شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی


شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان

وقتی دو برادرم شهید شدند، پدرم خیلی محئم و  صبور بود. یادم می‌آید وقتی محمدرضا پنج سال داشت بہ خانه پدری‌ام رفته بودیم. مشغول ڪار بودیم ڪه یڪ‌باره پنجره آهنی از لولا خارج شد و افتاد روے سر محمدرضا ڪه زیر پنجره نشسته بود. 

جمجمه‌اش شڪسته بود. وقتی خودم را بہ محمدرضا رساندم، از سرخی خونی ڪه در آن غوطه‌ور شده بود، شوڪه شدم و ناخودآگاه گفتم: چقدر خون تو قرمز است!‼️ مثل خون شهید می‌ماند

همان‌ موقع پدرم هم ڪه آن‌جا بود رو به محمدرضا ڪرد و گفت: ‌‌

محمدرضا، تو نباید بہ  مرگ عادے بمیرے. تو هم باید شهید شوے...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

نقل از مادرشهید

شهادت شب اول صفر۹۴

کانال شهید  @shahid_dehghan

متولد۷۲

بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم

@Shohadaye_Modafe_Haram 

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی