شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

اکبر همیشه می‌گفت: آدم وقتی جوان است باید با امام زمان خود ملاقات کند و از این دنیا برود. همینطور هم شد و با شهادتش برات ملاقات با امام زمان را گرفت و آسمانی شد.

آخرین تماس ما شب دوشنبه بود از احوال من از پسرمان ”محمد باقر” سوال کرد. می‌گفت نماز دعا یادت نرود، می‌دانستم راجع به شهادتش می‌خواهد دعا کنم ناخودآگاه هنگام دعا یادم می‌آمد، می‌گفتم خدایا اکبر هرچه می‌خواهد به او بده هر چه خودت صلاح می‌دانی همان شود. خوب جایی به شهادت رسید شهادت گوارای وجودش به نظرم در دو سال زندگی‌مان رفتارش رفتار آدم عادی نبود خیلی معنوی بود به خدا نزدیک بود کسی که نمازش را اول وقت می‌خواند نمازش را باعشق می‌خواند. به من می‌گفت بیا تصمیم بگیریم هرجا بودیم در خیابان و مهمانی نمازمان را اول وقت بخوانیم .

یک روز پیش از شهادت یکی از دوستانش مجروح می‌شود و هنگامی که اکبر به بالای سرش می‌رود به اکبر می‌گوید: محمود بیضایی شهید شده و چند شب قبل از شهادت در خواب دیده بود که با تو (یعنی شهید شهریاری) در باغی بزرگ و سرسبز در حال قدم زدن است.

فردای آن روز اکبر هم در حرم مطهر حضرت زینب (سلام الله علیها) بر اثر اصابت ترکش به آرزوی آسمانی اش رسید.

در نوشته‌ای که از اکبر بر جای مانده، آورده است: «دوست دارم پیکرم در کنار مزار شهدای گمنام دفن بشود.» اکنون مزار شهید شهریاری در قطعه 26 بهشت زهرا(س)، ردیف 72 و شماره 16 درست مابین دو شهید گمنام قرار دارد.

بخشی از دست نوشته شهید مدافع حرم اکبر شهریاری

باسمه تعالی

الهی و ربی من لی غیرک

خدایا خودت می دانی که غیر از تو کسی را ندارم و کسی نیست بجز تو که از درون و برون من آگاه باشد، لذا فقط از تو می خواهم که مرا هدایت کنی و همچنین یاریم کنی و در نهایت به سعادت واقعی برسانی که همان شهادت می باشد.

اکبر شهریاری

یکشنبه ۸۳/۱/۲۳

اربعین حسینی




  • دوستدار شهدا

اکبر شهریاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی