شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۶۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۰
مرداد

شهید محمدصادق قانصو

محمدصادق مصطفی قانصو به تاریخ اول فروردین ۱۳۷۶ شمسی در روستای «الدویر» در «لبنان» متولد شد.

وی به تبعیت از پدرش، که در میادین نبرد با اشغالگران صهیونیست به مقام جانبازی رسیده بود، در نوجوانی به صفوف «مقاومت اسلامی لبنان» ملحق شد و مدتی پس از شروع نبرد در «سوریه» برای دفاع از مقدسات اسلامی در برابر تهاجم «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی»، به یگان‌های «مدافعِ حرم» پیوست.

«محمد صادق» سرانجام به تاریخ ۹ مرداد ۱۳۹۴ شمسی، در منطقه‌ی عملیاتی «زبدانی» بال در بال ملائک گشود. پیکر پاک این جوان، پس از انتقال به زادگاهش، با استقبال پرشکوه و تاریخی پدر جانبازش مواجه شد و برگ خونین اما پرافتخار دیگری به شاهنامه‌ی مبارزات فرزندان «حضرت حیدر (صلوات الله علیه)» و درس آموخته‌گان «مکتب روح‌‌الله» اضافه شد.

ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۰
مرداد


 یه نکته ی زیبا در وصیت نامه اش میگه:

من به رفقام گفتم هروقت دلتون گرفت یا دوست داشتید دور همی داشته باشید بیاید سز مزار من پیش من ..

نیاز نیست حتما قران بخونید ..

بیاید با من حرف بزنید ..من صداتون رو میشنوم..

🌸شب شهادت امیر المومنین ع مهدی یاغی لحظه ی افطار قبل از روزه ش رو باز کنه شربت شهادت را نوشید و به دیدار خدا رفت. 

شهید مهدی یاغی

شهید مدافع حرم 

سالروزآسمانےشدن (شمسی)

@ahmadmashlab1995

  • دوستدار شهدا
۰۸
مرداد


 مدتی بود که اصرار داشت یک موتور مدل بالاتر بخرد و 5/3 میلیون پول لازم داشت، هر چه اصرار کرد من ندادم. 

اما روزی که زنگ زد تا برای پاسپورتش 2 میلیون واریز کنم از او سؤال کردم برای چه کاری می خواهی سریع و بی وفقه، توضیح داد برای سوریه، عراق، کربلا، دمشق، برای پیاده روی اربعین و آنقدر تند تند توضیح می داد که من مبادا نه بیاورم. 

و من هم بلافاصله واریز کردم و دوستانش تعریف می کردند که بعد از پیامک من آنقدر خوشحال شد و تک و تک دوستانش را بوسید.

در حقیقت من به خاطر احترام به باور محمدرضا و اینکه دیدم راه و حرف و عقیده اش، حق است، کمکش کردم و 2 میلیون را در اختیارش قرار دادم.

پاسپورتش را گرفت و کارهایش را کرد. یادم هست که هفته های آخر می رفت فرودگاه می خوابید که مبادا اعزام باشد و او جا بماند و نتواند برود.

یکی از دوستانم بعد از شهادت محمدرضا همین سؤال را از من کرد.

 من در جواب گفتم اگر پسرت برای ادامه تحصیل برای رسیدن به هدفش بخواهد به خارج از کشور، اروپا، امریکا و ... سفر کند، کمکش نمی کنی پولش را مهیا نمی کنی؟ جوابش مثبت بود. 

گفتم از عاقبتش باخبری؟ گفت نه. محمدرضا هم برای اعتقاداتش رفت، نمی دانستم چه عاقبتی دارد، خودش لیاقت داشت و به آن درجه رسیده بود و خدا انتخابش کرد.

مادربزرگوارشهید

هدف شهید

عقیده حق

شهید‌محمد‌رضا‌دهقان‌امیرے

@modafeanharam77

  • دوستدار شهدا
۰۸
مرداد


از طرف خانم ها چند تا خواستگار داشت. مستقیم به او گفته بودند آن هم وسط دانشگاه. وقتی شنیدم گفتم: چه معنی داره یه دختر بره به یه پسر بگه قصد دارم باهات ازدواج کنم،اونم با چه کسی! اصلا باورم نمی شد. عجیب تر اینکه بعضی از اونها مذهبی هم نبودند...

روایت عاشقی شهیدمحمدخانی

همسرشهید

@modafeanharam77

  • دوستدار شهدا
۰۸
مرداد

نگاهم 

کن؛

تا 

در

آسمان

چشمانت

سفر کنـم 

شهید محمدحسین عطری 

سالروز شهادت

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۰۸
مرداد


مادر بزرگوار فرمانده نابغه شهید مرتضی حسین پور :

همیشه نمازش را سر وقت می خواند.

 یک بار نشد به او بگویم مرتضی بلند شو نماز بخوان! 

اصلا نفهمیدیم کِی به سن تکلیف رسید.

از چهار ، پنج سال قبل از سن تکلیف همه ی نمازهایش را می خواند و روزه هایش را می گرفت. سنّش که بالاتر رفت ، نماز شب هم می خواند. نیمه شب بلند می شد و با خدا مناجات می کرد. جوانی اش را این طور شروع کرد.!

 @Agamahmoodreza

  • دوستدار شهدا
۰۸
مرداد


می گفت خوابشو دیدم که بالای قبرش ایستاده بود و می گفت :

سرِ مزارمون جای "توسل و معنویته" 

اینجا که میای از دنیا و اهلش حرف نزن،

ما و رفقایی که اینجا هستن اذیت میشیم ..

شهید سیدرضا طاهر 

 @Agamahmoodreza

  • دوستدار شهدا
۰۵
مرداد


مرتضی عطایی موبایلش را گذاشت روی ضبط و گرفت جلویسیدمهدی ذاکرحسینی و گفت: خاطره‌ای که از قدیر وروح‌الله داشتی تعریف کن.


سید مهدی گفت:

«بسم‌الله الرحمن الرحیم

قدیر سرلک اولین شهید لشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) بود.

زودتر از همه‌ی ما به سوریه اومده و مدتی رفته بود پیش فرمانده تیپ حیدریون عراق.

تو سابقیه اومد به ما سر بزنه. ۵۵ روز بود که سوریه بود. دستش تیر خورده بود چرک کرده بود اما حاضر نمی‌شد برگردد عقب. با ماشین اومد کنار گروهان ۱ ما.

به من گفت: بچه هایی که روز تاسوعا داخل ساختمون رفته بودند، به من معرفی کن که وقتی برگشتم تو کار ازشون استفاده کنیم.

اسم خودم و بچه‌ها رو برایش نوشتم. سرم رو بردم داخل ماشین که برگه رو بدم، قدیر به روح‌الله که کنارش نشسته بود گفت: اینم مثل خودته...

اما من نفهمیدم منظورش از این جمله چی بود.

نیم ساعت بعد از رفتنشون، یکی از بچه‌ها خبر داد که قدیر و روح الله شهید شدند.

شوکه شدم. به یکی از رفقا گفتم: دیدی چی شد؟! قدیر اسم مون رو نوشت و با خودش برد پیش خدا..

سید‌مهدی ذاکر‌حسینی ۷ ماه بعد و مرتضی عطایی ۱۰ ماه بعد از شهادت قدیر و روح‌الله به درجه رفیع شهادت نائل آمدند...

                                    

@modafeanharam77

  • دوستدار شهدا
۰۵
مرداد


بسمـ رب شهدا والصدیقین 

ببین نگیر!!


سر ڪارش بود...

باهــم میرفٺیم کہ ٺنها نباشه!

اخلاقِ خوبش ، بگوبخندهامون نمیذاشــٺ چیزی از خستگی بفهمیم...

سر کارهروقت میخاستم اذیتش کنم فیلم میگرفتم ازش!

وقتی جدی میشد دیدنی بود!!.

ببین نگیر...!!!!!

نقل از دوست شهید

شهیدمحمدرضادهقانـــ امیری 

@modafeanharam77

  • دوستدار شهدا
۰۵
مرداد

غریبـانہ رفتید و من 

ملتمسانہ میگویم 

مدد ڪنیـد 

تا طی ڪنـم 

این راهِ ناهمـوار را 

رزقڪ شهادت

شهید مدافع حرم‌ رضا عباسی

@modafeanharam77

  • دوستدار شهدا