شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

ماندگارترین سخن از شهید مدافع حرم

جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۴۴ ب.ظ

به گزارش مشرق، ماندگار‌ترین صحنه‌ای که از شهید علی حسینی‌کاهکش در ذهنمان مانده، جمله‌ای است که او با ماژیک سبز  روی دیواری نوشته است:‌«اینکه تیر یا ترکش به تو و من اصابت کند و بمیریم که شهادت نیست. دشمن هم با تیر و ترکش می‌میرد. شهادت آن زمان شهادت است و زیباست که به تکلیف عمل کرده باشیم و مزد و اجر آن را خداوند تعیین کند و آن موقع است که شهادت، شهادت است و عندربهم‌یرزقون است...» جمله‌ای که خیلی سریع در فضای مجازی پخش شد و نام شهید حسینی‌کاهکش را سر زبان‌ها انداخت.

شهید حسینی‌کاهکش به عنوان تک‌تیرانداز در سوریه حضور داشت و توانسته بود در مدت کوتاهی که آنجا حضور دارد تلفات زیادی از تروریست‌های تکفیری بگیرد. این شهید که مدرک مهندسی برق قدرت داشت و در شرکت نفت کار می‌کرد، وضع مالی خوبی داشت و با رها کردن همه موقعیت‌های خوبش بسیجی‌وار عازم دفاع از حریم اهل‌بیت می‌شود و بهمن سال گذشته به درجه رفیع شهادت نائل می‌آید.

رضا حسینی‌کاهکش برادر شهید در گفت‌وگو با «جوان» ویژگی‌های شخصیتی برادر را برایمان بازگو می‌کند.

دوران کودکی‌تان همراه با علی آقا در چه حال و هوایی گذشت؟

ما در خانواده‌ای هفت نفره و نسبتا شلوغ بزرگ شدیم. من متولد 59 بودم و علی متولد 63 بود. خانواده ساده و زندگی معمولی داشتیم و علی در چنین فضایی بزرگ شد. پدرمان جانباز جنگ است و همان سال 59 در خرمشهر جانباز شد. در خانواده نماز و روزه‌ و مسائل اعتقادی سر جایش بود. علی بیشتر از 10 سال عضویت فعال بسیج را داشت و در کل خیلی بچه فعالی بود. تحصیلات دانشگاهی داشت و مهندسی برق قدرت خوانده بود و در شرکت توربین از زیرمجموعه‌های شرکت نفت در مناطق نفت‌خیز اهواز کار می‌کرد. شکر خدا وضع مالی خوبی داشت.

با توجه به تحصیلات و شغل‌شان چرا تصمیم به رفتن گرفتند؟

می‌گفت به خاطر ظلمی که در حق مردم سوریه می‌شود می‌خواهم بروم. من به عنوان برادر به علی گفتم آنجا جنگ و گلوله و آتش است و حضورت در سوریه خطرات زیادی دارد و شرایط را برایش توضیح دادم. علی در جواب حرف‌هایم می‌گفت اگر ما الان به سوریه نرویم باید با تروریست‌ها داخل اهواز بجنگیم. می‌گفت اینها می‌خواهند حرم حضرت زینب(س) را خراب کنند و ما باید برویم تا نگذاریم داخل حرم بشوند و به حرم حضرت آسیبی برسانند. در رفتن مُصر بود و می‌گفت باید بروم.

از چه زمانی فکر رفتن به سرشان افتاد؟

مدت‌ها بود که در فکر رفتن بود ولی امکان رفتن برایش مهیا نمی‌شد. دی ماه سال گذشت بالاخره توانست اعزام شود و در همان اولین اعزامش هم شهید شد. حدود 40 روز آنجا بود که در عملیات آزادسازی نبل و الزهرا شهر شیعه‌نشین شهید شد. علی آنجا تک‌تیرانداز بود.

اینکه در شرکت نفت کار می‌کرد و فکر دفاع از حرم به سرش افتاد خیلی عجیب است.

سر پر شوری داشت و بچه پرشوری بود. بسیار نترس و مثبت بود. طوری نبود که بگویم از سر بیکاری یا اجبار به سوریه رفت بلکه کاملاً داوطلبانه اقدام به رفتن کرد.

علی آقا حرف برخی‌ها که می‌گویند مدافعان حرم برای پول به سوریه می‌روند را کاملاً رد می‌کند. چون کارمند شرکت نفت بوده و قطعاً وضع مالی خوبی داشته است؟

خیلی از کسانی که این حرف‌ها را می‌زدند وقتی داستان زندگی علی را فهمیدند از حرفشان برگشتند. دوست دیگری به نام سید حسن موسوی داریم که آنجا مجروح شد و پس از مدتی که حالش بهتر شد دوباره به سوریه رفت. ایشان هم مدرک کارشناسی ارشد دارد و روی نفتکش‌‌های شرکت‌های خصوصی در امارات کار می‌کند. دریافتی ایشان حدوداً ماهی 20 هزار دلار است که به پول خودمان نزدیک به 70 میلیون دریافتی در ماه دارد. آیا او هم برای پول رفت؟ اصلاً چنین چیزی نیست. آدم چیزهایی می‌شنود و ناراحت می‌شود. علی یک سمند صفر اسپرت داشت که خیلی تمیز از آن نگهداری می‌کرد. موتورش هم 8 میلیون قیمت داشت که در خانه مانده است. رزمندگان مدافع حرم به خاطر اعتقاداتشان به سوریه و عراق می‌روند. می‌روند تا به حرم آسیبی نرسد یا این تروریست‌ها جرئت نزدیک شدن به مرزهای ایران را پیدا نکنند. همگی عقیده دارند باید همانجا جلویشان را بگیرند تا جرئت نزدیک شدن به ایران را پیدا نکنند.

شهید در عین تفکرات معنویشان به زندگی مادیشان هم می‌رسید؟

اصلاً طوری نبود که بگویم بچه نداری بود. نمی‌دانم چرا برخی از مردم این حرف‌ها را قبول می‌کنند و می‌گویند مدافعان حرم 50 میلیون تومان گرفته‌اند تا به سوریه بروند یا وارد جمعی می‌شوم که می‌گویند این بچه‌ها پول هنگفتی گرفته‌اند. چنین حرف‌هایی ناراحت‌کننده است. ببینم کسانی که می‌گویند این بچه‌ها 100 میلیون گرفته‌اند خودشان حاضرند این پول را بگیرند و وارد میدان جنگ شوند؟

می‌دانید علی آقا چقدر حقوق می‌گرفت؟

دقیق نمی‌دانم ولی بالای 2 میلیون در ماه حقوق می‌گرفت. از لحاظ مالی و کاری تأمین بود و مشکل مالی نداشت.

شما برادر و همدم شهید بودید و بیشتر از هر کسی از رازهایش خبر دارید. جوانی که درس خوانده و کار خوبی هم دارد، چه دلیلی او را به سوریه میان جنگ و آتش می‌کشاند؟

باور کنید خودم هم مانده‌ام. قبل از رفتن خیلی با علی صحبت کردم و شرایط آنجا را توضیح دادم تا بلکه از رفتن منصرف شود. چون همین یک برادر را داشتم و برادر دیگری ندارم. همین دو پسر بودیم و مادرمان ناخوش احوال بود و الان بعد از شهادت علی حالش بدتر هم شده است. تمام اینها را به علی گفتم ولی او انتخابش را کرده بود.



  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی