محمود جان... هیچوقت فکر نمی کردم باید کادوم رو سر قبرت ببینم داداش......
نوشته های محمد جواد
می گفت:
5 سال پیش...
داشتم به این فکر می کردم که امسال چه چیز مسخره ای جور کنم برای تولدش تا دور همی هم خوش باشیم و هم بخندیم. هیچوقت ذهنم به چیزای جدی نمی رفت، همون کادوهای خنده دار حالش بیشتر بود.
اما از این عکسش خیلی خوشم میومد، جون میداد بزرگش کنی و بزنی رو شاسی.
با خودم گفتم: اینم ردیف میکنم میدم بهش.
یه کلاه دخترونه کوچولو که دو طرفش با کاموا گیس شده بود هم گرفتم و...
باز هم بزن و برقص و..... البته در حد اعتدال!!!
چای و کیکی خوردیم و کادو رو دادم و گفتیم و خندیدیم. بچه ها هم نوبتی کلاه رو سرشون میکردن و مسخره بازی در میاوردن و عکسی میگرفتن. جلوی بچه ها شاسی عکسش رو بهش ندادم، شاید چون خجالت می کشیدم بین جمع بهش کادوی جدی بدم؛ شایدم میترسیدم بچه ها بفهمن چقدر دوستش دارم...
رفت تو اتاقش، رفتم دنبالش. کسی نبود، شاسی رو که لای روزنامه پیچیده بودم دادم بهش و گفتم: آقا تولدت مبارک، شرمنده دیگه چیز بهتری نتونستم تهیه کنم.
وقتی روزنامه ها رو باز کرد.... خیلی خوشحال شد...خیلی...
گفت:
از ماشین که پیاده شدم همه جام میلرزید. با احتیاط قدم بر می داشتم. لرزش پاهام رو احساس می کردم. خوشحال بودم که اومدم. دل تو دلم نبود که ببینمش. شمرده شمرده جوری که یه وقت زمین نخورم رفتم سمتش...
دور و برش شلوغ بود؛ خونوادش، بچه محلاش، دوستاش، فک و فامیل..همه بودن.
نرفتم جلو... دلم میخواست اما نرفتم سمتش... شاید ترسیدم نتونم جلوی خودم رو بگیرم و.... همه بفهمن چقدر دوستش داشتم...
یه خورده عقب تر ایستادم و گفتم:
سلام محمودرضا. دیدی بالاخره اومدم...
تو حال و هوای خودم بودم که دیدم...
دیدم یکی از خانومای محترمه با یه شاسی عکس دارن میرن پیشش...
یه خورده که دقت کردم...
دیگه نتونستم روی پام بایستم...
میگفت:
محمود جان...
هیچوقت فکر نمی کردم باید کادوم رو سر قبرت ببینم داداش........
کانال آرشیو آقا محمود رضا
Archive
- ۹۵/۰۵/۲۵