یادم میمونه نگاه و نظر و لطف و عنایتت رو.. شرمنده م کردی اقا سید..
وقتی اون روز خسته و کلافه گوشی دستم بود و عکست یهو اومد جلوی چشمام ..
وقتی که گذرا عکسها رو میدیدم و یک آن توقف کردم و زوم کردم رو عکست..
وقتی صدام کردی و فهمیدم باید مشکلم رو با تو مطرح کنم..
وقتی بر خلاف همیشه که با نجوا و التماس و ادب با شهدا درددل میکردم ؛ ایندفعه خیلی عجولانه و بی اعصاب بهت گفتم اگه زنده ای و صدام رو میشنوی ..
اگر شهید شدی و نرفتی که پشت سرت رو نگاه نکنی...
اگه شاهدو ناظر برمن هستی..اگه حواستون به این دنیا و آدمهاش هست ..
ای که دستت میرسد کاری بکن!!
. این مشکل کوچیکم که حالم رو چند وقته گرفته ضربتی حلش کن... نمیخوام وقت و انرژی و روحم رو سر این مشکل تلف کنم...
ایندفعه بر خلاف همیشه اصلا حتی اشک هم نریختم.. اما ته دلم یقین داشتم به حرفهام.. به اینکه حواست شش دنگ به منه..
و حل شد.. مشکلم رو خود شما حل کردی.. دوروزه..!!! .
و من حتی تعجب نکردم که چقدر زوووود!!! چون عقیده و یقین داشتم کار شماست و شما میتونی و قدرتش رو داری و زنده ای و صدامو میشنوی و ... .
شهدای پاکستانی مدافع حرم
قم بهشت معصومه
قطعه ٣١
https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g
شھداے مدافـــع حـــرم قــــمــ