شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی
۰۷
دی

  • دوستدار شهدا
۰۷
دی


دکتراحمدرضابیضائی

حسینیه گلزارشهدای وادی رحمت تبریز 95/04/13 

در قضیه فتنه 88 هم آبروی جمهوری اسلامی نقطه نگرانی محمودرضابود بارها و بارها باهم حرف میزدیم و سر اتفاقات بحث و گفتگو میکردیم میگفت میدونی من بابت چه چیزی ناراحتم ؟ اصلا ناراحتی من از شعارهای خیابانی علیه نظام یا مواضع خواص نیست نگرانی و ناراحتی من فقط از آنجاست که رزمندگان حزب الله لبنان باماتماس میگیرند و با نگرانی میپرسند که آنجا چه خبراست و چه اتفاقی افتاده ؟ وقتی مستضعفین یمن مارو میبینند ازما بانگرانی میپرسند آقا انقلاب رفت؟جمهوری اسلامی چی شد 

محمود میگفت من از اینکه این آقایون توی داخل نمیفهمند و درک نمیکنند که وجه ما(نظام ما) در میان مستضعفین جهان و سربازان نهضت جهانی چیه و چطور الان مخدوش شده به این ناراحتم و لاغیر

▪️خیلی نگران بود همیشه برای آبروی نظام و حفظ وجهه آن که حفظ میشود یانه و خیلی متعصب بود به حفظ این امر و سر این مسایل هم بحث میکرد و اصلاهم کوتاه نمیومد 

به نظرم میاد این روزها بعضی موضع گیری ها متاسفانه درسطح بعضی مسولین نظام که ناخوشایند است و اتخاذ سیاست هایی مقابل استکبارو جباران و گردنکشان عالم که کوتاه میآیند و باج میدهند جا دارد یاد بشود از این بچه ها و این شهدا از اول تا الی ماشالله تا امروز وقتی بحث خاطره و خاطره گویی از این شهدامیشود و میگوییم و تبلیغ میکنیم این وجهه رو فراموش نکنیم و از یاد نبریم که سیاسی ترین نفراتمون تو انقلاب و نظام این شهدای ماهستند

▪️مع الوصف از شهدا معمولا چهره ای مقدس و متبرک و نازنین و بی آزار و خوب و صرفا همین ها ترسیم میشود که گویا این شهدا اصلا نه اهل سیاست بودند نه سیاسی بودند نه اهل مبارزه بودند نه موضع داشتندنه بیانیه داشتند و لاغیر که اصلا چنین نیست من به دوستانی که دست اندرکاران برگزاری مراسمات شهدای مدافع حرم هستند و ابراز محبت میکنند و میگویند که سفارش مارا به برادرتون بکنید و ...من به این عزیزان عرض میکنم که اگر قرار هست بنده این کار را انجام بدهم از شما چیزی میخواهم که در مراسمات و یادواره هایی که برگزار میکنید مردم رو تشویق به شعار مرگ بر آمریکا بکنید و بگذارید مردم بدانند که این شهدای ما سیاسی بودند و وجهه استکبار ستیزی داشتند وجهه مبارزاتی داشتند.

شهدا رو پشت ویترین نگذاریم که صرفا تماشای به تصاویرشون جفای در حق این شهداست.

والسلام علیکم ورحمه الله

950412 رمضان

حسینه گلزارشهدای وادی رحمت

 آقا محمودرضا



  • دوستدار شهدا
۰۷
دی


منم یه مادرم

    پسرمو دوسش دارم 

   ولی جوونمو به دست بی بی میسپارم

    بی بی قبول کنه بشه مدافع حرم

https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g

  • دوستدار شهدا
۰۷
دی



غسل و کفنم نکنید

و مرا با هـمان لباس و بدن خونی در کنار شهـیدان حسین زاده و مجتبی بابایی زاده به خاڪ بسپارید.

@khadem_shohda

  • دوستدار شهدا
۰۷
دی

ای برادران،

قبل از اینکه به جبهه بیایم،

دخترم میخواست بامن با لباسِ نظامی عکس بگیرد؛

اگر شهید شدم،دورش را بگیرید، چراکه من او را بسیار دوست دارم.

شهید علی شفیق دقیق

شهید حزب الله

@khadem_shohda

  • دوستدار شهدا
۰۷
دی


به گزارش خبرآنلاین ،شهید سردار ستار اورنگ اولین شهید مدافع حرم از کهگیلویه و بویراحمد است که در دفاع از حرم اهل بیت در سوریه به دست تروریست های به فیض شهادت نائل آمد.

شهید سردار ستار اورنگ اولین شهید مدافع حرم کهگیلویه وبویراحمد در دفاع از حرم حضرت زینب (س) است که سال گذشته در عملیات مستشاری در جبهه های حلب سوریه به دست تروریست های داعش در شهر ریتان شربت سرخ شهادت را نوشید.

پژمان اورنگ پسر ارشد شهید سردار ستار اورنگ است که خود نیز ملبس به لباس سبز پاسداری است و آرزویش حضور در جبهه های نبرد علیه دشمنان اسلام است و به این سخن بسنده می کند که رسالت یک پاسدار سی سال خدمت صادقانه وآخر هم شهید شدن در راه خدا است.

آقای اورنگ از شاخصه های بارز شهید اورنگ بگویید و از آن کلیپ معروف که با یک دست اهداف را در آسمان نشانه می گرفتند؟

اگر بخواهم خودم به تعریف و تمجید از پدرم بپردازم گزافه گویی کرده ام، اما همین بس که تمامی همرزمان و کسانی که در زمان دفاع مقدس تا همین حال با ایشان همسنگر و دوست بوده اند وی را یک صیاد ماهر و یک مربی بزرگ تاکتیک می دانستند.

یکی از رفقای زمان رزمندگی پدرم می گفت، در دوران دفاع مقدس که شهید هفت سال در آن برهه با سن کم در جبهه حضور داشت یک سر و گردن از همه بالاتر بود.

چه شاخصه های باعث شده بود که شهید اورنگ در تیراندازی یکی از ماهر ترین افراد باشد؟

یکی از این شاخصه های شهید، زندگی عشایری و ایلی وی بود و با توجه به عرق عشایر برای دفاع از مام وطن و استفاده آنان از سلاح، شهید نیز با سلاح اخت شده بود که شاید همین موضوع باعث شده است که تمامی لرزبانهای عزیز در تیراندازی با اسلحه مهارت خاصی داشته باشند.

از آن کلیپ معروف بگویید، چند سال بود که شهید اورنگ تفنگ در دست نگرفته بودند؟

شاید بیش از ۲۲سال بود که شهید تفنگ به دست نگرفته بودند و آن تیراندازی بعد از ۲۲سال صورت گرفته بود.( شهید ستار اورنگ در کلیپ تصویری که از وی در فضای مجازی منتشر شده است با اسلحه اهدافی(پاره سنگ هایی) را که به سوی آسمان پرتاب می کنند را با مهارت فوق العاده ای مورد هدف قرار می دهد ).

شما گفتید ۲۲سال تفنگ در دست نگرفتند ،دلیلی داشتند؟

شهید در آموزرشکده های افسری امام حسین(ع) هم مشاور ارشد فرمانده و هم مسئول آموزش چند گردان بود، بخاطر موضوعی داخلی که حتی شهید مقصر آن نبودند و باعث زخمی شدن چند سرباز شده بود خود را مقصر می دانست و به بخاطر همین موضوع تا ۲۲ سال تفنگ در دست نگرفتند.

اسلحه ای که شهید اورنگ از آن استفاده می کردند، چه اسلحه ای بود؟

اسلحه ای شهید اورنگ دراگانوف بدون دوربین بود و هیچ موقع از دوربین بر روی تفنگ استفاده نمی کردند و برخی از همرزمان می گفتند چشمان شهید مانند چشم عقاب بود و هر نقطه ای را که هدف می گرفت به هدف اصابت می کرد.

از این کلیپ تیراندازی به هدف معروف بگویید ، کی بین مردم دست به دست شد؟

داستان فیلم به قبل از شهادت شهید بر می گردد که در یکی از ارگانهای آموزشی صورت گرفته بود، فیلم اول در گوشی من بود و اتفاقی برای یکی از پسر عموهایم ارسال شده بود، که به یکباره متوجه شدیم بین همه پخش شده است.

نظر شهید در مورد پخش شدن فیلم چه بود؟

خودش خیلی ناراحت بود و همیشه می گفت که نباید به دنبال سرتر و بالا تر بودن خود نسبت به دیگران باشیم.

نظر دوستان شهید در مورد اخلاق و رفتار شهید حاج ستار اورنگ چگونه بود؟

رزمنده های زمان جنگ و هم رزمان شهید در وصف وی می گویند که شهید در تیراندازی، اخلاق و رفتار یک فرد نمونه و بی نظیر بود.

یکی از مشخصه های شهید اعتماد به نفس بالا و حضور در عملیات های متداول بود که باعث شد که هم رزمانش نسبت به وی بسیار علاقه داشته باشند و به وی لقب حاج ستار را بدهند.

از زمان کودکیتان بگوید و از کی فهمید که پدرتان یکی فرمانده بزرگ جنگ است؟

قهرمان قصه های هر کودکی پدرش است، شوق من این بود که می گفتند پدرت پلیس است،در آن برهه من فرق نظامی را نمی دانستم ولی از این خرسند بودم که می گفتند این پسر، فرزند یک پلیس است و همین موضوع باعث شد که از همان دوران خردسالی به شغل نظامی علاقه مند شوم و آرزویم همیشه این بود که یک روز بتوانم به عنوان سربازی برای وطن قدم بر روی قدم های پدرم بگذارم.

شهید اورنگ چه سالی وارد سپاه پاسداران شد؟

شهید اورنگ ۱۷ سال داشتند که وارد نهاد مقدس سپاه پاسداران شدند.

چند سال بود که شهید اورنگ در جبهه های نبرد علیه داعشیهای صعودی شرکت داشتند و کی به سوریه رفتند؟

شهید بزرگوار قبل از اعزام به سوریه به عنوان نیروی مستشاری در عراق به نیرویهای بسیجی این کشور آموزش می دانند و به عنوان مثال می توان به نمره ۱۰۰ نیروهای آموزش دیده به شهید اشاره کرد که همه می گفتند یکی از بهترین آموزش دهندگان شهید اورنگ بود.

از اینکه شهید در جبهه ها نبرد علیه داعشی ها به عنوان یک مستشار شرکت کردند، نگران نبودید؟

نه، چون خیالمان راحت بود که شهید مرد جبهه های نبرد و جنگ است، اما شهید همیشه به دنبال گمشده اش که همان شهادت بود می گشت، همیشه برای پاسداران این جمله شهید «کاوه» یک مفهوم زیبا دارد، که پاسدار بعد از پوشیدن این لباس همیشه باید مستعد به شهادت باشد.

از شهید بگویید،رفتار شهید اورنگ با اهل خانه چگونه بود؟

همیشه روحیه جهادی داشت، هیچ وقت خستگی هایش را وارد خانه نمی کرد و در خانه همیشه شاداب بود و می گفت کار و خستگی را باید در موقع آمدن به خانه پشت در بگذاری و بعد وارد خانه شوی.

از رفتن شهید به سوریه بگویید؟

دو سه بار تلاش کرده بود که به سوریه برود، ولی دانشکده نمی گذاشت، حتی یک روز با عصبانیت گفته بود اگر نگذاشتید بروم فیلم های تیراندزایم را پیش رهبری می برم و به ایشان التماس می کنم که من آماده ام ، اما نمی گذارند بروم .

از افراد خانه کسی مخالف رفتن پدر به سوریه نبود؟

اول از همه مادرم بسیار دلنگران بود که با سخن های پدرم در مورد این سفر راضی به رفتن پدرمان به جبهه های نبرد علیه داعشیها شد.

برای کسی که پاسدار می شود، باید این دو اصل را در ذهن خود و خانواده اش بسپاردکه سی سال خدمت صادقانه و دیگری شهادت برای دفاع از مام وطن دو اصل مهم است، در این دو صورت در همه وجه پیروز خواهی بود چون صادقانه به کار خود واقف بوده اید.

دلیل رفتن شهید به سوریه چه چیزی بود؟

همیشه می گفت، شیعه های سوریه به ما نیاز دارند،مردم سوریه هم جنس ما هستند و در این منطقه برای دفاع از ما می جنگند،باید برای دفاع از آنان به کمکشان بشتابیم.

شهید چه زمانی به جبهه های سوریه اعزام شد؟

هفت دی ماه سال گذشته بود که شهید به سوریه اعزام شد و به عنوان یک مستشار نظامی در این جبهه ها به اسلام خدمت کرد.

ازهمرزمان شهید بگویید؟

همرزمان به شهید لقب حاج ستار داده بودند و می گفتند که حاج ستار نفس داعشی ها را تنگ کرده بود و داعشی ها به دنبال روزنه ای برای به شهادت رساندنش بودند.

حتی یکی از همرزمان شهید درخاطره ای آورده است که شهید ۲۰۰ کیلومتر عقب تر از خط بود و وقتی متوجه می شوند که نیروهایش در محاصره دشمن درآمده اند برای نجات دادن نیروهایش به جلو رفته بود و آنها را نجات می دهد.

وحتی آنها گفته بودند که آمدن شهید اورنگ به این منطقه کار خدا بود که باعث شده که نیروهای که گرفتار نقشه دشمن شده بودند نجات پیدا کنند.

شهید،هیچ موقع خودش را از نیروهایش جدا نمی دانست و با اینکه که مربی آموزش بود اما همیشه در خط نبرد علیه دشمن می جنگید.

از حضور شهید در جبهه های سوریه برای ما بگویید و از خصوصیاتش که از زبان همرزمانش بیان شده؟

شهید یک روز قبل از شهادت به یکی از همرزمانش که اهل شهرستان نورآباد بود گفته بود که این شهر(نورآباد) چند شهید مدافع حرم تقدیم اسلام کرده است که همرزمش گفته بود سه شهید، که شهید (اورنگ)در جواب دوستش گفته بود یاسوج در آینده نزدیک یک شهید مدافع حرم خواهد داشت.

همرزمانش همیشه می گفتند که شهید اورنگ در همه چیز یک فرد نمونه بود، در خانه برای ما یک پدر فداکار در ورزش یک ورزشکار با پشتکار بالا، در جبهه یک تاکتیک کار واقعی، این از خصوصیاتی است که بدوت اغماض باید در مورد شهید بیان کرد.

از نحوه شهادت، شهید بزرگوار بگویید در کدام منطقه به فیض شهادت رسیدند؟

شهید اورنگ در عملیات بازپس گیری دو شهر با استقامت نبل و الزهار سوریه که بیش از چهار سال در محاصره داعش بود به شهادت رسیدند.

شهید اورنگ در بیشتر عملیاتها حضور داشتندو شهر نبل و الزهرا را اسوه مقاومت شیعه می دانستند ،چون برای دفاع از عزت شیعه چهار سال محاصره های داعشیهای صهیونیزم صفت را تحمل کرده بودند.

آیا در این مدتی که در سوریه به عنوان یک مشتشارنظامی حضور داشتند تماسی با خانواده گرفتند؟

درست یک شب قبل از شهادت به خانه تماس گرفته بودند و از شهر نبل و الزهرا به عنوان اسوه مقاومت یاد کرده بودند که با رشادتهای رزمندگان مقاومت آزاد شده بود.

از نحوه شهادت ،شهید اورنگ مطلع هستید؟

مقر شهید با محل شهادت دویست کیلومتر فاصله داشت، یکی از همرزمان شهید که فرزندش در خط مقدم و در منطقه ریتان بود می گفت که شهید بیقرار شهادت بود و وقتی که شنیدند که بچه ها در خط در محاصر دشمن در آمدند با عجله گفت باید به این منطقه برویم و بچه ها را نجات دهیم.

با اصرار های فراوان آخر با همرزمش که خودش نیز فرزندنش در همین منطقه (شهر ریتان) در محاصره بود به منطقه عزیمت می کنند و با شکستن حلقه محاصره داعشی ها، بچه ها را آزاد می کنند،درست در یکی از خیابانها شهر ریتان برای شکار چند تک تیرانداز حرکت می کند، که در وسط خیابان مکث می کند(برخی این مکث کردنها را یک نوع گراء می دانند) اما به نظر من یک قسمت بوده و در همین لحظه توسط تیر تک انداز دشمن از پشت سر، تیری به ستون فقرات شهید برخورد می کند که از قفسه سینه شهید بیرون می زند که همین تیر باعث به شهادت رسیدن وی می شود. شهید بر اثر جراحات شدید و نزدیکی تیر به قلب و ترکشهای دیگر به شهادت میرسد.

از خبر شهادت شهید بگویید، چگونه خبر شهادت پدر بزرگوارتان( سالار قافله سالاران شهدای مدافع حرم استان) را به شما و خانواده اتان رساندند؟

در آن برهه که خبر شهادت پدرم را به خانواده ما رساندن خودم در دانشکده افسری اصفهان مشغول گذراندن دوره تکاوری بودم.

نیمه های شب بود که چند تن از دوستانم پیش من آمدند و سراغ پدرم را گرفتند، چون پدرم مربی آموزش این دانشکده بود، شایعاتی می چرخید که حاج ستار به شهادت رسیده، اما من نمی توانستم این را به خودم بقبولانم که حاج ستار، مربی آموزش، مرد تاکیک های نظامی، افسانه های قصه های من به شهادت رسیده است.

شامگاه همان شب یکی از دوستان با من تماس گرفت و به من تسلیت و تبریک گفت، بعد با یکی از دوستان به صورت وب گردی در یکی از سایت های هم استانی( صبح زاگرس) خبر شهادت پدرم را دیدم و هنوز هم به خودم نمی توانم القاء کنم که حاج ستار شهید شده است.

بعد از شنیدن خبر شهادت پدرم با اینکه باور نداشتم که قهرمان قصه هایم برای همیشه رفته است به سمت شهر یاسوج عزیمت کردم، حتی خانواده ام خبر نداشتند و برخی ازمسئولان به آنها گفته بودند که پدرم زخمی شده و خانواده از تهران به سمت یاسوج حرکت کرده بودند.

بعد از دور روز پیکر پدرم به ایران آمد و بعد از تشییع باشکوه در دانشکده امام حسین(ع) پدرم را در یاسوج تشییع کردند.

چه احساسی داشتید؟

هنوز هم نمی توانم به خودم بقبولانم که پدرم شهید شده است، درست دو ماه بود که پدرم را ندیده بودم و وقتی در آخرین دیدار در بهشت زهرا چهره اش را دیدم باورم نمی شد که او دیگر بین ما نیست و به آرزوی دیرینه اش رسیده است.خیلی برایمان سخت بود....

در کل ما نظامی ها وقتی لباس مقدس را می پوشیم برای آن غسل شهادت می دهیم و مریدمان همان شهادت است که روزی باید به آن دست پیدا کنیم.

باید بدون اغماض بگوییم درست است که امروز دلتنگی های پدر ما را آزاد می دهد اما از این خوشحالیم که پدرم به آرزوی دیرینه اش همان شهادت در راه خدا دست یافته است.

مراسم تشییع شهید اورنگ یکی از باشکوه ترین مراسمات استانی و حتی کشور بود، چه صبحتی با مردم ولایت مدار استان دارید؟

حضور باشکوه مردم که برای دفاع از آرمانها و پیمان بستن با سربازان وطن آمده بودند تسلی خاطری برای ما بود که باید بتوانیم میراث دار خوبی برای آن باشیم و در اینجا از حضورحماسی مردم تشکر می کنیم.

حضور مردم نشان دهنده اوج ولایت مداری مردم ایران اسلامی و استان سراسر شیعه کهگیلویه وبویراحمد به ولایت و رهبری بود که در همه صحنه های انقلاب حضور صد درصدی دارند.

«ستار اورنگ» از پاسدارانِ پیش‌کسوتِ انقلاب در استان «کهکیلویه و بویر احمد» که چندی پیش، داوطلبانه به «مدافعان حرم» بانوی مقاومت، حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)»در سوریه ملحق شد و درتاریخ ۹ بهمن ۱۳۹۴ شمسی، هنگام نبرد با «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی» خلعت شهادت پوشید.

  • دوستدار شهدا
۰۷
دی


فدائیان حرم: آخرین باری با شما تماس داشتن کی بود و چی گفتن؟

همسر شهید: دوشب قبل شهادتشون زنگ زدن و من گفتم که کی برمیگردین ایشون گفت شاید دیگه اصلا بر نگردم تو باید صبور باشی.

فدائیان حرم: چه حالی شدین اینطور گفتن؟

همسر شهید: خوب اون موقع واقعا حالم عوض شد حتی اون لحظه قلبم توسینم سنگینی میکرد حال خیلی بدی بود.

فدائیان حرم: شهید چی به شما گفتن که قلبتان با رفتن ایشان آرام گرفت و مثل کوه پشتش ایستادین؟

همسر شهید: همان طور که بهتون گفتم خواسته شهید خیلی برام مهم بود با این حال که میدونستم در نبود ایشون زندگی خیلی برام سخت و طاقت فرسا میشه ولی چون شهادت آرزوی شوهرم بود و رفتن باعث خوشحالی ایشون میشد من با این موضع کنار اومدم.

فدائیان حرم: از این کاروان چند نفر سوی خدا پر کشیدن؟؟.

همسر شهید: شیش نفر که اولین شهید هم ایشون بودن.

فدائیان حرم: از حال هوای زیارت شهید برایمان بگید چی شد انتخاب شدن در لیست شهادت ؟

همسر شهید: دستم را به پیکر پاکش کشیدم و گفتم خوش امدی زیارت قبول. 

فدائیان حرم: چه کارهایی در منزل و بیرون  از شهید ناب بود ؟

همسر شهید: انسان های پاک و با خدا اهل زندگی در زمین نیستن !ذاتن آسمانی هستن هر کاری هم بکنیم اهل زمین نمیشن!

فدائیان حرم: از وداع شهید و پیکر برامون بگید؟ عکس از پیکر دارین ؟

همسر شهید: با این پیامتون ناخداگاه اشکم جاری شد

چون دستان من جز طابوت پیکری حس نکرد .

چیزی که زبان زد نه من و بلکه همه فامیل و آشنایان بود زیارت عاشورایی ایشون بود که همیشه میخواند و حتی موقع شهادت شون هم توی جیبشون بوده

وداع.........

سخته سخت....

فدائیان حرم: پدر شهید جانباز بودن درسته ؟ از خدمت محمد حسین به پدرشان و لحظه وداع با پدرشان بگید برامون؟

همسر شهید: بله جانباز بودن فقط اینو میدونم که وقتی پدر ایشان رو به خاک سپردن همه رفتن ولی ایشون تنها بالای سر ایشون ایستاده بود و زیر لب زمزمه ای میکرد.

اونقدر انس با پدر داشتن که وصیت کردن سجاده پدرش که تنها یادگاری بود با ایشان دفن شود!

ایشون خیلی آروم کم حرف بودن و با بچه ها تو حیاط خونه بازی میکردن.

ایشون نماز اول وقتشون و خواندن زیارت عاشورا بعد نماز ظهر عصر هیچ موقع ترک نمی شد و غسل جمعه که هر هفته داشتن و تو طول سال ایشون سه ماه روزه بودن رجب شعبان و رمضان.

به نظر شما چه عملی از ایشان باعث پذیرفته شدن در محضر حضرت زینب(ع) بود؟؟

فروتنی که داشتن و زیارت عاشورایی که هیچ موقع ترک نمی کردن.

دیدار با رهبر انقلاب داشتید؟؟

متأسفانه نه.

حضور شهید رو چطور حس میکنید؟؟

شاید باورتون نشه ولی من به چشم خودم دیدم که شهید اومده بود و داشت با فرزندش بازی میکرد 

پسره کوچیکم نشسته بود و داشت بازی میکرد که یهو گفت بابا سلام خوبی داشت براش تعریف میکرد که بابا ببین پام زخم شده.

چطور با جامعه و حرف های مردم کنار میاید؟؟؟

با بعضی از حرف هاشون میشه کنار اومد ولی بعضی هارو نه و واقعا آزاردهنده هست.

اگر دوباره به عقب برگردید؟؟اجازه اعزام میدید؟

بله با افتخار قبول میکنم و حتی اگر فرزندانم هم بزرگ بودن برای این راه می فرستادم.

و در اخر نکته ایی و خاطره ایی توصیه خاصی،

 ممنون میشیم بهره ببریم از بیانات شما؟

من درحدی نیستم که بخوام توصیه به کسی بکنم.

یه خاطره کوچیک که ایشون قبل رفتن بهم گفت من شهید میشم و من گفتم که پدر خودم هم رفته جبهه ولی شهید نشد تو هم میری بر میگردی ولی ایشون فقط خندید فقط خندید.

شهدای مدافع حرم قم

  • دوستدار شهدا
۰۷
دی


فدائیان حرم: شهید خود را معرفی کنید برایمان و متولد چند بودن؟

همسر شهید: شهید محمد حسین سراجی متولد 1359/10/6

فدائیان حرم: از رفتن سوریه برایمان بگید سفر چندم بود؟

فدائیان حرم: اولین باری بود که به این سفر رفتن؟

فدائیان حرم: ایشان سپاهی بودن؟

همسر شهید: بله پنج سالی بود که تو سپاه مشغول کار بودن ایشون قبلش 20 سال بسیجی فعال بودن.

فدائیان حرم: چند ساله ازدواج کردین و چند یادگار از ایشان باقی مانده؟

همسر شهید: سال ۸۶ ازدواجمون بوده وحاصل این ازدواج دو فرزنده پسربه نام های امیر علی و امیر محمد

فدائیان حرم: چی شد ایشان به سوریه اعزام شدن؟

همسر شهید: دو سالی بوده که میخواستن به این سفر برن ولی قسمت نبوده ایشون عاشق شهادت بودن حتی به قول مادرشون راه رفتن ایشون هم بوی شهادت میداد.

فدائیان حرم: شما با رفتن ایشان موافق بودین ؟

همسر شهید: راستشو بخواید اولش نه ولی بعد با حرفایی ایشون زدن راضی شدم.

فدائیان حرم: اولین لحظه ای که صحبت رفتن قطعی ایشان شد چه حالی داشتین؟

همسر شهید: خوب ناراحت شدم ولی وقتی بهم گفتم که من به خاطر شما و مملکتم میرم و دفاع از حریم اهل بیت بی بی زینب ص من دیگه هیچ حرفی نزدم.

فدائیان حرم: تاریخ اعزام ایشان کی بود و چند روز سفر طول کشید؟

فدائیان حرم: تاریخ اعزام ایشان کی بود و چند روز سفر طول کشید؟

همسر شهید: آخر ماه آذر بود که رفتن و ۴۵ روز اونجا بودن.

همسر شهید: اون روز تو مراسم هفتم عموی خودم بود که ساعت دو ظهر جاریم زنگ زد و گفت: بیا خونه مامان کارت دارم.

همسر شهید: من گفتم من الان نمیتونم مراسم داریم کار دارم بعدا میام که گفت یه خبر از حسین شده پاشو بیا که همون موقع تلفون از دستم افتاد و مادرم گوشی گرفت تو راه رفتن مادر گفت تو رو خدا بگو حسین شهید شده  گفت اره.

من دو شب قبل این که ایشون خبر شهادت بهم بدن خوابی دیدم که تو خواب بهم زنگ زدن گفتن آقای سراجی به اونی که میخواست رسید شهادتش مبارک.

فدائیان حرم: از نحوه شهادت ایشان برایمان بگین عزیزم و کدام شهر بود؟

همسر شهید: آزاد سازی دوشهر شیعه نشین نبل الزهرا

ایشون همان طور که دوست داشتن ماننده مادرشون فاطمه زهرا(ص) از طرف پهلو شهید بشن که همان طور هم شهید میشن.

فدائیان حرم: چه تاریخی شهید شهید ؟

همسر شهید: ۱۳۹۴/۱۱/۱۳

  • دوستدار شهدا
۰۶
دی

شهید مدافع حرم محمدحسین سراجی

https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g

شھداے مدافـــع حـــرم قــــمــ

  • دوستدار شهدا
۰۵
دی

تولد ملیکاالسادات و مریم سادات روشنایی

 فرزندان دلبند شهید مدافع حرم سید سجاد روشنایی

هیات زوارالزهرا سلام الله علیها

https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g

شھداے مدافـــع حـــرم قــــ

  • دوستدار شهدا