شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

مڪبـــرمسجــد

شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۱۹ ب.ظ


مادر بزرگ ڪہ آماده مے شد، صدایش مے زد:

مهدی! بریم؟

مهدی خوشحال و خندان دست مهربان مادر بزرگ را مےگرفت و با هم راهے مسجد مے شدند.

بعد از مدتے مهدی شروع ڪرد بہ تمرین تڪبیر گفتن و ڪم ڪم شد مڪبر مسجد.مادر بزرگ با خوشحالے بہ پدرو مادر مهدی گفت : آخر و عاقبت این بچہ سعادت و خوشبختے است.

سال هاے پیش مادر بزرگ بہ رحمت خدا رفت و نبود تا ببیند مهدی با شهادت بہ سعادت رسید.

شهیـدمدافع حرم مهدی عزیزی

جـامـاندہ

رازمجنون

 https://tlgrm.me/yadegareshohada


  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی