شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

گفتگو با خانواده شهید عباس آبیاری 2

پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۸ ب.ظ

پسری که در دفاع از حرم از پدر سبقت گرفت/ حکم‌های قهرمانی فراوان از چند کشور مختلف در وزن خودش داشت

پدر شهید عباس آبیاری در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از خصوصیات اخلاقی پسرش چنین می‌گوید: زمین تا آسمان با من فرق داشت. مأخوذ به حیاتر از او کسی را ندیده بودم. باادب‌تر از او ندیده بودم. اگر 10 ساعت هم می‌نشست و دیگران صحبت می‌کردند، فقط گوش می‌داد وقتی هم که به سکوتش اعتراض می‌کردیم، می‌گفت "من باید گوش بدهم و یاد بگیرم".

او در ادامه می‌گوید: دو سال بود که می‌خواست به سوریه برود. خیلی جاها با هم رفتیم، قبول نمی‌کردند تا اینکه در آبان ماه 94 رفت در دفتر بسیج محل پرونده تشکیل داد و اربعین گفت "می‌خواهم بروم کربلا". از کربلا زنگ زد و گفت: "می‌خواهم از طریق کربلا بروم و مدافع حرم شوم." هرچه گفتیم بیا گفت: "نه." یک روز به اربعین مانده بود، گفت: "اینجا به هردری زدیم نشد." گفتم: "بیا، خودم می‌برمت." آنجا در کربلا نذر کرده بود تا وقتی حرم حضرت زینب(س) نرسیده آب خالص ننوشد. چای و دوغ می‌خورد اما آب نه. به مادرش گفته بود می‌خواهد برود مشهد و به‌همراه مدافعان افغانستانی لشکر فاطمیون به سوریه برود. من به او گفتم: "لازم نیست. من خودم تو را می‌برم." او را بردم دوره آموزشی، تست هم داد، چون دوره‌های ویژه رزمی دیده بود، این دوره‌ها برایش آسان و عادی بود، کمربند مشکی در دان 3 رشته کونگ‌فو، دان 3 رشته جودو و دان 3 رشته هاپکیدو را داشت. همچنین استاد مربی و داوری بین المللی ورزش رزمی هاپکیدو را از کره گرفته بود. حکم‌های قهرمانی فراوان از چند کشور مختلف در وزن خودش داشت.

8 دفعه تا پای پرواز برای سوریه رفتم و برگشتم

پدر شهید آبیاری دوست داشت همراه فرزندش در دفاع از حریم اهل بیت(ع) حضور داشته باشد، اما از او جا ماند. او در این رابطه می‌گوید: مدارکمان را جداگانه فرستاده بودیم که بتوانیم هر دو برویم. با اینکه خیلی تلاش کردیم نسبتمان مشخص نشود اما متوجه رابطه پدر و پسری ما شده بودند. روز دوازدهم با عباس تماس گرفتند و گفتند "برو" و به من زنگ زدند و گفتند "شما آخر هفته می‌روی". او را بردند. یک هفته گذشت و خبری از تماسشان با من نشد. بعد از چند روز زنگ زدند و به من گفتند "مدارکت ناقص است". حدود 12 یا 13 روز گذشته بود که خبردار شدیم عباس به شهادت رسیده است و بعد همرزمانش نحوه شهادتش را برای ما توضیح دادند. من حدود 8 دفعه هم تا پای پرواز برای سوریه و حضور در میان مدافعان حرم رفتم اما من را برگرداندند. این سری که رفتم با من از خانه تماس گرفتند و گفتند پیکر عباس را بازگردانده‌اند و مجبور شدم باز برگردم. کاش هیچ‌وقت این تماس با من گرفته نمی‌شد.

او از نحوه شهادت عباس می‌گوید و ادامه می‌دهد: نحوه شهادتش را خیلی به‌صورت دقیق نمی‌دانم. یک بار گفتند تیر از پهلویش خورده و یک بار گفتند تیز از کمر به قلبش اصابت کرده و شهید شده است. خلاصه بعد از شهادت پیکر عباس با یک شهید دیگر را می‌خواستند با ماشین ببرند، نزدیک یک تویوتا بودند که با موشک کورنت ماشین را می‌زنند و چند تن از بچه‌ها از جمله مرتضی کریمی به شهادت می‌رسند و جنازه این شهدا هم تکه تکه می‌شود.

منبع: تسنیم

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی