پسرما رجزخوان به دل دشمن زد و شهید شد ۲
شغل فرزندتان نظامی بود؟
حسن
نظامی نبود اما از سنین کم وارد بسیج شد و در تمام عرصهها فعالیت میکرد.
ارادتش به شهدا بهانهای شد تا بارها و بارها به مناطق عملیاتی دفاع مقدس
سفر کند و به راهیان نور برود. حسن یک بسیجی بسیار پرتجربه بود. با بصیرتی
که داشت همه فنون و اصول نظامی را گذراند. حتی آموزش غواصی دیده بود. وقتی
به او میگفتم غواصی دیگر به چه کارت میآید؟ میگفت سرباز امام زمان(عج)
باید همیشه آماده باشد. در تمام زمینههای فعالیت بسیج حضور پررنگ داشت.
حسن در کار نانوایی با پدرش همکاری میکرد ولى روحیه نظامى بالایی داشت.
پسرم مربى آموزش سلاح نیمهسنگین بود. روحیه جهادیاش کار را به جایی رساند
که راهی میدان نبرد با مهاجمان حرم شد.
چطور شما و پدرش را راضی به رفتنش کرد؟
دو
ماه قبل از رفتن با من و پدرش درباره دفاع از حرم و اوضاع پیش آمده صحبت
کرد. همه مسائل را به ما توضیح داد. حسن تصمیمش را برای رفتن گرفته بود. به
همین خاطر ما مخالفتی با رفتنش نکردیم. راهی که پسرم انتخاب کرده بود راه
دفاع از اسلام، دین و قرآن بود. راهی که به حفظ حرمت آلالله ختم میشد.
راهی که برگرفته از وابستگیاش به راه شهدا بود. حسن بارها و بارها پای
خاطرات و روایات پدر از روزهای جنگ و جبهه و هشت سال دفاع مقدس نشسته بود.
او علاقه زیادی به جهاد و ظلمستیزی داشت.
نگران شهادت یا اسارت عزیزتان نبودید؟
نه نگران نبودم. میدانستم حسن راهی را انتخاب کرده که پرخطر است. میدان جهادی که اسارت دارد، شهادت دارد، جراحت دارد. با علم به همه اینها و شرایط موجود دردانهام را راهی کردم و به خود خانم حضرت زینب(س) سپردم.به نظر شما چه شاخصهای در وجود شهید او را لایق شهادت در راه اهل بیت امام حسین(ع) کرد؟
حسن به اهل بیت ارادتی فوقالعاده داشت. تا آنجا که هیچ شهادت یا ولادت ائمه اطهار و معصومین را فراموش نمیکرد. شهادت حضرت خدیجه، حمزه، امالبنین و... بسیار مورد توجهاش بود. حسن از تقویم قمرى استفاده میکرد و خیلى وقتها من مناسبتها را از ایشان میپرسیدم. ارادت خاص حسن به شهدا از سنین کودکی در وجودش ریشه کرده بود. حب اهل بیت مهمترین کاری بود که از همان کودکی در وجود فرزندانم پرورش دادم و آنها عاشق اهل بیت بار آمدند. عشقی که در نهایت به فدایی شدن و شهادتش ختم شد. حسن یک هیئت تأسیس کرد به نام روضهالحسین که بعد از شهادتش همچنان پا برجاست.
پسرتان چه زمانی راهی دفاع از حرم شد؟
حسن 25 فروردین 1393همراه با لشکر فاطمیون راهى سوریه شد. وقت رفتن کولهای سبک برداشت. اول هر چیزی شال عزا و پیراهن عزایش را از من خواست. بعد یک دست لباس کار و چند دست لباس راحتى داخل کولهاش گذاشتم. گفتم چند ماه نیستى این لباس کافى نیست. اول گفت کافى است مامان ولى بعد که اصرار من را دید گفت برایم چمدان ببند. آن هم فقط براى دل من چون آن چمدان را با خودش نبرد و به دوستش داده و گفته بود تا من برنگشتم به خانه نبرید. با کولهبارى سبک راهی شده بود. اما شال مخصوص عزا و پیراهن عزا را برداشته بود تا براى وفات حضرت زینب(س) در آنجا استفاده کند. غافل از اینکه زودتر از آن روز، به شهادت میرسد. حسنم فقط 22 روز آنجا بود. 23 اردیبهشت 93 پیکرش وارد ایران شد و 25 اردیبهشت 1393 جسم خاکیاش همآغوش خاک شد.
- ۹۵/۰۸/۰۱