شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

خاطره اى از شهید مدافع حرم محمد امین کریمیان

شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۱۶ ب.ظ


خاطره اى از شهید مدافع حرم محمد امین کریمیان به روایت خواهر گرامى شهید؛

بسم رب الشهداء

"تبلیغ" ...

شهید عزیز با توجه به روحانی بودنشون ... خیلی مقید به تبلیغ بودند الحمدلله ... یعنی فقط یک ماه رمضان یادم هست که ایشون برای تبلیغ به مناطق محروم نرفتند و تو شهر خودمون مشغول شدند ... و الا مرامشون این بود که دست میذاشتند رو محروم ترین جاهای ممکن ...

مثلاً یک سال ماه رمضان یادمه که برای تبلیغ رفته بودند زاهدان ... تبلیغشون هم چهل روزه بود ...

برای ما به هیچ عنوان از خاطرات تبلیغشون نمیگفتند ...

فقط از چهره سوخته و استخونیش میفهمیدیم چقدر بهش سخت گذشته ...

یکبار بعد از تبلیغ زاهدانش ...

سر سفره صبحانه حلوا شکری آورده بودیم ...

دیدم امین یه حالتی شد ... به عمد حلوا شکری رو گذاشتم زیر دستش ... دیدم پسش میزنه ... گفتم: خب بخور ... گفت: ببرش اونور حالم داره بهم میخوره ... گفتم: چرا آخه؟ گفت: حالا بهت میگم ...

بعداً برام تعریف کرد که گویا اونجا رسم نبوده که به مبلغین سحر و افطار بدن ...

گفت: منم روم نمیشد که از بابا پول بیشتری برای وعده‌های غذاییم بگیرم ... (چون معمولاً بابامون هزینه های تبلیغ امین رو خودشون پرداخت میکردن) گفتم: خب پس چی خوردی؟؟؟ گفت: هیچی نبود بخورم ...

چهل روز ... سحر و افطار حلوا شکری خوردم ...

@labbaykeyazeinab

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی