شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۵۸ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

۲۱
مهر

دوست شهید: بابک همیشه تکه کلامش بود : فداتـمـ همیشه به من این حرف رو میزد آخرین باری که دیدمش یک هفته قبل از رفتنش به سوریه بود! من خبر نداشتم قراره بره؛ این حرفشو همیشه یادمه، گفت: "فداتـم!" و رفت... فدایی حضرت زینب(س) شد...شهید بابک نوری هریس

سالروز ولادت

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۸
مهر

 قبل از شهادتش خواب یکی از فرمانده‌های زمان جنگش که شهید شده رو می‌بینه.. می‌بینه که توو یه باغ کوچیک و توو یه ویلایی داره زندگی می‌کنه.. ازش می‌پرسه که اینجا چیکار می‌کنی! اونم میگه ما توو این باغ و ویلا زندگی می‌کنیم..! فرماندش توو عالم رؤیا به اسدالله میگه..توو چیکار داری میکنی..! کجا داری میری..! اسدالله میگه: چطور مگه..؟ فرماندشون میگه: تو داری خیلی بالاتر از ما میری! فکر کنم چیزی نمونده به خود خدابرسی..! داری حسابی اوج می‌گیری..! این خواب رو اسدالله قبل از اعزامش دیده بود و برای ما تعریف میکرد..همیشه می‌گفت توو اون جنگ عقب موندیم و سی سال طول کشید تا فرصتی به دست بیاریم.. این دفعه هم اگه تموم بشه و ما نرفته باشیم خدا میدونه که کی دوباره قسمتمون بشه.. دیگه نمیخوام جا بمونم..

راوی: مراد علی کیپور شهیدجاویدالاثر اسدالله ابراهیمی @Modafeaneharaam

  • دوستدار شهدا
۱۸
مهر

 

اگر نیرویش زخمی می شد، حتما می کشیدش عقب، یک تنه. وقتی عقب نشینی شود، کسی زخمی را با خود نمی آورد . طرف می ماند با سلاح و خستگی اش. ولی عمار برای هر کدام وقت می گذاشت. برای تک به تکشان حوصله به خرج می داد. روز به روز روی خودش کار می کرد تا روی نیرو بیشتر تاثیر بگذارد. نیرو قبول می کرد که عمار پایش می ایستد. به جای اینکه بگوید برویید، می گفت بیایید. خیلی هوای نیرویش را داشت . مسئول گروهان بود. برای همین اداره کردن نیرو را خوب می دانست. او را با عنوان فدایی‌نیروها می شناختند. شهید محمدحسین محمدخانی

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۸
مهر

حکایت یکی از اسرای داعش که سرانجام به شهادت رسید به گزارش پایگاه رسمی اطلاع رسانی فاطمیون عبدالرحمن ۱۳ سال بیشتر نداشت،اما باهمین سن کمش نیروی داعش شده بود چند روزی بود که توسط رزمندگان فاطمیون اسیر شده بود. در این چند روز، چند تا از بچه ها جیره لباسشان را به او داده بودند. کنارش هم تعدادی کلوچه و تنقلات بود که بچه ها برایش گرفته بودند. بچه ها زبان او را نمی‌دانستند، ولی با توجه به سن کمش با او مهربان تر از باقی اسرا بودند. محبت بچه ها و آنچه که از واقعیت فاطمیون دید، باعث شد تصمیم بگیرد با داعش بجنگد داعشی که با دروغ دوستانش را کافر و بی نماز به او معرفی کرده بود. شب تقاضای آب کرد و گفت می‌خواهم غسل شهادت کنم. صبح روز اربعین مانند دیگران نماز صبح خواند و همراه بچه‌ها به عملیات رفت. می‌گفتند پرچم فاطمیون را به دوش گرفته بود و یک لحظه هم زمین نمی‌گذاشت. عبدالرحمن که دیگر از بچه ها خواسته بود علی‌اصغر صدایش کنند، در روز اربعین شربت شهادت را نوشید و به آرزویش رسید. modafeanharam77.

  • دوستدار شهدا
۱۸
مهر

شهید مدافع حرم احمد حیاری نخستین شهید مدافع حرم شهرستان شوش است که چهارم شهریور ماه سال ۹۴ در روستا «شیخ حلال» استان حمص سوریه به شهادت میرسد. شهید حیاری، دوازدهمین شهید مدافع حرم استان خوزستان، جزء ۵۰ شهید اول مدافع حرم در کشور و همچنین دومین شهید دانشگاه پیام نور کل کشور است. این شهید فرمانده گردان امام حسین علیه السلام شهرستان شوش بود و در اولین اعزام به سوریه به شهادت رسید. او قهرمان رشته تکواندو بود و کمربند سبز داشت. از ایشان دو یادگار به نام های «فاطمه» و «زینب» به یادگار مانده است. فاطمه زمان شهادت پدر ۴ ساله و زینب، ۴۰ روز بعد از شهادت پدر به دنیا میآید و بنابر وصیت شهید نام او را زینب میگذارند. 

@modafeanharam77

  • دوستدار شهدا
۱۸
مهر

سرلشکر حاج قاسم سلیمانی سردار دلها : من در آن لحظه‌ی آخر که شهید حسین همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم. فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است...آنجا با خنده به من گفت که بیا با هم یک عکسی بگیریم؛ شاید این آخرین عکس من و تو باشد. خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند و بخواهد مثلا عکسی بگیرد؛ چه از خودش، چه با کس دیگری. من وقتی این حرف را زد تکان خوردم، خواستم بگویم که شما نروید از همان‌جایی که او میخواست برود، من داشتم برمیگشتم ولی یک حسی به من گفت خب چیزی نیست، خبری نیست، چیزی به او نگفتم. وقتی که این حالت را در شهید همدانی دیدم، این شعر در ذهنم آمد: رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند چون رهند از دست خود دستی زنند چون جهند از نقص خود رقصی کنند این حالت خیلی حالت زیبایی است. قطره‌ای که به دریا متصل میشود، دیگر قطره نیست؛ دیگر دریاست ۹۵/۷/۱۴ اللهم الرزقنا شهادت سالگرد شهادت شهید مدافع حرم : ۱۶ مهر ۹۴ 

@modafeanharam77

  • دوستدار شهدا
۱۶
مهر

از باد مرا ، بوی تو آمد

امروز شڪرانہ ی آن بہ باد دادم دل را

پاسـدار مدافع حـرم شهـید وحید فرهنگی‌ والا

سـالروز ولادت @jamondegan 

  • دوستدار شهدا
۱۳
مهر

 یاران همه رفتند وامانده ام من

از کاروانِ عشق جامانده ام من

ای شهدا نیمه نگاهی کنید

بر منِ جامانده دعایی کنید.

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۳
مهر

 

در عملیات آزادسازی مناطق چندین خمپاره سمت ما ریخته میشد ولی هیچکدام آسیبی نمیدیدیم، علیرضا گفت: احمد چرا هر چی میزنن ما هیچیمون نمیشه ‼️ از روزی که ما در سوریه با هم هستیم من و تو سالم میمانیم.... یا مشکل از تو هست یا از من..... من به شوخی گفتم: حتماً مشکل از تو هست... علیرضا هم در ادامه گفت: نه احمد مشکل از توست... دوروز بعد حدود ساعت نزدیک ۱۲ ظهر آتیش سنگین موشک و خمپاره به محل استقرار ما شروع شد....سمت تانک دویدیم تا به آنان شلیک کنند.... ولی برق تانک کار نمیکرد من رفتم تا لودری که برای ساخت خاکریز بود را بیارم و تانک رو بکسل کنیم و روشن کنیم.....تا از علیرضا دور شدم ناگهان صدای خمپاره عجیبی بلند شد‼️ به سمت علیرضا برگشتم علی غرق خون بود..علیرضا از ناحیه پهلوی راست مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفته بود و آخرین جمله اش: السلام علیک یا اباعبدالله الحسین و مثل مادرش حضرت زهرا به شهادت رسید.  علیرضا درست میگفت مشکل از من بود تا از پیشش رفتم شهید شد.

راوی: همرزم شهید شهید علیرضا قنواتی

سالروز شهادت

@modafeanharam77

  • دوستدار شهدا
۱۳
مهر

 

خیلی زینبی بود و نسبت به عمه ی سادات حساسیت خاصی داشت، همیشه می گفت : تا زمانی که به من احتیاج داشته باشند ، تو سوریه می مونم و از ناموس امام حسین (علیه السلام) پاسداری می کنم. یادم هست که می گفت با چند نفر از دوستانم با هم نشسته بودیم و در مورد سوریه صحبت می کردیم٬ اگر سوریه سقوط کرد چیکار کنیم هر کدام از دوستان یه چیزی میگفت. یکی گفت میرم لبنان یکی عراق ، اون یکی ... هرکس یه جایی گفت٬ اما وقتی نوبت به مهدی رسید. لبخند همیشگی خودش زد گفت:« من میرم حرم بی بی زینب دم در حرم میمونم تا آخرین قطره خونم از حرم خانم پاسداری می کنم. اونجا بود که رفقاش به اذعان خودشون به تفکر مهدی حسادت کردند ...شهید آقا مهدی حسینی  به روایت همرزم شهید  سالروز شهادت

 @modafeanharam77

  • دوستدار شهدا