مزد دل کندن از تمامی تعلقات چیزی جز شهادت نیست 2
حراست از شخصیتها
زمانی که
شهید فرامرزی و همسرش عقد میکنند، هر دو 19 سال سن داشتند. حاجمحسن به
سپاه میرود و دو سال در دانشکده افسری اصفهان به تحصیل و آموزش میپردازد.
بعد به تهران برمیگردد و در سپاه انصار مشغول میشود. محافظت از شخصیتها
شغل خاص و پرهیجانی است که همسر شهید در خصوصش بیان میکند: «شهید فرامرزی
یک مدت در شورای نگهبان مسئول دفتر بود. بعد به تیم حفاظت آیتالله جنتی
منتقل شد و بعد هم در تیم آیتالله امامی کاشانی مشغول شد. حضرت آقای امامی
کاشانی همسرم را خیلی دوست داشت. حتی ایشان را پسرم صدا میزد و در شهادتش
خیلی متأثر شد. حاجمحسن چند وقتی هم در تیم آقای لاریجانی بود، اما
دوباره به تیم حفاظتی آیتالله امامی کاشانی برگشت و این بار به عنوان
سرتیم حفاظت ایشان خدمت کرد تا اینکه به سوریه رفت و به شهادت رسید.»
جملهای
از آیتالله امامی کاشانی معروف است که گفتهاند: «من نمیدانستم آقای
فرامرزی به سوریه رفته است. وقتی مطلع شدم خواستم با سردار سلیمانی تماس
بگیرم تا ایشان را برگردانند. اما قبلش استخاره کردم و قرآن ملامتم کرد.»
تلنگری برای اعزام
وقتی همسر
شهید در خصوص شغل خاص حاجمحسن صحبت میکرد، به فکرم رسید قاعدتاً مخاطرات
شغلی شهید اجازه حضورش در سوریه را نمیداده است. از همسر شهید میپرسم:
ایشان داوطلبانه رفتند یا مأموریت داشتند؟ پاسخ میدهد: «حفاظت سپاه انصار
اصلاً اجازه حضور اعضایش را در سوریه نمیدهد. خود حاج محسن هم چون فکر
میکرد اجازه نمیدهند، درگیر این موضوع نشده بود. در حالی که ما در خانه
خیلی وقتها بحث مدافعان حرم را میکردیم و غالباً من کلیپ مصاحبه با
خانواده شهدایی مثل مصطفی صدرزاده یا سایر شهدا را دانلود میکردم و وقتی
همسرم به خانه برمیگشت، با هم نگاه میکردیم و از انگیزههای این شهدا
گفتوگو میکردیم. همین طور بود تا اینکه خبر شهادت عبدالله باقری از
همکاران همسرم که محافظ رئیسجمهور سابق هم بودند، مخابره شد.»
خبر
شهادت عبدالله باقری برای حاجمحسن تلنگری میشود که «عجب! پس میشود از
بچههای سپاه انصار هم به سوریه اعزام شوند» به گفته همسر شهید، حاجمحسن
خانوادهاش را به مراسم ختم شهید باقری میبرد تا به قول خودش بچهها در آن
فضا نفس بکشند. بعد از آن هم خبر شهادت امین کریمی که پیکرش همراه شهید
باقری تشییع شد، تلنگر دیگری میشود و عاقبت شهادت محمدرضا دهقان از طلاب
مدرسه عالی شهید مطهری، فکر و ذهن شهید فرامرزی را به کلی درگیر خود
میسازد.
همسر شهید میگوید: «حاجمحسن بعد از اخذ فوق دیپلم نظامی از
اصفهان، در تهران لیسانس مدیریت نظامی و کارشناسی فقه و حقوق را اخذ کرد و
به تازگی دانشجوی کارشناسی ارشد فقه و حقوق شده بود. وقتی خبر شهادت
عبدالله باقری و امین کریمی و محمدرضا دهقان جرقه حضور در جمع مدافعان حرم
را در وجود شهید فرامرزی زد، همه مشغلیاتش مثل ادامه تحصیل و... را کنار
گذاشت و تحقیق در خصوص نحوه اعزام را شروع کرد و به شکل یک بسیجی گمنام از
طریق گردانهای فاتحین اسلامشهر اقدام به اعزام کرد.»
شهادت در نقطه اوج
غالباً
شهدا در نقطه اوج زندگیشان دوراهی ماندن و رفتن را انتخاب میکنند. از
همسر شهید میپرسم، حاجمحسن چنین دوراهی داشت؟ پاسخ میدهد: شهید فرامرزی
از هوش بسیار بالایی برخوردار بود. با وجودی که وقت درس خواندن نداشت، اما
از بهترین دانشجوهای دانشگاه پردیس تهران شناخته شده بود و برای وکالت
برنامهریزی میکرد. حاجمحسن دانش نظامی و قدرت مدیریت خیلی خوبی هم داشت،
طوری که سردار گرجیزاده میگفت شهید فرامرزی یکی از چند فرمانده آینده
سپاه میشد و آیتالله امامی کاشانی هم بعد از شهادتش گفتند سپاه با شهادت
فرامرزی دچار خسران شد. بنابراین ما احساس میکردیم ثمره 15، 16 سال حضور
شهید فرامرزی در سپاه به زودی به بار مینشیند و همگی منتظر شکوفایی ایشان
بودیم. اما حاجمحسن در اوج همه اینها را رها کرد و برای دفاع از حریم اهل
بیت به سوریه رفت. هرچند که دل کندن از خانواده و سه فرزند موضوعی است که
با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست.»
شهید فرامرزی بعد از تحقیقاتی که
در خصوص حضور در جبهه مقاومت اسلامی میکند، چون از تیراندازان نخبه سپاه
انصار به شمار میرفت و در رشتههای تیراندازی و شنا صاحب عناوین متعددی
شده بود، دوره آموزشی دو هفتهای خود را در یک روز سپری میکند و خیلی زود
مجوز اعزام میگیرد. همسر شهید میگوید: «حاجمحسن کاملاً ناشناس به آموزشی
رفته بود، آنجا تواناییهایش را میبینند و میپرسند شما از کجا آمدهاید
که همه این دورهها را از قبل بلد هستید؟ اتفاقاً یکی از دغدغههای شهید
فرامرزی هم این بود که فکر میکرد بچههای بسیجی آشنایی با جنگ شهری ندارند
و ایشان با تواناییهایی که داشت میتوانست راهنمای رزمندگان بشود و در
این خصوص مثمرثمر باشد.»
- ۹۵/۰۷/۲۸