شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

گفتگو با پدر شهید حامدجوانی 1

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۵ ق.ظ


پدر معزز شهید: 

من حامد را همراه خود به هیئت فاطمیه تبریز می بردم اما وقتی با این فضا آشنا شد چه با من و چه بدون من در هیئت حاضر می شد و می توانم بگویم پرورش دهنده ی حامد هیئت و بسیج بود. هر چند پدر نقش مهی در تربیت و پرورش فرزند دارد اما به لحاظ اشتغال و درآمدزایی کمتر فرصت می کند با بچه ها باشد لذا این وظیفه ی خطیر همیشه بر عهده مادر است و من از همسرم سپاسگذارم که این چنین پسری را تربیت کرده است.

در زیارت عاشورا خطاب به امام حسین(ع) می گوییم ای کاش ما در کربلا بودیم و از شما حمایت می کردیم؛ اکنون مصداق واقعه کربلا در دنیا به وقع پیوسته و میدان نبرد حق و باطل از جنس عاشورایی و مکتب حسینی به پا شده است؛ درواقع الان وقت عمل است؛ ما که می گفتیم کاش در کربلا بودیم و در رکابت می جنگیدیم، الان کربلاست پس باید به عهدمان وفا کنیم و برای دفاع از حق به میدان بیاییم.

اسرائیل، آمریکا و امثال داعش باید فکر حمله به حرم حضرت زینب (س) را از سر بیرون کنند؛ چون تا زمانی که حضرت زینب(س) چنین عباس هایی دارد آنها نمی توانند کاری از پیش ببرند. بنابراین افتخار ما این است که حامد رفت.

آنچه همیشه ورد زبان حامد بود این بود: یا حسین(ع)! هنوز ما نمرده ایم که رقیه ات دوباره سیلی بخورد ... می گفت من وظیفه دارم هر لحظه آنجا باشم و اگر اشتیاق دیدار شما را در دل نداشتم هرگز به مرخصی نمی آمدم، چون الان در شرایطی هستیم که باید از ناموس امام زمان(عج) دفاع کنیم. حضرت زینب(س) و حضرت رقیه (س) ناموس امام زمان (عج) هستند و ما باید از آنها دفاع کنیم.

آرزویش این بود که از حلقه یاسین رد شود؛ ما هم از حلقه یاسین ردش کردیم چون حلقه یاسین آیاتی از قرآن است که هرمسافری از زیر آن رد شود آرزوهایش برآورده می شود.

اگر فکر تمسخر اطرافیان نبود، هنگام شهادت حامد شیرینی پخش می کردم واقعیت امروز همین است؛ چون جنگ همان جنگ است و جنگیدن در این میدان و شهید دادن افتخار است و بدانید که اگر فکر تمسخر اطرافیان نبود، هنگام شهادت حامد شیرینی پخش می کردم ... چون پسرم از ناموس امام زمان(عج) دفاع کرده است. حال کشته شدن در راه دفاع از ناموس امام زمان(عج) کم افتخاری است؟! نباید برای آن خوشحال بود؟! به حامد می گویم: خداوند تو را روسپید کند که ما را در قیامت در محضر حضرت زهرا(س) روسپید کردی و حداقل می توانیم به فاطمه ی زهرا(س) بگوییم یک نفری را که فرزندمان بود در راه دفاع از ناموس شما قربانی دادیم. لذا ما حامد را با همان خوشحالی راهی میدان کردیم که گویی قرار است لباس دامادی بر تن کند و وارد حجله شود. می بینید که هیچ نیاز نبود دلهره داشته باشیم یا دلمان بلرزد.

وقتی سوریه رفتم اول به عیادت حامد رفتم و او را با تنی مجروح روی تخت بیمارستان دیدم؛ سپس مرا به حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه (س) بردند؛ پس از زیارات آن بانوان بزرگوار از حضرت زینب خواستم همان طور که در صحرای کربلا دلت بی تاب بود و اباعبدالله(ع) دست بر سینه ات گذاشت و قرار گرفتی، همان گونه به من و مادرش آرام و قرار عنایت کن و به ما صبر بده همان طور که خداوند به شما صبر داد. گفتم اگر قرار است حامد با این وضعیت که چشمان و دستانش را از دست داده و سراسر بدنش ترکش است، زنده بماند باید بگویم هرچه از دوست رسد نیکوست و من و مادرش تا آخر عمر نوکری و کنیزی اش را می کنیم به او می رسیم و مراقبت می کنیم. اما اگر قرار است شهید شود این قربانی را از ما قبول کن.

وقتی در چنین شرایطی قرار بگیرم حضرت زینب(س) را به خاطر می آورم که بسیار به ایشان شماتت کردند اما در آخر همه دیدند که چه کسی پیروز و چه کسی مغلوب است. هر کس که بخواهد ما را شماتت کند من از همین الان حلالشان می کنم ولی بهتر است آنها کلاه خود را قاضی کنند و ببینند آیا واقعا شایسته است که کسی به خاطر دفاع از ناموس امام زمان(عج) مورد شماتت قرار بگیرد؟!

شاید شماتت از کسی برمی آید که امام زمان(عج) را نمی شناسد که اگر کسی ادعای مسلمانی کند و امام زمانش(عج) را نشناسد کافر است و اگر هم امام زمان(عج) را می شناسد باید از ناموسش(عج) دفاع کند. به هرحال من به حامدم افتخار می کنم و هرکس مرا شماتت کرده و یا شماتت بکند، با زبان روزه می گویم که حلالش 

می کنم.






  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی