شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

علیرضا توکلش به خدا زیاد بود

شنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۵، ۰۵:۰۵ ب.ظ


همسر شهید علیرضا نوری:

روز وداع با همسرم،در حالیکه بسیار اشک میریختم به او گفتم: علیرضا،اگه رفتی و شهید شدی ، من و علی اکبر تو این دنیا چکار کنیم؟!

زندگی بدون تو خیلی سخته!

تو میری و من میمانم و دلتنگی های علی اکبرمون و یک قاب عکس و یک پلاک ...

مثل همیشه لبخندی ملیح زد و گفت:"تا الان هم من هیچ کاره بودم.شما را به همون خدایی میسپارم که همیشه محافظ تو و پسرم بوده.خداتون بزرگه...نگران نباش.

علیرضا توکلش به خدا زیاد بود.هرگاه کلام من بوی ناامیدی میداد می گفت:

     "لا تقنطوا من رحمه الله

  از رحمت خدا مایوس نشوید."

ایمان و اعتقادش به لطف و حکمت و رحمت خدا اینقدر زیاد بود که با وجود علاقه ی شدیدی که به من و پسرمان داشت ولی با توکل به خدا با خیالی آسوده زندگی دنیوی را ترک کرد.

علیرضا وقتی ترفیع درجه گرفت ناراحت بود. ولی من خیلی خوشحال شدم. گفتم انشاءالله تا زمان بازنشستگی به درجه ی سرهنگی میرسی.

می گفت:ایکاش من گروهبان باقی می موندم و این درجه نصیب من نمیشد. به ازای هر درجه مسئولیت من بیشتر و انجام تکلیف خیلی سخت تر میشه. با اینکه همیشه بیش از حد مورد انتظار خدمت و فعالیت میکرد،

خدا کنه که شرمنده و مدیون نشم.من تمام تلاشم براین هست که لقمه حلال وارد این زندگی کنم؛و مسئولیتمو به درستی انجام بدم. اما ترسم از این هست که خدای ناکرده نتونم به درستی و آنطور که مورد انتظار هست انجام وظیفه کنم."

ازاین بابت خیلی دغدغه خاطر داشت.ولی همیشه حاضر بود.هیچوقت خودش را کنار نمیکشید.همیشه آماده خدمت و داوطلب بود.

پیام شهدا به ما این است که؛ مسئولیت پذیر و ولایت مدار باشیم.

 آقا محمودرضا

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی