شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی
۱۲
آذر

به خاطر سیمای زیبایش بارها برای بازیگری در تلویزیون دعوت شده بود اما او راه و رسم دیگری در پیش گرفته بود؛ باید می‌رفت تا به گونه ای دیگر بدرخشد و ستاره باشد.

پایگاه تخصصی حریم حرم نوشت: «علاء حسن نجمه» ملقب به نام جهادی (تراب الحسین)، رزمنده جوان و خوش سیمایی از سرزمین مقاومت یعنی لبنان بود. او عشق به جهاد و شهادت را در زادگاهش شهرک «عدلون» آموخت اما شراب دلنشین شهادت را در کربلای حلب سوریه چشید.

«علا»ی ۲۵ ساله (متولد ۸/۱/۱۹۹۳ – ۱۸/۱۰/۱۳۷۰) یتیمی بود که خود برای خواهر و برادران یتیمش پدری می‌کرد. علاوه بر آنکه در کنار مادرش سرپرستی خواهر و سه برادرش را بر عهده داشت و در ترییبت آنها تلاش می‌کرد، برای فرزندان دوستان شهیدش به ویژه شهید «علی ناصر» نقش پدری دلسوز داشت که همواره پیگیر احوالات آنها بود و با رفتنش بار دیگر دو فرزند شهید «علی ناصر» خود را یتیم دیدند.

سوپر استاری که جور دیگر درخشید!

«علا»ی شاد و بشاش به هنرهای عکاسی، فوتوشاب، بازیگری و کارگردانی علاقه داشت و عکس بسیاری از شهدا را به مناسبت‌های مختلف، طراحی و در صفحه‌های مجازی قرار می‌داد . 

به خاطر سیمای زیبایش بارها برای بازیگری در تلویزیون دعوت شده بود اما او راه و رسم دیگری در پیش گرفته بود؛ باید می‌رفت تا به گونه ای دیگر بدرخشد و ستاره باشد؛ همچون نام خانوادگی اش: «نجمة».

شهید «علاء» با وجود به پایان رسیدن دوران خدمتش، بعد از آنکه اطلاع یافت حمله‌ای جدید علیه تروریست‌ها در پیش است، از بازگشت به خانه خودداری کرد و بودن در صف رزمندگان در عملیاتی دیگر را به استراحت و مرخصی ترجیح داد .

تنها آرزویش زیارت بارگاه و ضریح امام حسین (ع) بود اما هرگز به دیدار دوست نائل نشد تا اینکه که به قافله شهدای مدافع حریم حرم حضرت زینب (س)عقیله بنی هاشم پیوست و میهمان امام و مقتدایش حسین (ع) شد؛ و چه شیرین است چنین دیدار و زیارتی.

«علاء» در جنگ‌های قلمون و قصیر شرکت داشت. او از مجاهدان و شخصیت‌های رسانه ای مستقر در خط مقدم و از افسران جنگ نرم بر علیه دشمن تکفیری - صهیونیستی به شمار می‌رفت. او همچنین ار فعالان فیس بوکی محسوب می‌شد که تصاویر شهدا را منتشر و احوالات آنها را می‌نوشت.

اشک‌های جاری خود را آماده کنید

آخرین نماز صبح «علاء نجمه» نماز وداع او بود، گویی دیگر دنیا برایش تنگ شده بود و فرصتی برای برآورده شدن آرزوی مادرش و دیدن او در لباس دامادی باقی نمانده بود.

کسی فکر نمی کرد متنی را که در صفحه شخصی‌اش در فیسبوک نوشته است وداع آخر قبل از شهادتش باشد و بعد از آن نوبت دیگران است که درباره «علاء»  بنویسند. او چند روز قبل از شهادتش نوشت: «اشک‌های جاری خود را آماده کنید». این جمله را درباره استقبال از عاشورای حسینی نگاشت. 

«علاء» آماده شهادت بود، آماده دیدار محبوب. روز شهادت «علاء» روزی بود که حتی سنگ‌ها هم به حالش گریستند و خاک‌های زمین طاقت نداشتند تا روی زیبایش را بپوشانند. چه سخت بود وداع آخر مادر شهیدی که تنها آرزویش داماد کردن پسر یتیمش بود در حالیکه باید او را در لباس سفید و کفن بدرقه می‌کرد.

  • دوستدار شهدا
۱۲
آذر


شـ‌هید«نقی نیازی»

شـ‌هادت:1393/7/11

محل مفقودی: سوریه - حلب 

حندرات، مصادف با روز عرفه

خاطره ای از زبان یکی از همرزمانش

فرمانده دسته بود تو منطقه حدادین تل عزان حلب  

چندوقتی باهم بودیم تا اینکه زمزمه های هجوم شنیده می شد

بیشتر از طول ماموریتش مونده بود میخواست بره مرخصی

قبلش به بچه ها گفت بریم عکس یادگاری بندازیم رفتیم عکس انداختیم و #نقی رفت #لجستیک 

که تجهیزاتشو تحویل بده و بره مرخصی

اون شب یه حال غریبی داشت بی قرار بود تا ساعت12شب باهم بودیم

رفتم بخوابم دیدم اومده بالا سرم گفت:

اگه میشه با هم حرف بزنیم و اون شب همه خاطرات زندگیشو برام تعریف کرد

صبح ندیدمش شب که رفتم به محلی که بچه هارو جمع کردن برای هماهنگی آخر تو تاریکی یکی صدام میزنه

نگاه کردم دیدم نقی هست گفتم:

اینجا چکار میکنی؟ مگه نرفتی مرخصی

گفت:

نه و خندید؛چشماش یه برق خاصی داشت

سحرگاه که به خط زدیم تو درگیری «نقی» شهید شد و چون تو منطقه دشمن بودیم نتونستیم پیکرشو برگردونیم

یادش بخیر و راهش پر ره رو

کانال رسمے فاطمیون

 @fatemeuonafg313

  • دوستدار شهدا
۱۲
آذر

بسم رب الشهداوالصدیقین

پاسدار رشید اسلام حاج حسین محرابی از مشهد مقدس به خیل شهدای مدافع حرم پیوست.

آقا محمود رضا

  • دوستدار شهدا
۱۱
آذر


بسم رب الشهدا والصدیقین

پرواز پرستویے دیگراز هوابردصابرین 

پاسدار شهیدبهمن صائبی امروز صبح براثر سقوط یک فروند جایروپلن در سراوان به خیل شهدای وطن پیوست.

هنیئا لڪ یا شهیدالله 

مدافعان حرم

https://telegram.me/


  • دوستدار شهدا
۱۰
آذر


تشییع پیکر مطهر شش شهید مدافع حرم  از لشکر فاطمیون و تیپ زینبیون

مسجد امام حسن عسکری(ع)

 شهدای مدافع حرم قم

https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT8asaRTEMLDAA


  • دوستدار شهدا
۱۰
آذر

در جوار مرقدش 

هرگز بـه کـم قانع مشو 

چونکه از «مشهد» 

براتِ «کربلا» باید گرفت

زائران دیروز 

 شهیدان امروز . . . 

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک

@khadem_shohda

  • دوستدار شهدا
۱۰
آذر


@khadem_shohda

خــــادم الــشهــــدا


  • دوستدار شهدا
۱۰
آذر

هشتمین شهید لشکر زرهی هشت نجف اشرف...

پویا که درزندگی دنیایی اش وابستگی وعشق زیادی به هشتمین امام شیعیان داشت.

شهادت وحیات اخروی اش هم رنگ وبوی رضایی داشت.

اودراول ماه هشتم مصادف باتاسوعای حسینی سال (۹۴) به شهادت رسیدودرهشتمین روزهشتمین ماه سال (۹۴) دردل خاک به امانت سپرده شد

هرموقع حرم امام رضا (ع) میرفتیم لحظه ی وداع روبروی 

پنجره فولادمی ایستادوبه پهنای صورت اشک میریخت و شعری راباخودش زمزمه میکرد:

دلموگره زدم به پنجره ات دارم میرم 

قول بده تامن میام این گره هاروواکنی 

بهش گفتم گره زندگی ات چیه ؟که ازآقامیخوای بازکنندلبخندی زدوسکوت کرد....

وقتی که بچه دارشدیم همیشه میگفت من هرچیزی ازامام رضا(ع)خواستم ایشان همیشه به من عنایت داشتندوودرخواستم رابی جواب نگذاشتندان شاءالله آخرین درخواستی که دارم هم اجابت کنند....

بعدازشهادتش متوجه شدم آخرین درخواستش ازامام هشتم شهادت بود.

شهادت گوارای وجودت باد، ای هشتمین شهید.....

شهیدمدافع حرم پویا ایزدی

تاریخ شهادت :۹۴/۸/۱ مصادف باتاسوعای حسینی

تاریخ خاکسپاری:۹۴/۸/۸

به قلم همسرشهید

ارسالی همسر شهید

@bisimchi1

  • دوستدار شهدا
۱۰
آذر

سلام من به توکز دیدن تو محرومم

گرفته حال وهوایم ، نوشته ام خوبم !

دلم برای تو تنگ است هوای غم دارم

تو را برای نمردن چقدر کم دارم

گرفته پنجرها را هوای شیدایی

توکی برای همیشه دوباره می آیی

تمام سهم من از تو فقط سرابی بود

شبیه خاطرای تلخ، شبیه خوابی بود

اگر چه روی کتابت نوشته ام قهرم

برای دیدن رویت خراب این شهرم

سلام من به تو کز دیدن تو بی تابم

نگاه صورت ماهت نشسته در قلبم

دلم برای تو تنگ است وخوب میدانم

برای بوسه رویت همیشه می مانم

آقا محمودرضا

  • دوستدار شهدا
۱۰
آذر


نقل از خانم جوانی در همسایگی شهید مصطفی عارفی

تا قبل از شهادت ایشون ،گاهی که شهید عارفی رو با همسرشون می دیدم، خیلی محو رفتار ومنش این شهید بزرگوار با همسرشون می شدم ...

برام خیلی جالب بود ،که همیشه احترام خاصی به همسرشون داشتند ، ایشون رو خیلی با مرام می دیدم،خیلی کوتاه می دیدمشون، در حد یه فاصله از در منزلشان تا ماشینشون.

شهید عارفی همیشه وقت تو درو همسایه اگه کسی کمکی می خواست بهشون کمک می کردند، من دوفرزند دارم ،گاهی همسرم راجع به حجاب به من تذکر می دادند اما می گفتم من اینجوریم نمی تونم خودم رو عوض کنم، آخه قبلا یک مانتویی بی حجاب بودم، از وقتیکه آقا مصطفی شهید شدند و اینکه در همسایگی ما بودند دیگه شرم 

می کردم بد حجاب جلوی خانواده محترم ایشون ظاهر بشم، واز زمان شهادت ایشون به من یه تلنگری خورد و با حجاب شدم،از این دلم می سوخت که این جوان هم مثل همه ی جوانان دیگر دارای زن ،زندگی فرزند و...بودبه خاطر ارزشها وبه خاطر امنیت ما،به خاطر اینکه دست شیاد هایی مثل داعش به ما نرسه تو غربت جنگیدند وشهید شدند،دیگه نتونستم اون سرووضع قبلمو تحمل کنم با توجه به مرامی که ایشون تودروهمسایه داشتند، شهادت ایشون خیلی برای من گران تمام شدو...

تصمیم خودمو گرفته بودم واز ایشون مددی خواستم برای تحول عظیم درخودم ....وشکر خدا هر روز از این تغییر خوشحال وخرسندم وآرزو میکنم خیلییا که مثل من بودند با یه تلنگر راه درست رو انتخاب کنن، یادوخاطرشون گرامی وشهادت گوارای وجود پاکشون

محل شهادت تدمر

تاریخ شهادت اردیبهشت۹۵

شادی روح شهداء مدافع حرم صلوات

کانال رسمی شهداء مدافع حرم ساوه

 @Modafean_saveh

  • دوستدار شهدا