شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

همسر شهیدمرادی

دوشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۱۴ ب.ظ

 همسر شهیدمرادی

ما هشت سالی که زندگی کردیم  همیشه میگم یادم نمی‌آید که آقا محمد دست خالی اومده باشه خونه. یعنی هر وقت که می‌آمد معمولا یک شاخه گل  نه یک دسته گل همیشه دستش بود. 

اگر من خونه مادرم اینا بودم می‌آمد احتمال می‌داد که مادرم در ورودی را باز کنه، گل را پشتش می‌گرفت. روش نمی‌شد. بعد می‌آمد خونه یک گوشه گل را به خودم می‌داد. 

همیشه من این گل‌ها رو سرهاش رو می‌کندم. تو یک شیشه می‌ریختم و خشک می‌کردم. خیلی‌هاش هم در طی این سال‌ها از بین می‌رفت، می‌ریختم می‌رفت. ولی یک شیشه داشتم گل‌هایی که برایم خریده.

 همیشه هم به شوخی به من می‌گفت که نترس، بازم واست می‌خرم.اینارو بریز بره.

شهید محمدحسین مرادی

https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g

شھداے مدافـــع حـــرم قــــمــ

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی