شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

خاطره ای از شهیدسید محمد حسینی

بعد از مجروحیت از ناحیه؛پا مدام اصرار میکرد که پای مرا بدهید تا دوباره به سوریه برگردم.

«سیدمحمد» بسیاراهل رفتن به هیئت بود؛ولی برای بار اول به اصرار مادر و به اجبار به دوره‌ آموزشی رفتن به سوریه رفت.

اما بعد از چند روز با همسرمادرش تماس، گرفت که کلید کارگاه را به او بدهد و به کارگاه برود تا به سوریه اعزام نشود.

می گفت: تا همین جا هم که آمدم برای رضای خدا و مادرم کافیست.

ولی بعد از اینکه به سوریه اعزام شد و برگشت دیگر طاقت ماندن در اینجا را نداشت.

حتی بعد از مجروحیت از ناحیه؛پا مدام اصرار میکرد که پای مرا بدهید تا دوباره به سوریه برگردم چون دیگر طاقت ماندن نداشت، تا اینکه بالاخره به؛آرزوی خود رسید و به درجه ی والای شهادت نائل شد.

لشکرفاطمیون

بانک اطلاعات شهدای مدافع حرم 

@haram69 

  • دوستدار شهدا

سید محمد حسینی(فاطمیون)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی