌ی تاریخ ایستاده‌ای و شکستِ سختِ کودک‌کشانِ استخفاف یافته از اعتقادِ جوانانِ فلسطینی را می‌بینی. امروز بنی‌یهود یکی از تلخ‌ترین روزهای عمرِ کم‌اش را زیر موشک‌بارانِ فرزندانِ تو سپری می‌کند و ترس از نابودی حقارت‌بار، چنگ انداخته در سینه‌ی تک‌تکِ عمّالِ جنایت‌کارش و این، دستِ انتقام تو است که از آستینِ ساکنانِ غریبِ غزّه درآمده. از آن روز که فرمان آمد غزّه تسلیح شود، تا امروز که اژدهای مرگ از این قفسِ انسانی برخاسته و سایه انداخته بر سرِ بنی‌صهیون، مدتِ زیادی نگذشته و این تویی که هرچند نیستی، اما باز هم مردِ میدانِ این تقابل سرنوشت‌سازی. تاریخ به احترام آن‌چه برای سربلندیِ این روزهای فلسطینِ عزیز اندوختی، می‌ایستد و این لحظات را به نام تو ثبت می‌کند. نابودیِ اسرائیل به نام تو رقم می‌خورد؛ تو که غریبانه میانِ ما زیستی و شکوه‌مندانه رفتی و غریبانه بال در بال ملائک، به تماشای ما نشسته‌ای.

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۲۱
ارديبهشت

فرازی از وصیت نامہ :

به نام خدایی که در راه او کشته می شوم و عاشقانه به سویش می شتابم. باید رفت و رفت ،تا به ماندن رسید تا جاودانه شد ؛ من در بستر اسلام ، و در بستر تشیع ،سرخ به خون خفتم تا خفتگان و بازی خوردگان شیطان را از خواب غفلت بیدار کنم...

شهید محمدجمعه دادگر 

تحصیلات: سوم ابتدائی

تاریخ و محل شهادت: ۱۰ آبان ۶۱ سومار

  • دوستدار شهدا
۲۱
ارديبهشت

شهیـد حمیدرضا انصاری

ولادت: 1مرداد سال1348

محـل ولادت: اراک

شهـادت: 28بهمن سـال1394 محـل شهـادت: تل‌قرین درعا سوریه

نحـوه شهـادت: در درگیـرے بـا تروریسـت هـاے داعشے بـہ فیـض عظیـم شهـادت نائـل آمـد.

@AhmadMashlab1995 

  • دوستدار شهدا
۱۳
ارديبهشت

بهش گفته بودن تو که کسب و کار خوبی دار ی همینجا بمون.

در پاسخ گفته بود: حرم حضرت زینب (س) در خطر است.

  • دوستدار شهدا
۱۳
ارديبهشت

مادر شهید عباسعلی حمیدی:

گفته بود "مادر جان، شما شش پسر داری، بگذار دو پسرت بروند و فدای حضرت زینب(س) شوند"

  • دوستدار شهدا
۱۳
ارديبهشت

⇠سجاد همیشه باوضو بود. خیلی از غیبت کردن بدش می‌آمد. یکی از بارز‌ترین ویژگی‌هایش حیا و سر به زیری بود. از حقوقی که داشت برای انجام کارهای خیر هزینه می‌کرد. در انجام مسئولیت بالاترین دقت عمل را داشت. با بچه‌ها مانند خودشان بود. ⇠زبان آنها را خوب متوجه می‌شد. وقتی از سر کار می‌آمد پسرمان حامد را با خودش بیرون می‌برد و می‌گفت از صبح با شما بود حالا وظیفه من است که او را سرگرم کنم. ⇠یکی از دلایلی که سجاد خودش را به جمع شهدای حرم بی‌بی رساند، اخلاص و پاکی‌اش بود. بسیار با خلوص نیت کار می‌کرد. بارها به خودم می‌گفتم خدایا شکرت که بنده‌ای به این خوبی آفریدی. همسرم بسیار شیفته اهل بیت بود. ارادت ویژه‌ای به حضرت زهرا(س) داشت در نهایت هم مثل او به شهادت رسید...

به روایت همسربزرگوار

شهید سجاد دهقان

اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج

@alialhadihosein

  • دوستدار شهدا