شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۵۹ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۲
دی

 شهدا را فراموش نکنید...

شادی روح همه شهیدان مدافع حرم صلوات...

@shahid_satar_owrang

  • دوستدار شهدا
۱۲
دی

  تشییع شهید محمدجعفر حسینی و غلامحسین براتعلی مسجد ارک تهران معارف  @zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۲
دی

 سعید عزیز

روز تولدتـــ  

شروع پرواز است

برای پرستوهـا

و خاطـرہ ماندنے

برای تمام آسمـان‌ها

شهید مدافع حرم سعید سامانلو

تاریخ ولادت:۱۱۳۶۰/۱۰/۱۱

سالـروز ولادت مبارڪ 

@jamondegan 

  • دوستدار شهدا
۱۱
دی

 

با پیشنهاد محمد بنا خانه کشتی شماره ۲ مجموعه ورزشی آزادی به نام یکی از شهدای مدافع حرم (شهید مصطفی صدر زاده) تغییر نام داد.

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۱
دی

خـواهرم ... حضور زینب‌گونه تو در دفاع‌مقدس هرگز فراموش نخواهد شد ... 

اهواز سال ۱۳۶۱

روز پرستار مبارک

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۱
دی

 بسم الله الرحمن الرحیم قربة الی الله

نقلِ اول: تویِ بخش اعصاب و روان، با یه پاکت پر قرص، از اتاق دکتر اومد بیرون. از تهِ سالن داد زدم ابووووووزینب! گوشاش نمیشنید. پریدم سمتش و همو بغل کردیم و نشستیم. همه بخش و مریضا میخ ما شده بودن. سرِ درد و دلش باز شد، مثل کبریتی که به پنبه آغشته به بنزین بگیری زبونه گرفت... گفت: دیدی خاک بر سر شدیم، دیدی نامردا دستمون رو گذاشتن تو حنا و رفتن... گفت: چند بار با زن و بچه دعوام شده، تقصیر اونا چیه... سرم سوت میکشه... موج منو میگیره... قاطی میکنم... کاش ماهم شهید شده بودیم... .

نقل دوم: درگیر بودیم. آتیش بود که رو سرمون میومد. مهمات تموم کردم، رسیدن بالاسرم گرفتنم. دستام رو از پشت بستن و به زانو منو نشوندن. دو نفر بودن، بالا سرم داشتن حرف میزدن که یکی رفت و یه چاقوی بزرگ آورد. ترسیده بودم و نمیخواستم کم بیارم. با گره دستم کلنجار میرفتم تا بازش کنم. رسید بالا سرم... با خنجر. با یه دست کاکل موهام رو گرفت و سرم رو کشید بالا. خنجر رو گذاشت زیر گلوم. رد خنجر رو گلوم خط خون انداخت. داشتم به گره التماس میکردم. چشمام داشت از حدقه در میومد. قلبم تند میزد نفسم سریع و محکم شده بود. با گره کلنجار میرفتم، به التماسِ گره افتاده بودم. خنجر رو کشید زیر گلوم سوزش پارگی پوست دوید تو رگای چشمم زیر گلوم داغ شد. رفیقش صداش کرد همینطور که خنجر زیر گلوم بود برگشت و شروع کرد باهاش بلند بلند حرف زدن. گره طناب باز شد. به یه آن چرخ زدم و گلوم رو از زیر تیغ درآوردم. ترس و خشم و استرس و وحشت و کینه و امید همه جمع شد تو بازوهام مشتم رو با همه توانم به سمت صورش رها کردم. صدایِ جیغ خانومم بلند شد. نفس زنون از خواب پریدم. دیدم گلم کنارم نشسته و دستش رو گذاشته جلوی دماغ و دهنش تا خون روی تخت نریزه... میگفت: از بعد اون جهنمی که خورد بالاسرمون و سقف رو ریخت رو سرمون و موج منو گرفت، حتی یه شب هم درست نخوابیدم، بیشتر از یکسال شده. هر شب کابوس میبینم... . .

موج عشق همسر پرستار حرم .

میلادحضرت زینب کبری سربازان آخرالزمانی امام زمان عج فداییان حضرت زینب سلام الله علیها  جانباز نقلِ اول از قولِ شهیدمحمدجعفرحسینی بود.

سلامتی همه جانبازها لطفا یک حمد شفا بخونید

@bi_to_be_sar_nemishavadd

  • دوستدار شهدا
۱۱
دی

آخرین درد دل‌های ابوزینب، فرمانده تیپ فاطمیون که چند روز پیش شهید شد رو بخونید تا به غربت شهدای مدافع حرم به خصوص شهدای تیپ فاطمیون( افغانستان) پی ببرید.

  • دوستدار شهدا
۱۱
دی

چقدر با شعف و تاب و تب شهید شدند

برای دختر شاه عرب شهید شدند

برای حفظ حرم سینه را سپر کردند

شبیه عابس و حر و وهب شهید شدند

من الغریب به آنها رسید نامه عشق

 مدافعان حرم منتخب شهید شدند

برای او نوه های غلام ترکی و جُون

چقدر آدم عالینسب شهید شدند

به احترام قدمهای حضرت زینب دمشق

یا که نشد، در حلب شهید شدند 

در روز میلادت ای بانوی عشق

جای همه مدافعانت خالی...

شادی ارواح طیبه شهدای مدافع حرم صلوات

  • دوستدار شهدا
۱۰
دی

بسم الله الرحمن الرحیم 

قربة الی الله . . .

. نشسته باز خیالت کنارِ من..

. اما دلم برای خودت تنگ می‌شود... چه کنم؟ . . .. .

رفیق محمود

دل‌تنگ دلتنگ

سربازان آخرالزمانی امام زمان عج فدایی حضرت زینب سلام الله علیها

شهیدمحمودرضابیضائی

@bi_to_be_sar_nemishavadd

  • دوستدار شهدا
۱۰
دی

بگرفت آب و رنگ

ز فیضِ حضور تــو

هـر گل در این چمـن

ڪہ سزاوار دیدن است .

شهیـد جاسم حمید جانباز

دفاع مقدس سردار مدافع حرم سالروز ولادت

 

سالروز ولادت شهید مهدی لطفی نیاسر

  • دوستدار شهدا