شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۴۲ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

۱۳
تیر

آخرین عکس از پروفایل گوشی شهید مدافع حرم

جاویدالاثر علی آقا جمشیدی قبل از شهادت

  • دوستدار شهدا
۱۳
تیر

  • دوستدار شهدا
۱۱
تیر

  • دوستدار شهدا
۱۱
تیر

 تولدش روزبعد عقدمان بود.هدیه خریده بودم:پیراهن،کمربند،ادکلن.نمیدانم چقدرشد،ولی به خاطر دارم چون می خواستم خیلی مایه بگذارم،همه را مارک دارخریدم و جیبم خالی شد. بعدازناهار، یکدفعه باکیک وچند تاشمع رفتم داخل اتاق.شوکه شد. خندید:«تولدمنه؟تولدتوئه؟اصلاکی به کیه؟» وقتی کادورو بهش دادم، گفت:«چراسه تا؟»خندیدم که« دوست داشتم!»نگاهی به مارک پیراهنش انداخت و طوری که توی ذوقم نزده باشد ،به شوخی گفت:«اگه ساده ترم می خریدی،به جایی برنمی خورد!» یک پیس ازادکلن رازدکف دستش.معلوم بودخیلی ازبویش خوشش آمده:«لازم نکرده فرانسوی باشه.مهم اینه که خوش بو باشه!» برای کمربند دوروهم حرفی نزد. آخرسر خندیدکه«بهترنبودخشکه حساب می کردی میدادم هیئت؟»

شهید محمدحسین محمدخانی  راوی همسرشهید

 @zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۱
تیر

 

حاجی مرد کار بود. اگر کرمان می‌رفت و فرصت کوتاهی می‌یافت، به دیدار خانواده شهید می‌رفت. اگر در تهران بود و یک ساعت وقت پیدا می‌کرد، به بازدید از خانواده شهید می‌رفت. مشهد اگر می‌رفت، هر موقع که فرصت پیدا می‌کرد، به بازدید از خانواده شهدا اختصاص می‌داد. حاج قاسم وقتی در تهران بود روزی چندین جا جلسه می رفت، از وزارت امور خارجه و ستاد کل سپاه گرفته تا دفتر رهبری و... «همه جا به‌موقع می‌رفت»؛ به استان‌ها سفر داشت.  در کرمان که کارش بیشتر از همه‌جا بود. بازدیدخانواده شهدای لشکر و شهدای مدافع حرم از مهم‌ترین برنامه‌های سردار بود. جلسه با فرمانده گردان‌ها و نیروهای لشکر در دفاع مقدس، جلسه کنگره شهدای کرمان و هزاران کار دیگر هم داشت؛ «خستگی برایش اصلاً معنا نداشت». این در حالی بود که تمام بدن حاجی جای تیر و ترکش بود.

هفته نامه صبح صادق /

مصاحبه پاسدار نصرالله جهانشاهی(راننده حاج قاسم) 

@Agamahmoodreza

  • دوستدار شهدا
۰۹
تیر

هر وقت قرار بود مأموریت برود. اگر من راضی نبودم تمام تلاشش را می کرد یا مأموریت را نرود و یا به هر نحوی مرا راضی می کرد. اما این بار فرق داشت. مدام گریه می کردم تا منصرفش کنم، اما نه به گریه هایم توجه کرد تا سست شود و نه از رفتن منصرف شد.  صبح با اشک و قرآن بدرقه اش کردم. دستی به صورتم کشید و خیسی اشکم را به سر و صورتش زد و گفت " بیا بیمه شدم. صحیح و سالم بر میگردم"

ﺭاﻭﻱ :همسرﺷﻬﻴﺪ

شهید مدافع حرم شجاعت علمداری

  • دوستدار شهدا
۰۹
تیر

گل من

اخم نکن،

اخم تو

پایاڹ مڹ است،

غم تو

خاتمه‌ی چشمه‌ی

باران من است

اوج دلتنـگی من 

لحظه‌ی بی هم نفسی هست،

چشمه‌ی عشق تو

چون شمع فروزان من است

شهید طلال حمزة

حزب الله

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۰۹
تیر

 

شهید مدافع حرم سعید کمالی متولد نوزدهم شهریور سال ۶۹ از پاسداران سپاه کربلای مازنداران اهل روستای کفرات نکا و ساکن ساری بود که داوطلبانه عازم سوریه شد و در ۱۷ اردیبهشت ماه سال ۹۵ در منطقه خان‌طومان به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکرش پس از چهار سال تفحص و شناسایی شد.

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۰۸
تیر

همسر شهید سعید کمالی: پیکر همسرم پس از تفحص به کشور بازگشته و اکنون در معراج شهدای تهران است اما ما هنوز سعید را ندیدیم. همسر این شهید گفت: در دیداری که با حاج قاسم داشتیم به او گفتم: «ببخشید سردار می تونم یک سئوال بپرسم؟ گفت: بله.پرسیدم: از شهدای خانطومان خبری نیست، پیکر همسرم و چند شهید دیگر هنوز برنگشته، و با حالت مستأصل گفتم: بالاخره برمی گردن ؟! حاجی دوباره چند لحظه سکوت کرد و بعد سه مرتبه گفت: میان، میان، میان. مادر همسرم مجدد گفت: پسرم دوست داشت گمنام باشد، شاید خودش اینجور می خواهد و برای همین برنمی گردد. سردار گفت: آقا سعید به خاطر دل همسرش هم شده برمی گرده»

@quds_com |

  • دوستدار شهدا
۰۸
تیر

جوانانی که قامتشان چون صنوبر بود

در کفنی با استخوان و پلاک ، آمده اند ......

پیکر مطهر شهدای کربلای خانطومان شهـید علی جمشیدی 

شهید سعید کمالی کفراتی

t.me/maktabsoleimany

  • دوستدار شهدا