شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۶۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۳
بهمن


تو رفتی، با یک چمدان و چندین دل که با خودت بردی.

تو رفتی که مدافع حرم شوی و مدافع ناموس.

وقت برگشتنت نشده بود،اما آمدی...رویت، پرچم کشیده بودند...

چمدانت بعد از تو آمد.

بدون صاحبش... پر از عطر تو.

و بعد هم پسرت آمد...

 که زود، مرد خانه شود.

خیلی ها دورمان را خالی کردند و خیلی ها هم محکم پشتمان ماندند.

امروز اما، دلم قرص شد،همانطور که حضرت ماه فرموده بودند.

همه آمدند و فریادشان امنیت ما شد.

و همان پرچم، که همیشه بالاست.

 این مردم حرمت خون را میفهمند.

فرمانده حسین 

 @farmandeh_hossein

  • دوستدار شهدا
۲۲
بهمن

اے شهید

آخر 

مجلس 

ڪجاست

تا من

هم 

بنشینم...!

ازآخرمجلس شهداراچیدند

دست ماهم بگیر


تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۱۱/۲۲

سالروزشهادت

 @jamondegan

  • دوستدار شهدا
۲۲
بهمن

در بهار آزادی جای شهدا خالی...

به یاد سردار شهید مدافع حرم قره محمدی 

راهپیمایی ۲۲بهمن ۱۳۹۵

 @jamondegan

┄┄

  • دوستدار شهدا
۲۲
بهمن


مادر هر کاری کند بچه ها یاد میگیرند

مثلا اگر شهید شود...

پلاک

شهید bmw سوار لبنانی 

احمد مشلب 

@AhmadMashlab1995


  • دوستدار شهدا
۲۱
بهمن

بسم الله

قربتا الی الله


همینطوری از سر دلتنگی...

سلام مهربان من! سلام آسمانی ام

دلیل گریه ها و خنده های ناگهانی ام

همین که دیدمت چنان رها شدم از این و آن

به بند می کشد تو را همین جنون آنی ام

غبار غم اگر نشست روی شاخه دلم

دوباره باد می شوی و باز می تکانی ام...

باز می تکانی ام.....

دلم تنگه بچه ها....


رفقا

محمود

صابر

شهیدمحمدمعافی

شهیدمحمودرضابیضایی 

@bi_to_be_sar_nemishavadd

  • دوستدار شهدا
۲۱
بهمن


«سجده‌اى اینچنین میان خون‌ام آرزوست» ...

لحظه شهادت شهید مدافع حرم عباس کردانى، شهادت ١٩ بهمن ١٣٩٤

 @labbaykeyazeinab

  • دوستدار شهدا
۲۱
بهمن


همسر شهید مدافع حرم علیرضا نوری:

سال 93 بعد از ترفیع درجه ی همسرم به ستوان دومی،خیلی خوشحال شدم.گفتم انشاءالله تا زمان بازنشستگی به درجه ی سرهنگی میرسی.

اما خودش از این بابت ناراحت بود. با اینکه همیشه بیش از حد مورد انتظار خدمت و فعالیت میکرد،

ولی میگفت:"ایکاش من گروهبان باقی میموندم و این درجه نصیب من نمیشد.به ازای هر درجه مسئولیت من بیشتر و انجام تکلیف خیلی سخت تر میشه.خدا کنه که شرمنده و مدیون نشم.من تمام تلاشم براین هست که لقمه حلال وارد این زندگی کنم؛و مسئولیتمو به درستی انجام بدم. اما ترسم از این هست که خدای ناکرده نتونم به درستی و آنطور که مورد انتظار هست انجام وظیفه کنم."

 ازاین بابت خیلی دغدغه خاطر داشت.ولی همیشه حاضر بود.هیچوقت خودش را کنار نمیکشید.همیشه آماده خدمت و داوطلب بود.

زمانی که بحث اعزام به سوریه مطرح شد،جز اولین افراد داوطلب بود.و هرسری که رفتنش از سمت سپاه به تاخیر میفتاد بینهایت ناراحت میشد و میگفت این از کم سعادتی من هست.برای من خیلی سخته که در این لباس پاسداری باشم ولی فرصت ادای تکلیف به من داده نشده.و آرام و قرار نداشت برای پیوستن به جمع مدافعان حرم. 

خوشا آنان که پا در وادی عشــق

نهادند و نلغــــزیدند و رفــــتند

خوشا آنان که با اخلاص و ایمــان

حریم دوســــت بوسیدند و رفتند.

 @Agamahmoodreza

  • دوستدار شهدا
۲۱
بهمن


همرزم فرمانده شهید مرتضی حسین پور (حسین قمی):

در مدتی که در سامرا حضور داشت، مُدام با تبلتش نقشه های هوایی منطقه را جست و جو می کرد. تا جایی که بیش از بومی های عراق به منطقه اشراف داشت. نیروهای محلی از این شناخت او نسبت به منطقه تعجب می کردند. حتی مناطق تحت کنترل داعش را به خوبی می شناخت.

"سامرا را مانند فرزندش می دانست."

 به مناطق مختلف آن سر می زد و به نیروها درباره اندازه خاکریزها و محل استقرار نیروها مشورت می داد. کمربند دفاعی سامرا را در مدت کوتاهی طراحی کرد و آن را به عنوان یک فرمانده تحت کنترل داشت. در مدت حضور مرتضی در سامرا امنیت منطقه به خوبی تامین شده بود.

 @farmamdeh_hossein64

 @Agamahmoodreza

  • دوستدار شهدا
۲۱
بهمن

شهید مدافع حرم افشین ذورقی 

سجده و آرزوی شهادت بعد از هر نماز کار همیشگی شهید ذورقی بود .

سر سفره عقد اولین درخواست شهید ذورقی بحری از من دعا برای شهادت بود،ایشان معتقد بودند شهادت بالاترین رتبه و مقامی است که خداوند به بندگان مخلص خود عطا میکند.شهادت از موضوعات شاخص در دین اسلام است واژه ای که هیچ وقت کهنه شدنی نیست هر زمان که موعدش فرا برسد مردان و جوانان انقلابی با ایمان و صبری مثال زدنی در راه دفاع از دین و قرآن گام بر می دارند.

 @Agamahmoodrez

  • دوستدار شهدا
۲۱
بهمن


شهید مدافع حرم مرتضى زارع به روایت یکى از همرزمان؛

بسم رب الشهداء و الصدیقین

من و آقا مرتضی در گردان امام حسین [علیه‌السلام] رفیق شده بودیم، ایشان پاسدار و من هم بسیجی. به‌خاطر آقا مرتضی بود که زیاد به گردان سر می‌زدم. با هم شوخی داشتیم.

یک شب رزمایش که ایشان پاس‌بخش بودند شیفت من با شهید آقا مرتضی افتاد.

دم صبح بود. حدوداً چند دقیقه بعد از نماز صبح داشتیم کنار آتش خودمان را گرم می‌کردیم که دیدم لب‌های آقا مرتضی تکان می‌خورد. پرسیدم: «چی میگی؟» گفت: «توی این ساعت دعای سلامتی و دعای فرج رو می‌خونم». عاشق امام زمان [عجل الله تعالی فرجه الشریف] بود.

 @labbaykeyazeinab

  • دوستدار شهدا