بسم رب الشهدا والصدیقین
مدافع حرم حضرت زینب (س)
بسیجی شهـید « فرید کاویانی لرد » در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب (س) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
اردبیل | خلخال
بیسیم چی
@bisimchi1
بسم رب الشهدا والصدیقین
مدافع حرم حضرت زینب (س)
بسیجی شهـید « فرید کاویانی لرد » در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب (س) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
اردبیل | خلخال
بیسیم چی
@bisimchi1
بسم رب الشهدا والصدیقین
دلنوشته خواهر شهید عباس کردانی
با کدام قلم بنویسم ازشهیدی که انتخاب شد
ازشهیدی که مدافع حرم شد
ازشهیدی کهدر دنیای خود عندربهم یرزقونند
آری ...مبارک باد برآنها طعم خوش شهادت
شهادت مرگی است انتخاب شده ،مرگی که انسان به سوی آن میرود همین باعث اجر پاداش شهادت شده 🌹
کاش می شود یک لحظه از طعم شیرین شهادت را می فهمیدم
کاش می شد یک لحظه ازشوق پرواز آنها را می دیدم
کاش می شد می دانستم باخدای خود چه عهدی بسته اند که رزق آنها شهادت شده .
حقیقت رزق آنها بر دنیای ما پوشیده است فقط این گونه درک کردم که پرفروغ ترین ودرخشان ترین ستاره در آسمان ،ستاره ی شهادت است .....
سلام برتو باد ای شهد شهادت
تقدیم به همه ی شهدای مدافع حرم علی الخصوص شهید عباس کردانی
"دم عشق،دمشق"
@Labbaykeyazeinab
تقدیر از خانواه شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی در لیگ برتر فوتبال ، ورزشگاه آزادی دوشنبه۱۱ مرداد ۹۵
شهدای مدافع حرم قم
@sh_modafeaneqom
پدر شهید محمود نریمانی: فرزندم پیرو ولایت بود،جوانان از راه ولایت جدا نشوند.
بیسیم چی
@bisimchi1
خیل عشاق سینه سوخته و خانواده های معظم شهدا و جانبازان در مراسم تشییع شهید مدافع حرم محمودنریمانی
کرج
بیسیم چی
@bisimchi1
وداع خانواده شهید صادق محمد زاده
با پیکر شهید
شهدای مدافع حرم قم
@sh_modafeaneqom
شهید مصطفی علی صالح(ابوالفضل) از نیروهای حزب الله لبنان که در دفاع از حرم حضرت زینب(س) توسط تکفیریها آسمانی شد.
پدری که دو دختر دوقلوی خود(زینب و حوراء) راندید و خرقه شهادت پوشید.
بــسم ربِّ الـشُـــهدا
سخن گفتن از شهید دشوارست
ودشوارتر اینکه بخواهی معنایش را بیان کنی!
ساختن و کنارهم گذاشتن واژه ها برای وصف شهید،
جسارت بزرگی ست.
هرچه قلمت پُرتوان و زبده باشد بازهم حقّ مطلب ادا نمی شود.
شهــــید را باید فهمــیـــد و در اعماق قلـــــــــب جای داد
سهمِ من از گفتنِ معنای شهید اینست که میخواهم بنویسم:
لغت نامه ها را که بخوانی می بینی
شهید را " کشته شده در راه خدا،دین ووطن " معناکرده اند
حق دارند که اینگونه به بیانی مختصر اکتفا کنند، چراکه معنایش جز در دلهایمان در جای دیگری نمی گنجد.
نام شهید تجلی خوبی ها و پاکی هاست و به دنیا جاودانگی میبخشد، نامِ بلندش معنا و مفهوم همه چیز است.
همه می دانیم که در این آفاق هیچ چیز باقی نخواهد ماند
حتی "تو" با همه ی شکوه و عظمتت روزی فراموش خواهی شد!
این ماییم که دیگر اسممان بر زبان ها نخواهد بود
بگویید که ازمیان انبوه مردم چند اسم به شدّت و قوّتِ نام یک شهید در ذهنتان باقی مانده!؟
بی شـــک در تاریخِ فکر و دلمان ماندگارند
شهدا هیچوقت گم نمی شوند، بوی گل نرگسشان نشان از این دارد که همه جا و هر زمان حضور دارندو ما نیز حضورشان را به خوبی حس می کنیم.
این را به دل بسپار که اسم شهید
هر روز مثل نماز اول وقت تکرار می شود
هرهفته مثل روز جمعـــه
هرسال مثل روزعرفه-روزعاشورا و...
پس تا ابــــد زنده و جاویدست
شهید یعنی
نورعشق خدا
طنین زیبای حقیقت
هراس زنده ماندن
حس تشویش پدر
دعای پاک مادر
اسم شهید در آسمان نوشته می شود
و شـهــادت نیز نردبـــان آسمـــان است
خــــــــادم الـشــهداء
سلام شــهــــید
شـهید شدن
دل مےخواهد!
دلے ڪہ آنقدر قوے باشد
و بتواند بریده شود از تعلقات،
دلے ڪہ آرام، لہ شود زیر پایت
بہ وقت بریدن و رفتن ..
و شـهدا
"دلدارِ بـےدل" بودند ...
خــــــــادم الـشــهداء
@khadem_shohda
نوشته های محمد جواد
دم غروب بود...
خونه پدرم بودم،رفته بودیم عید رو تبریک بگیم...
گوشی زنگ خورد،پیام داشتم،رضا بود،پیام رو باز نکردم،
از صبح کلی پیام داشتم،پیام تبریک عید میلاد...
نیم ساعتی گذشت که اینبار گوشیم زنگ خورد،
آقا مهدی بود،خیلی وقت بود باهاش صحبت نکرده بودم،
بزرگی کرده بود و زنگ زده بود،خیلی خوشحال شدم،
حال و احوال کردم و تبریک گفتم و حال دختر
گلش رو پرسیدم...
سر حوصله جوابم رو میداد تا اینکه...
یهو پرسید:
از محمود خبر نداری....؟
تنم سرد شد...
نفسم به شماره افتاد...
قلبم تند تند میزد...
گفتم:
نه.... چی شده...؟
جواب داد:
بچه ها تماس گرفتن و گفتن که محمود............شهید شده...
گفت ولی خبر هنوز تأیید نشده،زنگ زدم ببینم تو خبری نداری...
تک تک سلول های بدنم سرد شده بود...
پشت خطی داشتم،
خط رو عوض کردم
مرتضی بود....
گفت خبر رو شنیدی...؟
چی دارن میگن...؟
گفتم قطع کن ببینم میتونم خبری گیر بیارم.
زنگ زدم به یکی از رفقاش،اگه اون تأیید میکرد...
مطمئن بودم که محمود هم...
اما امید داشتم که بگه....نگران نباش،فقط مجروح شده....؟
دوست داشتم حتی شده بهم دروغ بگه...
اما...
حتی نمی تونستم گریه کنم...
سرد سرد سرد بودم..
شاید اشکم یخ زده بود...
نباید گریه میکردم...
نباید جشن و شادی خانواده رو خراب میکردم...نباید...
محمودرضا...
حتی یک لحظه...
حتی یک لحظه داداش...
حتی یک لحظه ناراحت نشدم...
خوشحال بودم محمود...
خوشحال...
خوشحال از اینکه...
آخ محمود...
اما...
نمیتونستم جلوی آواری که داشت رو سرم خراب میشد رو بگیرم...
باید میخندیدم...
باید...
میفهمی داداش...
خندیدم...
دیدم رو گوشیم یه پیام نخونده دارم،
از رضا...
بازش کردم...
فکر میکردم تبریک روز عید باشه...
باز کردم
دیدم نوشته....
محمود بیضائی هم شهید شد...
کانال آرشیو
.Archive