شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

برای تولدت بهترین من

شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ب.ظ

بسم رب الشهدا

به مناسبت نوزده شهریور سالروز ولادت مصطفی من

خاطرات مادر شهید مصطفی صدرزاده

ساعت دو بامداد روزچهارشنبه 19شهریور 1365 مصادف با 5محرم الحرام  در بیمارستان والفجر شهرستان شوشتر چشم  به جهان گشود...

زمانی که از پرستار سؤال کردم سالمه، گفت: بله بسیارسالم و سرحال...

گفت :می خوای بدونی پسره یا دختر؟ 

گفتم :هرچی باشه خداروشکر 

همین که سالمه ممنونشم، ان شاء الله عاقبت بخیر بشه...

 گفت: یه پسر پیشانی بلند، معلومه  که عاقبت بخیره...

 گفتم ان شاء الله....

 و پرستار  گذاشتش در آغوش من،  وقتی با دقت نگاهش کردم ، روی دستش یه کبودی بود...

 با نگرانی پرسیدم ضربه خورده؟!

گفت : نه این علامته، دست سفید کوچکش را مرتب بوسه می زدم...

پرستار گفت اسمشو چی میذاری؟ 

گفتم:  اسمی که برازنده اش باشه ، این سرباز امام زمانه (ع)...

پرستار با حالت اعتراض گفت:  دعا کن این جنگ زود تمام بشه، که دیگه نیاز به  سرباز نباشه تا  این بچه ها برن جنگ... گفتم: ان شاء الله

 به امید روزی که شاهد هیچ گونه ظلم  وبی عدالتی و جنگ و خونریزی در دنیا نباشیم؛ و این زمانی محقق 

می شود که  ، منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله ظهور فرماید، ان شاء الله...

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی