
علی آنقدر مقید به سوغاتی بود که هر وقت حتی اگر نصف روز هم سفرش طول می کشید هر جور که بود یه چیزی برا خانواده سوغات میاورد ، یه بار که یه دوره آموزشی برده بودنشون و نتونسته بود سوغات بگیره به من گفت اگر ممکنه برو فلان چیز رو با نگاه به سلیقه من بگیر که من اومدم دست خالی نباشم که خیلی زشته .