شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی
۱۸
آذر

بسم الله

تو گوشیم از یک هفته قبلش زنگ گذاشته بودم

هر روز طرفای بعدازظهر زنگ میخورد

وقتی گوشی رو باز میکردم این جمله رو میدیدم

          "تولد محمود رضا"...

انگار هول بودم

از همون اولش همینطوری بودم

عجله داشتم اولین نفر باشم

که بهت تبریک میگه.

دیگه این روزا بزرگترین مشغله ذهنیم این می شد که امسال چی کار کنم

که امسال چه چیز مسخره ای بگیرم

که امسال چطور غافلگیرت کنم

چقدر حال میداد

چه ذوق کودکانه ای

چه دلخوشی پاکی

تولدت برام مهم بود

تولد همه ی رفقام برام مهم بود

و مهمتر از همه اینها

اون چند دقیقه لبخند و خنده ای بود که بواسطه اون جشن تولد رو لبهامون مینشست

و 

محمود اعتراف میکنم که نمک تولد تو برام با همه فرق داشت

اعتراف میکنم که برای تولد تو مایه ی بیشتری میذاشتم

اعتراف میکنم که تولد بقیه بچه ها بیشتر خوش میگذشت و میخندیدیم

ولی برای تو از دل بیشتر مایه میذاشتم

آخ که اعتراف چقدر سخته

اونهم برای من

اونهم جلوی تو

محمودرضا رفاقت خرج داره

در جریان هستی دیگه ان شاءالله؟

محمود

دلم تنگته

خیلی

بگذریم....

هر جا که حرفت شد همان دم گریه کردم

خود را به یک گوشه کشاندم گریه کردم

جاى تو غم را بو کشیدم با نوازش

بر روى زانویم نشاندم گریه کردم 

هر روز خوابیدم که شب بیدار باشم

هر شب نشستم شعر خواندم گریه کردم

باران که زد با بغض پشت رل نشستم 

در التهاب شهر راندم ، گریه کردم 

تا آشنایى دیدم از حال تو پرسید 

جایت سلامت را رساندم ، گریه کردم

تار سفیدى بین موها دیدم امروز

آنقدر بر خود خیره ماندم ، گریه کردم

گریه

کردم

و من که گریه نکردم....گریه!!؟ نه کردم

به من چه مرد نباید که.....

من که نامردم

 آقا محمودرضا

  • دوستدار شهدا
۱۸
آذر

مصطفی از تمام تعلقات دنیایی دست کشید و با وجود شرایط مناسب کاری عازم سوریه شد. اما در فضای مجازی و ساخت مستند سعی در برهم زدن ارتباط دو قوم ایرانی و افغانستانی و القای حضور اجباری تیپ فاطمیون در سوریه را دارند که جای تاسف دارد. معتقدم که مصطفی جواب قاطعی به اینگونه تبلیغات داد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق: رسانه‌های ضدانقلاب‌ها و برخی رسانه‌های غربی درصدد القای این هستند که اغلب افغانستانی‌ها به دلیل مشکلات شدید مالی در قالب لشکر فاطمیون تن به حضور در سوریه می‌دهند. تعداد بالای افراد تحصیل کرده و از طبقات بالای اجتماعی افغانستانی‌های مهاجر ساکن در ایران و حضور در سوریه خلاف ادعای رسانه‌های غربی و ضدانقلاب را نشان می‌دهد. غالب خانواده‌های شهدای لشکر فاطمیون به این موضوع اذعان می‌کنند که دفاع از اسلام و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) مهم‌ترین انگیزه شهدای آنها برای حضور در نبرد سوریه بوده است. برخی از این خانواده‌ها از لحاظ وضعیت تحصیلی، معیشتی و مالی در سطح بالایی هستند. یکی از این شهدا «مصطفی کریمی» نخبه دانشگاه تهران است. پیش از اعزامش به سوریه پیشنهاد یک شغل با درآمد بالا را به او در افغانستان می‌دهند؛ اما از آنجایی که وی بر تصمیمش قاطع بود، این پیشنهاد را نپذیرفت و عازم سوریه شد.

به مناسبت روز دانشجو با مرتضی کریمی برادر شهید «مصطفی کریمی» به گفت‌وگو پرداختیم که ماحصل آن از منظر مخاطبان می‌گذرد:

مرتضی که دو سال از برادرش کوچک‌تر است، سخنانش را اینگونه آغاز کرده و می‌گوید: «پدرم پیش از آغاز جنگ تحمیلی در حوزه نجف تحصیل می‌کرد تا اینکه صدام روحانیان را از عراق اخراج کرد. پدرم به همراه دیگر روحانیان وارد ایران شده و در شهر مقدس مشهد، ساکن می‌شود. پس از یک سال از مشهد راهی قم می‌شود و تا به امروز در حوزه قم فعالیت دارد. پنج پسر و چهار خواهر بودیم که برادر بزرگم متولد شهر نجف و باقی خواهران و برادران در ایران به دنیا آمدند.»

نمی‌توان مشکلات مهاجرین افغانستانی که با ایرانیان نیز خون شریک هستند، را نادیده گرفت. مشکلات پیش روی خانواده‌های مهاجران یکی از دغدغه‌های مصطفی بوده است که برادرش در این باره می‌گوید: «مصطفی ورودی سال 85 در دانشگاه تهران است. در آن زمان شهریه مهاجران در دانشگاه‌ها به نسبت امروز کمتر بود. از آن دوران تا به امروز خانواده‌های افغانستانی تنها می‌توانند مخارج تحصیل یکی از اعضای خانواده را تامین کنند و این موضوع مصطفی را به شدت آزار می‌داد. وی در همایش‌ها و گردهمایی‌های دانشجویی همیشه بر این موضوع اشاره می‌کرد.»

مصطفی گوی سبقت را از من ربود

مرتضی خود را دوست و برادر مصطفی می‌دانست. صحبت از مصطفی، او را به دوران کودکی می‌برد و می‌گوید: «شهادت مصطفی شوک بزرگی برای من بود. اختلاف سنی کم باعث شد که ما نسبت به باقی خواهران و برادران به یکدیگر نزدیک‌تر باشیم. دوران ابتدایی یک دوچرخه مشترک داشتیم. او به کلاس ورزش و من به کلاس زبان انگلیسی می‌رفتم. پس از پایان کلاس با دوچرخه به دنبال من می‌آمد. امروز که او کنارم نیست خاطرات آن‌ روزها برایم شیرین تر شده است.»

وی ادامه می‌دهد: «مصطفی از دوران کودکی تا قبل از اعزامش ورزش را به‌طور حرفه‌ای ادامه می‌داد و معتقد بود که یک فردی که برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) به سوریه می‌رود باید علاوه جنبه اعتقادی، از هر نظر جسمی نیز آماده باشد. مصطفی علاقه‌ای به فوتبال نداشت. بر سر این موضوع با او شوخی می‌کردم و می‌گفتم «تو که در فوتبال دفاع بلد نیستی چطور می‌خواهی یک مدافع حرم شوی؟ او هم برای اینکه ثابت کند هیچ کاری برایش به دور از عمل نیست، دروازه‌بان مسابقات می‌شد.

مصطفی قبل از اعزامش اخبار و کلیپ‌هایی که از سوریه منتشر می‌شد را به من نشان می‌داد، از این رو من نیز به حضور در جبهه مقاومت ترغیب شدم اما به دلیل این که از نظر جسمی آماده نبودم اقدام نکردم. نمی‌دانستم سرنوشت به گونه دیگری برایمان رقم خواهد زد.

پس از شهادت مصطفی همرزمانش بر سر مزارش حضور یافتند و روایت می‌کردند که در سوریه مصطفی پس از نماز صبح، مسئولیت ورزش رزمندگان را بر عهده داشت.»

قوانین و تبلیغات عامل اختلاف میان دو قوم ایران و افغانستانی

دو کشور ایران و افغانستان از سال‌های دور در صورت نیاز به یاری یکدیگر می‌شتافتند و به‌گونه‌ای می‌توان گفت خون شریک هستند. شهادت سه‌هزار شهید افغانستانی در دوران دفاع مقدس سندی بر این موضوع است اما امروز دشمنان و برخی قوانین درصدد بر هم زدن این ارتباط برادری هستند. مرتضی که از نزدیک این وقایع را لمس کرده، در این خصوص می‌گوید: «گاهی مهاجران افغانستانی در اقامت و امور اداری سرگردان می‌شوند. مهاجران از باز کردن حساب بانکی، ثبت سند نقلیه و منزل تا ثبت نام در مدارس و دانشگاه با مشکلاتی روبرو هستند. نداشتن بیمه و هزینه سنگین تحصیل از جمله مشکلاتی است که با آن دست و پنجه نرم می‌کنند اما به لطف الهی و پیگیری انجمن پزشکان افغانستانی بیمه مهاجران تا حدودی حل شده است. برخی قوانین همچنان گریبان‌گر مهاجران است. خانواده ما هم از این امر مستثنی نبود. مصطفی زمانی که می‌خواست برای تمدید گواهی‌نامه‌اش اقدام کند، اعلام کردند که براساس قوانین جدید به افراد مجرد گواهی‌نامه تعلق نمی‌گیرد.»

تبلیغات در جهت القای حضور اجباری فاطمیون در سوریه

چندی پیش بی‌بی‌سی با ساخت مستندی قصد القای حضور اجباری مردم افغانستانی را در جنگ سوریه داشت که برادر شهید کریمی با دلخوری از ساخت این موضوع، می‌گوید: «برخی مسئولان افغانستانی‌ در ایران تحصیل کرده‌اند. یکی از مسئولان پیشنهاد یک شغل خوب با درآمد بالا در افغانستان را به مصطفی داد اما او تصمیمش برای حضور در سوریه را گرفته بود به همین جهت پیشنهادش را قبول نکرد. مصطفی از تمام تعلقات دنیایی دست کشید و با وجود شرایط مناسب کاری عازم سوریه شد. اما در فضای مجازی و ساخت مستند سعی در برهم زدن ارتباط دو قوم ایرانی و افغانستانی و القای حضور اجباری لشکر فاطمیون در سوریه را دارند که جای تاسف دارد. معتقدم که مصطفی جواب قاطعی به اینگونه تبلیغات داد.»

حضور در راهپیمایی اربعین مسیر زندگیش را تغییر داد

مصطفی در یک خانواده تحصیل کرده رشد کرده و یک نابغه افغانستانی بود. پدر وی از روحانیون افغانستانی، برادرش فارغ التحصیل دانشگاه شریف، برادر دیگرش متخصص ارتوپد و رئیس سابق انجمن پزشکان افغانستانی در ایران است. مرتضی نیز از این امر مستثنی نبوده و دانشجوی رشته پزشکی است که در این خصوص می‌گوید: «مصطفی قبل از ورود به دانشگاه تنها دغدغه‌اش تحصیل بود و کمتر به مسائل سیاسی و روز توجه می‌کرد. جرقه مقابله با گروهک‌های تروریستی در ذهن وی از اربعین دو سال پیش آغاز شد. برادرم دو سال پیش به‌تنهایی در راهپیمایی اربعین حسینی شرکت کرد که این حضور باعث آشنایی وی با یک تک‌تیرانداز عراقی شد. این آشنایی نیز ادامه یافت تا اینکه مصطفی نیز علاقه‌مند به حضور در سوریه شد.

از نخستین باری که تصمیمش را بر زبان آورد تا زمان اعزام چندین ماه طول کشید. یکی از دلایل تاخیر در اعزامش مخالفت خانواده و دولت افغانستان بود. دولت افغانستان از حضور مردم افغانستانی در سوریه رضایت ندارد و از آنجایی که مسئولان کشور اهل تسنن هستند، مردم شیعه قدرت مقابله با آن‌ها را در این خصوص ندارند. از سوی دیگر مهندسی ساخت ساختمان جراحی یکی از بیمارستان قم را نیز مصطفی بر عهده داشت که پس از شهادت این ساختمان را به نام او ثبت کردند. نمی‌توانست کارهایش را نیمه رها کرده و به سوریه برود به همین جهت اعزامش به تاخیر افتاد. پس از اینکه پروژه بیمارستان را به اتمام رساند گفت: دیگر کار نیمه کاره و دغدغه ذهنی ندارم.»

عشق شهادت نداشت

مرتضی می‌گوید: «مصطفی عشق شهادت نداشت بلکه برای قدرت‌مند شدن شیعه در مقابل گروهک‌های تروریستی همچون داعش عازم سوریه شد. شاید تصور می‌کرد اعزامش بارها و بارها تکرار خواهد شد. نمی‌دانست در نخستین اعزام به شهادت خواهد رسید، از این رو پیش از اعزام برای شرکت در کنکور ارشد اقدام کرد.» مصطفی کریمی نخبه دانشگاه تهران، از جبهه مقاومت مدرک فارغ التحصیلش را دریافت کرد.

آخرین دیدار در جوار حرم امام (ره)

مرتضی برای دقایقی سکوت می‌کند و لبخند در لبانش محو می‌شود. گویا توان بر زبان آوردن آخرین مکالمات و دیدارش با مصطفی را ندارد. پس از کمی مکث می‌گوید: «مصطفی توسط دوستانش با مسئولان لشکر فاطمیون آشنا شد. پس از گذراندن دوره آموزشی با من تماس گرفت و گفت برای خداحافظی به مرقد امام راحل بروم. در آخرین دیدارمان؛ مصطفی دغدغه‌اش خواهر کوچک‌مان بود و از من خواست تا حواسم به او باشد. در سوریه هم از طریق شبکه‌های اجتماعی با یکدیگر در اتباط بودیم، می‌گفت: وصیت نامه و خاطراتش را نوشته است اما هنوز وسایلش به دست ما نرسیده است. او در 27 مرداد اعزام شد و در اوایل آبان ماه به شهادت رسید.»

داوطلب اعزام و شهادت شد

برادر شهید سخنانش را با نحوه شهادت مصطفی از زبان همرزمش روایت می‌کند و می‌گوید: «دشمن در منطقه حماه شکست خورده و تا مدت‌ها توان حمله نداشت اما در یک سه راهی اصلی شهر حلب قصد پیشروی داشتند. از این رو چند نیرو برای مقابله اعزام می‌‎شوند که مصطفی داوطلب به پا می‌خیزد. او بر خلاف نظر فرمانده‌اش با اصرار در این عملیات شرکت می‌کند که در نهایت نیز به شهادت می‌رسد. مصطفی در 11 آبان ماه در دانشگاه تهران تشییع شده و روز بعد در بهشت معصومه (ص) به خاک سپرده می‌شود.» و اینگونه نام مصطفی کریمی، نخبه دانشگاه تهران به لیست شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون اضافه می‌شود. 

منبع: دفاع پرس


  • دوستدار شهدا
۱۸
آذر

غزلی اینک

دنبال تو

می گردد

ای آنکه

تو را دیدن

انگیزه ی گویایی ست...

 محمدعلی بهمنی

شهیدمدافع حرم فرامرز رضازاده

سالروز شهادت

@bisimchi1

  • دوستدار شهدا
۱۸
آذر


«بعد از ذکر ویاد نام خداوند و شهادت به یگانگی خداوند و نوبت پیامبران امامت علی و ۱۱ فرزندش وصیت خود را چنین آغاز میکنم»

اینجانب«سیداسحاق موسوی» فرزند«سیدمحمد» متولد۲/۱/۱۳۵۶ ساکن روستای «ناظریه» در سلامتی و صحت عقل وصیت میکنم پدرو مادر عزیزم مرا ببخشید و حلال کنید و برای آمرزش و عاقبت بخیری ام دعا کنید.

زیرا رضایت خداوند در رضایت شماست و خداوند در قرآن میفرماید به پدرو مادر خود نیکئ کنید و مکررٵ تکرار شده که رضایت خداوند در رضایت والدین است.

خواهرانم شما فرزندان زهرای مرضیه هستید؛پس مایه افتخار زهرای مرضیه باشید و حجاب خود را رعایت کنید و همواره ملزم به رعایت حجاب اسلامی و نماز اول وقت باشید و در همه جا و همه حال پاسدار حجاب بوده و همواره حجاب خود رعایت و نماز خود را اول وقت بجا آورید به هیچ عنوان از حجاب و نماز اول وقت خود غافل نشوید.

برادرانم شما فرزندان علی مرتضی هستید؛ پس علی وار زندگی کنید و بدانید حجاب مختص بانوان نیست شما نیز مایه افتخار علی مرتضی باشید.

مبدا کاری یا حرکتی انجام دهید که  موجب ناراحتی قلب نازنین آقا امام زمان شود؛نماز اول وقت امر به معروف و نهی از منکر و دعای فرج را هیج گاه فراموش نکنید

اساس جامعه نماز اول وقت و امر به معروف و نهی از منکر است از آن غافل نشوید

همیشه پاسدار ولایت علی و آل علی باشید و در این راه از جان و مال خود دریغ نکنید

خواهران و برادرانم، پدرو مادر عزیزم بعد از من گریه و ناله نکنید خوشحال و شادمان باشید؛ زیرا خداوند در قرآن میفرماید:

«شهدا زنده اند نزد خدا روزی میخورند»

پس بعد از من خوشحال و شادمان باشید که من جاویدان شدم؛ از دوستان وسایر اقوام برایم طلب حلالیت کنید اگر با شما برخورد تند و بدی داشتم ببخشید حلالم کنید و دعا کنید بر سفره عمه سادات مهمان باشم و مورد شفاعتش قرار گیرم.

پدرو مادر عزیزم و خواهر و برادرانم من به راهی که میروم و انتخاب کرده ام کاملا آگاهم و بدرستی انتخاب و راهم ایمان دارم

بعد از من عده ای سبک مغز و جاهل  زبان به تمسخر و نصیحت بی‌ جای شما خواهند گشود

به والله قسم اگر این جماعت در کربلا بودند حسین ابن علی را یاری نمی کردند  و تنهایش می گذاشتند و تماشا می کردند،چگونه امامامش را میکشند

این جماعت از اسلام فقط دولا و راست شدن و تسبیح چرخاندن و حرفهای قشنگ قشنگش را فهمیده اند؛از بصیرت بی بهره اند

این جماعت اگر مهدی ظهور کند او را نیز یاری نخواهند کرد و مهدی فاطمه را تنها  و غریب خواهند گذاشت

پس محکم و استوار و باشید و غم به خود راه ندهید،برایم روزه بگیرید و نماز بخوانید که خداوند الرحمان و رحیم است

خدا را شکر حق الناسی بر گردنم نیست؛که خداوند از حق خود میگذرد ولی از حق بندگانش هرگز

مرا ببخشید و برایم طلب حلالیت کنید دعای خیر مادر و پدر مایه عاقبت بخیری و سربلندی انسان است

مادر و پدر عزیزم برای سربلندی عاقبت بخیری ام دعا کنید‌؛به امید فرج یگانه منجی عالم بشریت مهدی صاحب الزمان (عج) و بر طرف شدن موانع ظهورش.

«سیداسحاق موسوی» فرزند«سیدمحمد» متولد1356/1/2 ساکن ناظریه عازم دفاع از حریم آل الله در سوریه تاریخ(1391/9/27)

عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو خوب و بد میگذرد وای بحال من و تو

قرعه امروز به نام من و فردا دگری میخورد تیر اجل بر پر و بال من و تو

مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی

گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو

ڪانال رسمی سردار شھید«محمدرضا خاوری» حجت

telegram.me/joinchat/C_uoXD7j7RAZyxJDNv_Cjg

  • دوستدار شهدا
۱۸
آذر

 زمان، تنها بر ما بى خبران از راز است که مى گذرد؛ اما سید مرتضى آوینى مى گفت شهدا بر کرانه "ازلى" و "ابدى" وجود برنشسته اند. برادر! اکنون که تو بر زمان و مکان احاطه یافته اى، ما همچنان در مکر لیل و نهار، به شمردن سالها و ماهها براى تو مشغولیم و اینچنین، دیگر نه سالروز ولادتت و نه سالروز شهادتت تذکرى در ما بر نمى انگیزد. اما من شهادت میدهم که حیات ظاهرى کوتاه شهداى انقلاب اسلامى در زمین، با هشت هزار سال زندگى آنها که کره زمین را بدل از طویله گرفته اند قابل قیاس نیست.

@ahmadrezabayzaie

@abayzaie

  • دوستدار شهدا
۱۷
آذر


بسم الله الرحمن الرحیم 

بسم رب الشهدا و الصدیقین 

حلب آزاد شد ...

یک جمله، یک زمان 

ولیکن به قدر ثانیه هایش، حماسه ها داریم. حماسه هایی که بیان شد و برخی محفوظ ماند. چرا که حساب و کتاب با خداست. از شورش های اولیه دمشق و ترورهای پی در پی تا خیانت و وطن فروشی عده ای و تجهیز و تسلیح عمال بلوک غرب به سرکردگی آمریکای جنایتکار از یک سو، تا هسته های اولیه دفاع شهری و دفاع از حرم، افغانستانى هایی که نگذاشتند دیوار نویسی های روی دیوارهای حرم حضرت زینب کبری سلام الله علیها (زینب، به زودی تو را از دمشق بیرون خواهیم کرد) تا شهدای اول محور مقاومت که مظلومانه تدفین و عده ای گمنام به آغوش خاک سپرده شدند تا تلاش های حاج قاسم و ... تا شهادت هایی که برای اولین مرتبه رسانه ای شد و حاج اسماعیل حیدری و باغبانی و مسلم حیدری و ... تا انتقال مخفیانه پیکرها ... تا بغض فروخورده گلدسته ها و گنبد حرم حضرت زینب کبری سلام الله علیها که با تیر و ترکش مورد اصابت قرار گرفت، تا اولین گروه ایرانی که با ذکر صلوات و مرگ بر آمریکا وارد حرم شد. تا گروه بندی و اعزام که با شعار صف بسته اند در رهت، بیقرارها ...

تا شهدای ذبح شده و ... 

تا اسیرانی که هنوز چشم به آمدنشان داریم ...

تا آسمان حلب که شاهد غرش شیر بچه های حیدر کرار بوده و هست و گوشش به صدای خنده سید ابراهیم و ابوعلی ماوا گرفت و به رزم و دلیری شهدای خان طومان و حندرات اقرار کرد و به گورهای دسته جمعی که چشم و دست بسته و گاها زنده به خاک سپرده میشدند.

تا ...

آه ای حلب، نامت را چه بنامیم؟ بی شک خود شاهد این بچه ها بودی. دیدی که چگونه در خاک دور از وطن سر به سینه تراب گذاشته و دست بر سینه، بعد از سلام شهد شهادت را سر کشیدند. 

حلب، قصه تو، ورای هر گونه اغراق و تملق هست. خود بخوان.

بگذار کودکانت که یلان ما را دیده اند خوب الگوپذیری کنند. اینست فلسفه "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا".

به یاری خدا و عنایت حضرت زهرا سلام الله علیها به زودی زود نماز جماعت را در فوعه و کفریا میخوانیم.

این را سال های اولیه درباره نبل و الزهرا وعده کردیم، کمی زمان برد ولیکن شد آنچه دیدید. 

ان الله مع الصابرین 

شادی ارواح طیبه شهدا و شهدای مدافع حرم، سه صلوات حضرت زهرا سلام الله علیها پسند 

یا علی مدد

  • دوستدار شهدا
۱۷
آذر


‏‎هر خانمی که چادر بسر کند و عفت ورزد و هر جوانی که نماز اول وقت را به حد توان شروع کند اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین (ع) خواهم کرد و او را دعا مى کنیم باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالى قرار گیرد.

"دم عشق دمشق"

https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g

شھداے مدافــع حــرم قـــمــ

  • دوستدار شهدا
۱۷
آذر


به چشمانش نگاه کن حتی وقتی مجروح شد نگفت  خب من دیگه تکلیفم روانجام دادم ودیگه نمیرم سوریه،رفت تا

با رفتنش تکلیف خیلی از ما هارا روشن کند،و ما هنوز بهانه ها داریم برای نرفتن و

شهیدجوادالله کرم

 بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم 

@haram69 

  • دوستدار شهدا
۱۷
آذر

سلام عزیز برادرم 

سلام فدایی حسین 

سلام مدافع حرم

روزها یکی پس از دیگری سپری میشه تا به سالگرد عروجت نزدیک بشیم

خیلی سخته برام مرور خاطراتی که الان در سالروزش هستیم 

آخرین شب ماه صفر .فردای اون روز شوخی ها و....

روزهایی رو که با اشتیاق و نیروی مضاعف سپری میکردی گویی که از وصال خبر دار شده بودی از گرفتن عکسهای سلفی و دونفره و چند نفره گرفته تا آموزش ها و خستگی و سرمای سخت کوه پایه ایی محل آموزش .

همه این روزها برای من سخت میگذره

چه قشنگ و زیبا اون شاعر گفت :لاف عشق و عشق بازی بسی است لاف دروغ،عشق بازان چنین مستحق هجرانند.

من همش لاف بودم و تو عاشق معبود

آخر هم هجرت کردی مصداق آیه ی شریف  انا لله و انا الیه راجعون ...

تو که آخر گره و وامیکنی،پس چرا امروز و فردا میکنی

جاویدالاثرشهید جبهه مقاومت اسلامی

محمد اینانلو شهید مدافع حرم

@bisimchi1

  • دوستدار شهدا
۱۷
آذر

مرتضی همیشه میگفت:

برام جشن تولد نگیر ؛مگه من تو دنیا چه کار خاصی انجام دادم که روز تولدم مهم باشه!!!!

گفتم پس چه کاری باید انجام بدی تا برات تولد بگیرم؟

گفت: وقتی شهید شدم...

 آقا محمودرضا

  • دوستدار شهدا