شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۶۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

۰۷
شهریور

 همسر شهید حججی: ‌ مزار شهید علیرضا نوری شد پاتوق هر شبمان. پرچم ایران انداخته بودند روی قبر. می گفت: «نگاه کن! ببین چقدر خوشگله، یکی از فرق های کوچیکش همینه، برای مرده پارچه مشکلی میندازن، برای شهید پرچم متبرک.» ‌ یک شب که بین قبور شهدا قدم میزدیم، کم کم سر از قطعه ی اموات در آوردیم. نشستیم بالای سر یکی از قبر های خالی. گفتم: «دلم میخواد برم داخل این قبر.» گفت: « شبه، می ترسی.» خیلی اصرار کرد تا منصرف شدم. وقتی به ته قبر نگاه می کردم انگار بلندترین پرتگاه را می‌دیدم. پای آن قبر خیلی گریه کردم. به حال خودم و خودش و اعمالمان. برگشتم و گفتم: «محسن شهید شو نمیری یه وقت» گفت: «دعا کن»  کتاب سربلند ‌ شهید محسن حججی

@modafeanharam77

  • دوستدار شهدا
۰۷
شهریور

 در حال حرکت به سمت سوریه موقع اذان مغرب و عشا به هم رزمانش گفته بود که به راننده بگن بایسته بعد راننده ی اتوبوس گفت الان جایی برا نماز خوندن پیدا نمیشه و نیم ساعت بعد به مقصد میرسیم و شهید شالیکار در جواب به آنها گفت من یک سال مراقبت کردم نماز اول وقتم را از دست ندهم شما باعث شدین که من نماز اول وقتمو از دست دادم. و خیلی ناراحت و نگران بود و سرش را به شیشه ی اتوبوس خم کرد و اشک از چشم هایش جاری شد از اینکه نماز اول وقت رو بعد از یک سال از دست داده بود خاطره ی جالب و تأثیر گذار از شهید حاج محمد شالیکار

@modafeanharam77

  • دوستدار شهدا
۰۷
شهریور

 

میگوینـد دنیـای دیگری به نام بهشت است

مگر با خنده تو این دنیـا بهشـت نمیـشود ؟! 

شهید حسن یوسف زبیب  شهید یاسر احمد ضاهر  حزب الله 

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۰۴
شهریور

 من سخت نمیگیرم

سخت است جهان بی تو ...

شهید ابراهیم خلیلی سالروز شهادت

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۰۴
شهریور

مرداد هم بی ٺو گذشت ڪاش ... شهریور نویدی باشد برای آمدنٺ ...باران قیصری شهید رضا سنجرانی شهید حسن قاسمی دانا سالروز ولادت 

zakhmiyan_eshgh @

  • دوستدار شهدا
۰۴
شهریور

هر وقت از منطقه به منزل می‌آمد، بعد از اینکه با من احوال پرسی می‌کرد، با همان لباس خاکی بسیجی به نماز می‌ایستاد. یک روز به قصد شوخی گفتم: تو مگر چقدر پیش ما هستی که به محض آمدن، نماز می‌خوانی؟ نگاهی کرد و گفت: هر وقت تو را می‌بینم، احساس می‌کنم باید دو رکعت نماز شکر بخوانم. هیچ وقت روز تولدش و روزهای خاص رو فراموش نمی‌کردم. سال ۹۳ سوریه بودیم. آنجا یک تقویم در خانه داشتیم؛ اما تاریخش به میلادی بود، حاجی به خاطر مشغله زیاد و دیر آمدن به خانه یادش می رفت که تقویمایرانی بیاورد. یادم رفته بود شهریور ماه نزدیک و چند روز دیگر تولدش است. درست روز تولدش بود؛ ظهر برای نهار آمده بود تا به خانه سری بزند. سر سفره به شوخی و با خنده گفت: چه خانم بی‌معرفتی دارم، گفتم الان می‌روم خانه، باسلیقه خانه را تزیین کرده و کیک خیلی خوشمزه درست کرده باشد؛ اما مثل اینکه بانک از تو با معرفت‌تر هست، اول صبح با یک پیامک روز تولدم را تبریک گفت.  دخترمان ام‌البنین که متوجه شد روز تولد پدرش هست پرید بغلش و او را غرق بوسه کرد. تا انجا که با خنده گفت بابا ولم کن، اشتباه گفتم تولد همسایه بود تولد من فردا هست. برای یک لحظه شرمنده‌اش شدم. این خاطره و تمام خاطرات شیرینش را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم.».

به روایت همسربزرگوار شهید نادر حمید

سالروز ولادت  

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۰۲
شهریور

 علاقه خاصی به حضرت معصومه(س) داشت. اونقدر با ایشون حس راحتی داشت که گاهی من تعجب میکردم. صداش میکرد «خاله معصومه». هرچی که می خواست، یکسره میرفت خدمت خانم. می گفت خاله معصومه خیلی مهربون و مهمون نوازه و تا حالا نشده که به من جواب رد بده. میگفت: من شما رو از حضرت معصومه خواستم و بهم دادن

نقل از: همسرشهیدمدافع‌حرم سید رضا طاهر

@Modafeaneharaam

  • دوستدار شهدا
۰۲
شهریور

 

وقتی تصمیم به رفتن گرفت من سعی کردم مانع او شوم، اما قبول نکرد. گفتم حداقل صبر کنو مدتی دیگر برو، چون قرار بود تا مدت کوتاهی دیگر فرزند دوممان به دنیا بیاید؛ اما علی به هیچ وجه کوتاه نیامد و حرف هایی به من زد که هر منطق و استدلالی در مقابل آن رنگ می باخت؛ به من گفت واقعه ی عاشورا را فراموش نکن که خیلی ها بهانه ها آوردند و زمانی که باید شتاب می کردند وظیفه ی خود را به بعد موکول کردند و گفتند بعدا اقدام می کنیم اما آن ها بعدا هرگز فرصت پیوستن به قافله ی کربلا را پیدا نکردند؛ درواقع همین بهانه ها زمین گیرشان کرد.

به روایت همسر بزرگوار

 شهید علی کنعانی سالروز ولادت

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۰۲
شهریور

روز پزشڪ رو به همه ی پزشڪان متعهد ومسئولیت پذیر ڪشور تبریڪ میگوئیم، علی الخصوص پزشڪانی ڪه در دوران دفاع مقدس و الان در مناطق محروم سنگ تمام گذاشتند .. روز پزشک 

zakhmiyan_eshgh @

  • دوستدار شهدا
۰۱
شهریور

 شهید سید محمد حسینی با قد و جثه کوچکش قلب بزرگ و مهربانی داشت  و بسیار خوش برخورد بود. تمام دوستانش از او به نیکی یاد میکنند سر انجام نیز در عملیات حندرات۱ در اوج درگیری ها او و دوستانش در خط ماندند تا بقیه عقب نشینی کنند، اما وقتی معاون فرمانده مومن خلیلی زخمی میشود محمد به کمک ایشان می شتابد که مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و به شهادت می رسد با اینکه محمد ۲۵ سال سن داشت اما هنگام شهادتش چهره او به مانند نوجوان 14،15ساله ای بود که معصومیتی خاص در چهره اش نمایان کرده بود که معنویت اورا اثبات می کرد. محمد بعد از شهادتش به خواب برادر کوچکترم آمده بود و قول کربلا به خانواده داده بود. و همان سال هم همه ما عازم کربلا شدیم.

شهید مدافع حرم سید محمد حسینی  لشکر پر افتخار فاطمیون

@Modafeaneharaam

  • دوستدار شهدا