شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی
۲۲
دی

نَہ یِہ نٰامۍ

نَہ نِشونی

نَہ یِہ ٺیڪه اسٺخونے

نیسٺ ازش حٺی پلاڪے

حٺی یِہ لِبٰاسِ خاڪے

بسیجی مدافع حرم

شهید مصطفی چگینی

 شهادت:۲۱دی ماه۹۴

 خانطومان

@khadem_shohda

  • دوستدار شهدا
۲۲
دی

نازدانه شهید حاج آقا مرتضی مسیب زاده ، 7ماه پس از شهادت پدر پا به عرصه هستی نهاد.

کانال شهید مظلوم مدافع حرم 

حاج آقا مرتضی مسیب زاده 

@shahidmosayebzadeh

  • دوستدار شهدا
۲۰
دی


کلنا عباسک یا زینب (س)

آسمان مستِ شمیمِ عطرِ یاس

کوچه‌ها لبریز آشوب و هراس

در حلب بلوا و غوغای تقاص

لحظه‌ای از کربلا را انعکاس

بی‌قرار عشق یاسی بی مزار

شیعه سرمست شراب انتظار

کربلا را وقتِ تکرار آمده

اشک زینب را خریدار آمده

گشته بر پا کربلایی در حلب

یوسف زهرا کند یاری طلب

با ابو حامد امیر تیپ عشق

آن شهید کربلایِ در دمشق

گشته مست از بادۀِ شور و شعف

فاطمیون کربلا را بسته صف

دورتادورِ حرم صف بسته ماه

فاطمیون بر حرامی بسته راه

لشکرِ مردانِ افغانستان نسب

فاتحانِ رقه و حمص و حلب

بیرق سرخِ حسینی را به دست

از میِ ناب ولایت گشته مست

بر شهادت کرده عمری آرزو

سر دهند اما نه سنگر بر عدو

گو سراپا شعله بارد از دمشق

یک‌قدم پا پس نهد کِی مرد عشق؟

چون شهادت را نپندارد هلاک

فاطمیون جان دهند اما نه خاک

کاروانی می‌رسد از شهر عشق

آورد با خود شهیدی از دمشق

فاطمیون را علمدارِ غرور

می‌رسد سردار مستی غرق نور

کربلا را عطر ناب آورده‌اند

از خُم کوثر شراب آورده‌اند

کشتۀ عین‌الیقین ‌آورده‌اند

داغ عشق آتشین آورده‌اند

غرقه در خونی جدید آورده‌اند

فاطمیون را شهید آورده‌اند

عطر زهرا در هوا پیچیده باز

عاشقی در خون خود غلطیده باز

از میِ کوثر مَهی مست آمده

پاره‌پاره بر سَرِ دست آمده

غرقه در خون پیکری آورده‌اند

ساقیِ آب آوری آورده‌اند

عطر عباس از دمشق آورده‌اند

کشتۀِ در راهِ عشق آورده‌اند

بی‌سر و بی‌پا و دست آورده‌اند

از میِ حق گشته مست آورده‌اند

در کفن پوشیده تن آورده‌اند

هم حسین و هم حسن آورده‌اند

کُشتۀِ از عشق زهرا می‌رسد

جان به زینب کرده اهدا می‌رسد

لاله‌ای گردیده پرپر می‌رسد

جان فدای عشق حیدر می‌رسد

فاطمیون را علمدار دمشق

شد نظری آخر شهیدِ راه عشق

آرشی از ملک افغانستان می‌رسد

رستم قومِ دلیران می‌رسد

فاطمیون لشڪرِ عشاق علی

ذوالفقارانِ زِ غیرت صیقلی

قوم با جان بر حرامی بسته راه

آشنای فاطمه با اشک و آه

ذوالفقار حیدری در دستشان

کرده شورِ عشقِ زینب مستِشان

فاطمیون جان فدایِ زینب‌اند

عاشقانی کربلایی مذهب‌اند

از بدخشان لشکر حق آمده

حیدری بر دوش بیرق آمده

کابلی و زابلی و لوگری

عاشقان و شیعیان حیدری

از تخار و از سمنگان و هرات

لشکری می‌آید از رَه نازعات

شیعیان سوزمقلعه ، بلخ و بامیان

ذوالفقار حیدری بسته میان

از فراه و جوزجان و پکتیا

از مزارِ آن شریفِ اولیاء

هم ز ننگرهار و غور و فاریاب

بلخ و لقمان، سرزمین آفتاب

تا زِ قندوز و زِ هلمند و کُنَر

قوم افغانستانی به‌سانِ شیرِ نر

حیدری در کف گرفته ذوالفقار

لشکری افتاده رَه رستم وقار

ای علمداران غزنِینیِ مست

ای به مردی داده داعش را شکست

ای به راهِ حق علم بر دوشتان

شیر مادرها حلال و نوشتان

ای پناه و پشت زینب در دمشق

ای علمداران لشکرگاه عشق

ای ابو حامد سپه‌سالارتان

ای رضا بخشی علم بردارتان

ای که مهدی صابری عمارتان

در دفاع از حرم، حق یارتان

بر شما رزق شهادت روزی است

وعدۀِ حق بر شما پیروزی است

فاطمی بگرفته بیرق‌ها به دست

عصر زیبای ظهور منجی است

ای شما یارانِ مهدی در ظهور

نوشتان باشد شراب و شُربِ نور

ارسالی از اعضاء

@shahidrahimi94623

 @fatemeuonafg313

 ڪانال رسمے فاطمیون

  • دوستدار شهدا
۲۰
دی

دلنوشته همسر شهید مرتضی کریمی

حنانه می گوید: مادر پیکر بابا نمی آید؟! 

می گویم نه ، بابایت....

آقا محمود رضا

  • دوستدار شهدا
۲۰
دی


یک روز قبل از شهادت مرتضی عطایی ابوعلی روز خیلی شادی بود برا همه

خیلی روز خوبی بود؛ مداحی گذاشتیم، بچه ها کُشتی میگرفتن

اما فردای اون روز ظهر بود که ابوعلی اومد بالای تل

داشت میرفت سمت دشمن صدا زدم نرو ابوعلی نرو

برگشت سمت حسن و بقیه بچه هایی که گیر کرده بودن

ار پی چی رو برداشت ۲ تا شلیک کرد اما سومی رو که میخواست بزنه

دیدم ابوعلی افتاد دویدم سمتش که دیدم چشماش باز بود و زیر لب ذکر میگفت...

باورش برام سخت بود که ابوعلی پرکشیده

تا زمانی که بردیم بیمارستان و صورت پر از خونش رو تمیز کردیم هنوز باور نمیکردم

روحش شاد

راوی:

همرزم شهید ابوعلی

بیاد شهید مدافع حرم مرتضی عطایی ابوعلی جانشین فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون

 @fatemeuonafg313

ڪانال رسمے فاطمیون

  • دوستدار شهدا
۲۰
دی

یکی از خاطراتی که داشتیم با این ماشین آخرین سیستم  بود!

شهیدمرتضی رضایی

شهیدحفیظ الله نبی زاده

سوار میشدن بایکی از بچه ها

بقیه تکونش میدادن تا کلاچپ کن

شوخی های...

کانال مدافعان حرم

@modafai

  • دوستدار شهدا
۲۰
دی

تقدیر الهی چنین بود که «علی» در پانزدهمین سال‌گشت شهادت «پدرش»، بال در بال ملائک گشود. از او دختری به یادگار مانده است که ان شاءالله، ادامه دهنده ی راهِ پدر و پدربرزگ شهیدش خواهد بود

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «أحمد حمد یحیى» معروف به «شیخ یحیی اباذر» با اسم جهادی «ابوذر»، به سال 1336 شمسی در روستای «رشاف» واقع در جنوب لبنان متولد شد. در سال 1361 شمسی به ایران آمد و در حوزه ی علمیه ی «قم»، به تحصیلات حوزوی مشغول شد و در سال 1364 شمسی به لبنان بازگشت و به یگان های «مقاومت اسلامی» ملحق شد.

«شیخ یحیی» پس از شرکت در چندین عملیات ضدصهیونیستی، سرانجام، تنها چند روز پیش از آزادی مناطق اشغالی جنوب لبنان در سال 2000، مورد توسط اشغالگران مورد هدف قرار گرفت و به سختی مجروح شد. «شیخ یحیی اباذر»، درست در روزِ فرار بزرگ صهیونیست ها (25 می مصادف با 4 خرداد) بر اثر جراحات وارده، خلعت شهادت پوشید و به این ترتیب، نامش یه عنوان آخرین شهید در مرحله «آزاد سازی جنوب» ثبت شد.

از«شیخ یحیی» 4 فرزند به یادگار مانده است که یکی از آنان «علی» نام دارد. وی در نوجوانی پای در جای پای پدر نهاد و به صفوف مقاومت اسلامی لبنان پیوست. با آغاز جنگ علیه «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی» در «سوریه» و تهدید حریمِ «بانوی مقاومت» حضرت زینب کبری (سلام الله علیها)، «علی احمد یحیی» به یگان های «مدافع حرم» پیوست و تقدیر الهی چنین بود که به تاریخ 4 خرداد 1394 شمسی، در پانزدهمین سال‌گشت آزادی جنوب لبنان و شهادت «پدرش»، در عملیات آزاد سازی منطقه‌ی «قلمون»، بال در بال ملائک گشود. از «علی احمد اباذر» دختری به یادگار مانده است که ان شاءالله، ادامه دهنده ی راهِ پدر و پدربرزگ شهیدش خواهد بود:

روحمان با یادِ این پدر و پسر شاد

هدیه به ارواح بلندپروازشان صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  • دوستدار شهدا
۲۰
دی

  • دوستدار شهدا
۲۰
دی


بیشتر برادران بهانه مدت زمان طولانی بودن پیاده روی و سختی راه رو بهانه کردن و ...

گفتم؛ حسین جان هر طوری شده بالای این ارتفاعی که میری با خودت حداقل یه مینی دوشکا ببر !

نگاهی کرد و گفت؛ آخه مسیر رو خودت می دونی چطوریه، فکر نمی کنم از پس حمل کردنش بربیایم.

اصرار کردم، قبول کرد.

با هر زحمتی بود یه مینی دوشکا و مهمات براش تهیه کردم شب عملیات حسین با گردانش آماده حرکت شدن، خیلی دلواپس حسین و بچه هاش بودم، محل ماموریت حسین خیلی مهم و خطرناک بود

دیدم بچه هاش رو راهی کرد و خودش و چند نفر شروع به حمل کردن دوشکا شدن. با تعجب دیدم تیکه های دوشکا رو بین نیروها تقسیم کرد و خودش سه پایه رو روی دوشش گذاشت!

گفتم؛ حسین جان خودت تنهایی نمی تونی سه پایه رو این همه راه حمل کنی

خندید گفت؛ اگه من نتونم، پس بچه‌هام هم نمی تونن!!!

تمام مسیر پنج ساعته پیاده روی تنهایی سه پایه رو حمل می کنه، دوسه بار هم می خوره زمین، ولی قبول نمی کنه که نیروهاش سه پایه رو حمل کنن، حتی پاش آسیب می بینه....

از حسین دلسوزتر و مهربانتر بین بچه‌ها سراغ نداشتم

... بعد از عقب نشینی از منطقه بصرالحریر تا مدتها تا حسین رو می دیدم اشک از چشماش جاری می شد و می گفت؛

تکه‌های جگرم تو منطقه بصرالحریر جا مونده...

سردار رشید فاطمی؛

شهید حسین فدایی

 @fatemeuonafg313

  • دوستدار شهدا
۲۰
دی

 می گفت: مدافعان حرم با بصیرت ترین افراد زمان حال هستند.

پای حرفی که زد ماند و خودش جز بصیرترین زنده های زمان حال شد و تاریخ ساز آینده.

راز پلاک سوخته 

شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی 

مدافع حرم 

 @pelak_sokhte

  • دوستدار شهدا