خاطره ای از شهید پورهنگ
جمعه, ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۰۵ ب.ظ
بسم رب الشهدا و الصدیقین
تازه عقد کرده بودم. دستم خالی بود. نه روی این رو داشتم که از کسی پول قرض بگیرم و نه میتونستم به همسرم چیزی بگم.
دوست داشتم پولی دستم بود تا توی این مدت برای همسرم سنگ تموم بذارم.
یک روز با من تماس گرفت. فهمیده بود ازدواج کردم. بهم تبریک گفت.
گفت: امروز پولی به حسابم واریز شد. دنبالت می گشتم. تو الان متاهل شدی و من مجردم. 70درصد برای تو و 30درصد برای من. اینم هدیه من به تو...
راوی: دوست شهید
https://tlgrm.me/joinchat/DLhywECrdBuM5N_l-NjpHg
- ۹۵/۱۰/۱۰