آنهایی که میگوید برای پول رفتند ببیند که چه باخودش یادگاری اورده
یه پوتین خاکی یه کلاه یه تسبیح که همیشه با اون ذکر میگفت و دوتا انگشتر و یه پلاک
شهدای مدافع حرم قم
آنهایی که میگوید برای پول رفتند ببیند که چه باخودش یادگاری اورده
یه پوتین خاکی یه کلاه یه تسبیح که همیشه با اون ذکر میگفت و دوتا انگشتر و یه پلاک
شهدای مدافع حرم قم
دقیقا دوروز بعد از مراسم'هفتم' شهید سراجی ایشون رو در خواب دیدم.
خواب,به این شکل بود که:
اهالیِ محله برای یادبود محمدحسین؛ مراسمی رو درنظر گرفته بودند.
محل برگزاری،سالن ورزشیِ محل بود...
یکی از دوستان سراسیمه به سراغ بنده آمد و درخواست کرد که ابتدای جلسه را من شروع کنم و زمینه ی سینه زنی آماده شود،تا مداح مهمان برسد...
بعد از چند دقیقه نوحه خوانی،میکروفون را به ذاکرِ مهمان تحویل دادم..
کنار منبر ایستاده بودم که نگاهم به جمعیت دوخته شده بود.جمعیتی که تاکنون محله به خودش ندیده بود....
در همان میان،نوری عجیب جلب توجه میکرد*
بله.حسین سراجی عزیز بود؛که همراهش لبخند و همان آرامش همیشگی قابل مشاهده بود.
آنقدر محو نگاهش شده بودم که متوجه جلسه نشدم و به اتمام رسید....
(شهید در مراسم خودش حضور داشت)
تمنا
@modafeaneqom خادم
کانال شهدای مدافع حرم قم