شهید مجتبی یداللهی
هم رزم شهید مجتبی یداللهی :
بعد از اقامه نماز جماعت با کلی خنده و شوخی ناهار رو با همدیگر خوردیم و بعد از ناهار نشستیم با همدیگر صحبت کردیم که در بین صحبت ایشان یک مطلب کلی ذهن من رو به خودش مشغول کردو اون چنین گفت:
ما داشتیم باشوخی و خنده با هم صحبت میکردیم که ناگهان شهید با حالت جدی برگشت به من نگاه کرد و گفت:
حاج مجتبی اگه زنده برگردم ایران و دوباره برگردم به سوریه دیگه مسیولیت نفرات رو قبول نمیکنم و نوکری رزمنده ها رو میکنم چون برای من تحمل این بار مسئولیت حفظ جان نفرات خیلی سخت است و من وقتی که میبینم از رزمنده های تحت امر من کسی مجروح میشود دیگر خواب و خوراک ندارم و از وقتی که به این منطقه امده ام تمام تلاشم بر این بوده است که از رزمنده های تحت امر من کسی مجروح و یا زخمی نشود.
و نحوه شهادت ایشان هم گویای این مطلب بود که در سنگر خط مقدم و در کنار پرسنل تحت امر خود به شهادت رسیدند .
آقا محمودرضا