خاطره ای از شهید سید مجتبی حسینی
خب آشنایی من با سید مجتبی برمیگشت به قبل از اومدن به منطقه . تو یکی از هیئتای قم باهم آشنا شدیم . اینقد متواضع بود که شاید کمتر کسی میدونست که اون زمان مدافع بوده . ساکت ، خوش اخلاق و خیلی دوس داشتنی . از اون بچه هیئتیهای پای کار . خلاصه از اونایی بود که تابلو بود شهید میشه . نیروی قدیمی ای که تو خیلی از عملیاتای مهم ، که اسم فاطمیون رو برد بالا شرکت داشت و فرمانده ها و بچه ها روش حساب ویژه ای باز میکردن .
یه متانت خاصی داشت تو رفتارش ، منطقه که رسیدم وقتی همدیگه رو دیدیم جاخورد . هی میخواست خودشو بکشه کنار از جلوی من تا آخر یه روزی مچش رو گرفتم .
بگذریم
تو هر عملیاتی که بود سید مجتبی خط مقدم بود و به هر حال یه جایی از کار رو پوشش می داد .
تو عملیات بصری الحریرم فرمانده ی موشکی (موشکای هدایت شونده) بود.
بچه های موشکی میگفتن ما تا حالا فرماندهی به این مهربونی و باحالی ندیده بودیم . موشکی قانونا باید عقب تر از همه باشه و پشتیبانی کنه . ولی متاسفانه منطقه بصری الحریر طوری هست که جای استفاده ای برای این موشکا نبود و از اونجایی که بچه های جلو قیچی شده بودن و آب و .. نداشتن ، دیگه سید نمیتونه جلوی خودشو بگیره و چندتا شل آب معدنی میندازه رو دوشش و میره تو دل دشمن . آخرین نفرایی که دیده بودنش ، میگفتن زیر تیر و قناصه ی دشمن داشت میرفت به سمت بچه هایی که تو خطر بودن . برای اینکه بتونه معبری باز کنه تا بچه ها بکشن عقب .
سید مجتبی نیمه نگاهی ام به ما داشته باش تا بتونیم تا آخرین قطره خونمون وبا شجاعت پشت سر امام زمانمون بایستیم .
آقا محمودرضا
- ۹۵/۰۵/۲۱