یکی را گفتند عشق غم است یا شادی ؟
انگشت بر لب نهاد و گفت : انتظار !!! انتظار !!! انتظار !!!
ما و مجنون درس عشق از یک ادیب آموختیم
او به ظاهر گشت عاشق ما به معنا سوختیم
این نوشته حال مان را عوض کرد..
انتظار برایمان سخت بود...
حسین جان ...
45 روز در گمنامی به سر بردی و چشم های ما خشک شده بود و دل هایمان روز به روز تنگ و تنگ تر ....
این دوران چشم انتظاری بسیار سخت بود و با تمام وجود برای خانواده های شهدای مفقودالاثر کربلای خانطومان از عمه سادات طلب صبر میکنم...
همه دل هایشان برایت تنگ است...
برای شجاعت و مردانگی و از خودگذشتگی هایت .
چه سفری ...
آه از دمشق و سفر عشق ..
آه از عشق ...
دردانه هایت هم که روز به روز شیرین زبانی هایشان بیشتر میشود و درعین حال نبودنت را هم بیشتر حس میکنند
حسین آقا ...
وقتی دلتنگ می شویم خیابان را مستقیم میگیریم سمت مزارت ...
همانجا که بوی بهشت میدهد
بوی حسین(ع) و بوی شهادت...
سالروز بازگشت پیکر شهیدحسین مشتاقی
@modafeanharam77