بسم الله الرحمن الرحیم
قربة الی الله
ششم رجب هزار و چهارصد و چهل
تنهایی
ﯾﺎﺭﺍﻥ ﻣﻦ ﺯ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﺁﺳﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪﺍﻧﺪ؛
ﻣﻦ ﺑﯽﺭﻓﯿﻖ ﺩﺭ ﺭﻩ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﻡ...
ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﻡ، ﺍﺭ ﯾﺎﺭ ﺩﯾﺪﻣﯽ،
ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﮕﻔﺘﻤﯽ ﮐﻪ: ﻣﻦ ﺍﺯ ﯾﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﻡ...
ﺩﺳﺘﻢ ﺑﮕﯿﺮ، ﮐﺰ ﻏﻤﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩﺍﻡ ﺯ ﭘﺎﯼ،
ﮐﺎﺭﻡ ﮐﻨﻮﻥ ﺑﺴﺎﺯ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﻡ...
رفیق
علی
میثم
اسماعیل
قدیر
تیپ سیدالشهداء
شهیدروحاللهقربانی
شهیدمیثممدواری
شهیدزندهامیرحسینحاجینصیری
شهیدقدیرسرلک
@bi_to_be_sar_nemishavad
مراسم عروسی ما به خواست خودمان نیمه شعبان برگزار شد و من حجاب کامل داشتم.
جالب است بگویم وقتی فیلم بردار داخل آمد و از من پرسید چه آرزویی داری؟و من می دانستم رضا دوست دارد شهید شود،چون بارها گفته بود من هم در جواب فیلم بردار گفتم :
ان شالله عاقبت ما ختم به شـهـادتـ بشود،
من رضا را خیلی دوستـ داشتم فکر مے کنم عشـق ما خیلی خاص بود.
بعد از رضا پرسید چه آرزویے داری؟ گفت همین که خانوم گفت.
شهـید رضـا حاجی زاده
به روایت همسـر شهید
@modafeonharem
شهید امین کریمی
همیشه آروم بود و با وقار.
سرش پائین بود
و کار خودش را می کرد....
تو همه چی خبره بود یادمه روزی چای ریخت که بخوریم
به شوخی گفتم چای شهادته دیگه؟
گفت آره تازه اومده،دوبرابرشربت جواب میده
راوی: همکار شهید.
@modafeonharem
رسول سال ۶۵ به دنیا آمد و سال ۶۷ جنگ تحمیلی تمام شد. در واقع از جنگ چیزی ندیده و درک نکرده بود؛ اما به شهدا علاقه زیادی داشت، چون هر سال همراه ما راهیان نور میآمد و به نمایشگاه عکس شهدا هم میرفت. رسول عجیب به شهدا و شهادت علاقه پیدا کرده بود. ما خودمان هم متوجه این امر نبودیم اینکه چه قدر به این سمت و سو گرایش دارد. فکر میکردیم یک علاقه کودکانه است که عکس شهدا را جمع آوری میکند.
رسول به کار نظامی علاقه داشت و به محض گرفتن مدرک پیش دانشگاهی، نظر و عقیده اش این بود که یک فرد مسلمان باید آمادگی رزمی کامل داشته باشد؛ چون اعتقاد ما این است که امام زمان به ما احتیاج دارد و باید از لحاظ نظامی آمادگی داشته باشیم. به همین خاطر شعل نظامی گری را برای خود انتخاب کرد که همان سپاه بود.
@ra_sooll
حاج حمید در سپاه قدس مشغول بودن و فرمانده هم بودن
کسی از هم محله ای هایش و دوستانش نمی دونستن ایشون پاسدار هست
چه برسه به سرتیپ بودنش
ایشون زمین کشاورزی داشتن در منطقه کوت عبدالله اهواز.
هر روز میرفت اونجا مثل بقیه بیل میزد.یه پیرمردی که زمین داشت برام تعریف میکرد گفت من نمیدونستم این کیه اما میدیدمش مثل یه کار گر کار میکنه اصلا چیزی هم نمیگه☝️
همش کمکمون میکرد یه چند روزی نبودش گفت که داشتم میومدم مرکز شهر دیدم یه بنر بزرگی زدن سردار سرتیپ شهید حاج سید حمید تقوی فر.
گفتم ای وای این سردار سپاه بود که همش در گمنامی کار میکرد
@modafeonharem