تقدیر از دو همسر شهید مدافع حرم سعید سامانلو و سید سجاد روشنایی درسالروز تولد خانم و در جوار بی بی کریمه معصومه (س)
شبستان نجمه خاتون
شهدای مدافع حرم قم
@sh_modafeaneqom
تقدیر از دو همسر شهید مدافع حرم سعید سامانلو و سید سجاد روشنایی درسالروز تولد خانم و در جوار بی بی کریمه معصومه (س)
شبستان نجمه خاتون
شهدای مدافع حرم قم
@sh_modafeaneqom
سیدمصطفی ازگروه 54 از لشکر فاطمیون هم ملکوتی شد
درمنطقه تل دادین اس پی جی وخمپاره 60 میزد .
نابِ جَهٰادىْ٨حِیفٰاراباموشَکْ میزَنیمْ
@nabjahadi008
سهم تو هم از انقلاب
این هتل پنج ستاره است!
اکنون!
در خنکای کولر
نوشتن این جملات آسان است!
شما آنجا سرنوشت انقلاب را در پیچیدگی های هزاره ی سوم رقم می زنید.
سرت سلامت
بیسیم چی
@bisimchi1
مهدی روزای آخرمیگفت:حسین شیرین شده.بهش،بابا گفتن یاد بده تا برگردم،
هرچند دل کندن سخته،ولی نمیتونم فقط بفکربچه خودم باشم،بچه شیعه های محاصره شده در سوریه چی؟
همسر شهید مهدی طهماسبی
خواهران مدافع حرم
باید بپردهرکه دراین پهنه عقاب است
حتى نه اگربال و نه پر داشته باشد
کوه است دل مرد ولی کوه نه هر کوه
آن کوه که آتش به جگرداشته باشد
عشق است...
خادم الشهدا
@khadem_shohda
شهید سیدحکیم و اولین ذبیح فاطمیون شهیدرضا اسماعیلی
اولین شهیدی که سر مطهرش را جدا کرده و
صدای سر بردیدنش را روی خط بیسیم فاطمیون پخش کردن.
بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم
@Haram69
شنیده بودیم اردیبهشت ماه تو مسیر سد لار تو جاده هراز، شقایق های وحشی رشد می کنن و باز میشن..
با هم رفتیم اونجا تا چندتا عکس بندازیم!
اصرار داشت با این حالت عکس بندازه، میگفت میخوام شبیه عکس معروف حضرت آقا بشه..
چند روز بعد عکس ها رو چاپ کردیم و رفتیم خونه یکی از اقوام که دعوتمون کرده بود؛ این عکس رو نشون میداد و با خنده میگفت عکس برا بعد شهادتم آماده شده..
همین طور هم شد، عکسی که تو خیلی از بنرها و پوسترها چاپ شد همین بود..
مدافع حرم سردار شهید اسماعیل حیدری
یادش گرامی
@khadem_shohda
خــــادم الــشهــــدا
نشر معارف شهدا در تلگرام.
برای محمودرضا
احمدرضابیضائی
اسفند سال هشتاد و نه، درست یک هفته مانده به عید، از پایاننامه دکترای تخصصی دفاع کردم. روز بسیار سختی بود. بعد از دو ترم تمدید مهلت دفاع، حالا در آخرین مهلتم در روز دفاع به یک مشکل ناخواسته برخورده بودم و احتمال لغو جلسه دفاعیه از طرف آموزش دانشگاه بود. آنروز آنقدر درگیر حل این مشکل و بالا و پایین رفتن از پله های دانشکده بودم که برای وسایل پذیرایی جلسه جز خریدن یک جعبه شیرینی که آنرا هم با عجله زیاد رفتم و از خیابان کارگر شمالی خریدم، نتوانسته بودم هیچ تدارک دیگری ببینم. همه چیز را آنروز از خرید میوه و آبمیوه تا آوردن ست لیوان و بشقاب و ظروف بلوری میوه و شیرینی، همه را محمودرضا برایم حل کرد.
حتی کت و شلوارش را برایم آورد تا با کت و شلوار اتو شده بروم سر جلسه. آن پایاننامه را بخاطر ارادتی که به شهید مهدی باکری داشتم به روح بلند او تقدیم کردم اما دوست دارم اگر گذرم دوباره به کتابخانه دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران بیفتد پایان نامه ام را از کتابخانه بگیرم و در صفحه تقدیم نامه، نام محمودرضا را هم با خودکار کنار نام بلند آقا مهدی اضافه کنم.
آبروی آن جلسه را از محمودرضا دارم.
کانال آرشیو آقا محمود رضا
Archive
خاطره ای از شهیدسید محمد حسینی
بعد از مجروحیت از ناحیه؛پا مدام اصرار میکرد که پای مرا بدهید تا دوباره به سوریه برگردم.
«سیدمحمد» بسیاراهل رفتن به هیئت بود؛ولی برای بار اول به اصرار مادر و به اجبار به دوره آموزشی رفتن به سوریه رفت.
اما بعد از چند روز با همسرمادرش تماس، گرفت که کلید کارگاه را به او بدهد و به کارگاه برود تا به سوریه اعزام نشود.
می گفت: تا همین جا هم که آمدم برای رضای خدا و مادرم کافیست.
ولی بعد از اینکه به سوریه اعزام شد و برگشت دیگر طاقت ماندن در اینجا را نداشت.
حتی بعد از مجروحیت از ناحیه؛پا مدام اصرار میکرد که پای مرا بدهید تا دوباره به سوریه برگردم چون دیگر طاقت ماندن نداشت، تا اینکه بالاخره به؛آرزوی خود رسید و به درجه ی والای شهادت نائل شد.
لشکرفاطمیون
بانک اطلاعات شهدای مدافع حرم
@haram69
ولادت :۱۳۷۴/۱/۶
شهادت :۱۳۹۴/۹/۱۰
بخشی از وصیتنامه شهید :
بسم الله الرحمن الرحیم
برای دوستان، آشنایان، و کسی که ازمن توصیه ای بخواهد، میگویم که رضایت "الله" تبارک و تعالی، از رضایت هر کس مهمتر است، و اولویت دارد. در کلامی دیگر، اصلا قابل مقایسه نیست.
از کار شبهه ناک، پرهیز کردن واقعا هنر است، و دعا کنیم، که نصیبمان شود.
ازشما میخواهم که برای نابودی استکبار جهانی،
(آمریکا،اسرائیل،عربستان)، دعا کنید، که ان شاءالله، با نابودی اینها، ظهور، زمینه سازی خواهد شد.
https://telegram.me/joinchat/BUoPxDvi9Qkf39zYYrvtNQ