یکی از اساتید اخلاق هادی در نجف بعد از شهادتش گفته بود : (( به مادر هادی سلام برسانید و بگویید او یک شبه ره صد ساله را پیمود . من به او غبطه می خورم .))
دوستانش می گفتند : وقتی می خواست برود کربلا یک چفیه می انداخت روی صورتش تا نامحرمی را نبیند .
می گفت: نگاه حرام راه شهادت را می بندد .
بعد از شهادتش یک دفترچه یادداشت از او به دستم رسید که برنامه هایش را در نجف در آن نوشته بود، در فلان ساعت باید فلان ذکر را بگوید یا در ساعتی دیگر نماز جعفر طیار را بخواند .
خدا رحمتش کند خیلی حواسش بود که کسی ازش ناراضی نباشد .
شهید ذوالفقاری
سبک زندگی شهدا
کانال لاله های خاکی
@Lale_haye_khaki
شهید مدافع مهدی علیدوست
از گردان اومده بودیم خیلی خسته بودیم، به آقا مهدی گفتم بیا بریم یه جا خستگی در کنیم یه چیزی بخوریم بعدش می رسونمت خونه.
گفت: نه الان برسونم خونه خستگی من کنار خانواده تموم می شه. بعد سفارش کرد که ما کارمون یه طوریه که برای خانواده وقت کم میاریم. حتی چند دقیقه هم که وقت هم که وقت گیر آوردی کنار خانوادت باش .
نقل ازهمرزم شهید مهدی علیدوست
کانال شهید @shahidalidoost
شهادت محرم۹۴
بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــــرم
https://telegram.me/joinchat/BdZTPjviYcoxtTeCDfbqPQ
پیرمردی در مجلس ختم به سراغ من آمد که او را نمیشناختم بعدها فهمیدم که از فرماندهان گردان بوده است و علیرغم سن بالایش خیلی متواضعانه میگفت که «آقا رضا! استاد ما بودند».
یکی از دوستانش یک خاطره شیرین تعریف میکرد که برای عملیات در سوریه بودیم که خبر دادند فرزند من به دنیا آمده است، همه بچهها مرا دوره کردند که باید شیرینی بدهی، من هم هیچ پولی در جیبم نبود.
رو کردم به فاتح و گفتم: «آقا رضا! مثل داداش من است،چه فرقی میکند؟من و او ندارد آقا رضا حساب میکند» میگفت:من شوخی کردم اما شهید«فاتح» بدون هیچ درنگی دست کرد در جیبش و پول داد به بچهها که بروند و شیرینی تولد بچه من را بخرند و بیاورند.
سرداران«فاطمیون»
@Sh_fatemi
یادش بخیر سید حکیم، مرد مهربان همیشگی و فرمانده روزهای سخت فاطمیون بود، او یکی از خستگی ناپذیرترین فرماندهان فاطمی بود که خستگی را خسته کرده بود.
همیشه یک دفترچه در جیبش داشت و یادداشت می کرد، درد همه رزمنده ها را می شنید و تا جایی که برایش امکان داشت سعی در رفع و رجوع آنها داشت.
یک شب بعد از زیارت حرم مطهر رضوی سه نفری نشسته بودیم روبروی ضریح امام رضا(ع) و هر کدام در حال خودمان بودیم، حیفم می آمد آن خلوت سیدحکیم با امام رضا را خراب کنم اما دلم طاقت نیاورد و پرسیدم : سیدجان اگر یک روزی شهید بشوی و حق انتخاب داشته باشی، بهشت را قبول می کنی یا اینکه برگردی به دنیا؟
نگاهش را به طرفم انداخت و با حالت خنده گفت : خب اولا که شهادت نصیب ما نمی شود، من در طول این همه مدت در اکثر عملیات ها حضور داشته ام، شهادت کبوتری است که روی شانه هر کسی نمی نشیند، خودش می آید و انتخاب می کند.
من نالایق کجا و شهادت کجا، اما اگر شانسی شانسی شهید شدم و حق انتخاب داشته باشم دوست دارم برگردم و از صفر شروع کنم و بعنوان یک سرباز فاطمی، پرچم لبیک یا زینب(س) را بلند کنم.
سردار شهید سید حکیم، یک تن از فرماندهان ارشد و از بنیانگزارن فاطمیون بود که بعنوان فرمانده تیپ دوم لشکر سرافراز فاطمیون ایفای وظیفه می کرد او در مدت کوتاهی توانست بعنوان یک فرمانده خستگی ناپذیر میدانی خودش را در میان رزمنده ها تثبیت کند.
سردار دلاور فاطمیون شهید سیدحکیم در ابتدای امر مسئولیت فرماندهی یکی از یگانهای مهم و تخصصی فاطمیون را از سوی فرمانده دلاور فاطمی، سردارشهید ابوحامد عهده دار شد نیروهایی که با سیدحکیم کار کردند و آموزش دیدند هر کدام بعدها توانستند فعالیت های عمده ای را در فاطمیون سازماندهی کنند.
ڪاناڸ رسمے«شــهداے فاطمیوڹ»
telegram.me/joinchat/BiR4FjzRqhg2VN5QCqs4jg