شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی


«با نیت تقرب وضوی عشق گرفته، دیده ودل به تابلوی عاشورا سپردیم.

آنجا که خون حسین به آسمان رفت وعاشورا غروب کرد خورشید صبر زینب طلوع کرد وکاروان براه افتاد. 

کاروانی که چشمهایشان سرخ از وداعی جانسوز بود ودلهایشان برای ابد درگودی قتلگاه ماند.

 سپهسالاران قافله سربرنیزه داشتند وپیش چشم زینب راه تا آسمان رفتن را نشان میدادند،

 وزینب بحکم برادری که همه ی جانش بود قافله سالار شد.

 برای یتیمان دست نوازش شد,برای مجروحین مرحم وبرای زنان بی سرپرست، مونس. وقدمهایش هر منزل محکمتر شد.

 تا رسیدن به شام این استواری کاخ یزید را لرزاندوآسمان آبی خیال ظلم را به رعد صدای علی گونه اش، مانند پنبه حلاجی شده درهم پیچاند. 

واین شد قصه ناموس آل الله که در گوشهایمان زمزمه کردند وما هربار اشک ریختیم که امان از دل زینب،

 وپشت دست سرخ کردیم که ایکاش همدم ومونس لحظات سختیش بودیم به نوازش صورت یتیمی,

مرحم گذاشتن برزخمی، وشنیدن دردی که گوش محرم میخواهد.

این روزها نهال آرزویمان به ثمر مینشیند اگر همت کنیم وبه فرمایش مقتدایمان اهل بصیرت باشیم. 

در شهر خبر آسمانی شدن مدافعان حریم ولایت پیچیده است مردان مردی که دست از قیل وقال دنیا شستند و شعارشان کلنا عباسک یا زینب شد.

 واین سرخط تکلیف ماست:

 نوازش یتیمی,

مرحم زخمی و

گوشی محرم. 

باشد که بی بی مان دعای عاقبت بخیری مادران وپدرانمان را آمین گوید واجرمان

 شهادت باشد ان شاء الله.»

کانال شهید مدافع حرم 

حاج آقا مرتضی مسیب زاده 

@shahidmosayebzadeh

 آقا محمودرضا

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی